دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

احساس تعلق به سرزمین جدید

چند وفت پیش تو روزنامه "نیوزلند هرالد"یه مقاله جالبی خوندم راجع به اینکه چند درصد مهاجرهای نیوزلند و بعد چند وقت حس می کنند که واقعا نیوزلند خونشونه؟ جواب کلی به این سوال اینه که بیشتر مهاجرایی که به نیوزلند میان، حتی بیشتر از اونایی که در نیوزلند به دنیا اومدن، احساس تعلق به نیوزلند می کنن. 

اطلاعات به دست اومده نشون میده که 86 درصد (407000 نفر) از مهاجرایی که 12 سال یا بیشتر از 12 سال تو نیوزلند زندگی کردن، "زیاد" یا "خیلی زیاد" احساس تعلق به نیوزلند می کنن. به نظر این آمار خوبی به نظر میرسه که نشون میده چقدر جامعه نیوزلند پذیرای مهاجرای جدیده.

اگه فکر می کنید که حتما 12 سال باید تو نیوزلند زندگی کنید تا خودتون رو جزو جامعه نیوزلند بدونین، بدونین که 64 درصد (288000 نفر) از مهاجرایی که کمتر از 12 سال تو نیوزلند زندگی کردن، همین حس رو نسبت به نیوزلند دارن.



تو این مقاله، تجربیات شخصی یه خانم 32 ساله هنگ کنگیه که تو سن 15 سالگی اومده نیوزلنده رو هم عنوان کرده که خوندنش خالی از لطف نیست. این خانم توی Auckland Council Ethnic People's Advisory Panel کار می کنه. اون میگه که 12 ماه اول زندگی مهاجرا "دوره ماه عسل" مهاجراست که می تونه با احساس دلتنگی برای سرزمین مادری یا ایزوله شدن از جامعه اصلی همراه باشه که می تونه به دلایلی مثل مواجه شدن با تبعیض های اجتماعی یا پیدا نکردن کار باشه. یه تجربه شخصی دیگه این خانم اینه که خیلی از مهاجرا بعد 7-6 سال زندگی تو نیوزلند، برمیگردن کشور اصلیشون که زندگی کنن، اما قضیه کاملا برعکس میشه! دوباره سوار هواپیما میشن و برمی گردن نیوزلند. و این به ایم معنیه که نسبت به نیوزلند احساس تعلق بیشتری می کنند. 


از تجربه دیگه این خانم اینه که با اینکه به خاطر نژادش هنوز مورد تبعیض ممکنه واقع بشه، اما حس کمتری از یه نیوزلندی نداره.  و جالبه که خیلیا بهش میگن که تو همیشه چینی هستی و هرگز یه کیوی نخواهی شد. اما اون نظرش اینه که بیشتر نیوزلندی ها پذیرای مهاجرای جدید هستن. اونا ممکنه که همه چیز رو متوجه نشن، اما دوست دارن که در مورد فرهنگش بدونن و تو نیوزلند احساس بیشتری داره که خونشه تا کشور محل تولدش.  


توضیح: بیشتر این مطلب رو به این خاطر گذاشتم که یه حس دیگه رو برای مهاجرا یادآوری کنم و اونم احساس تعلق خاطره. بابک قبلا زحمت کشیده بود و تو این پست مراحل جذب شدن در کشور جدید رو که حدود 2 سال طول میکشه گذاشته بود. من فکر می کنم یه مرحله دیگه هم هست به معنی این که چقدر احساس می کنی که کشور جدید، کشور اصلی تو هستش؟ بحث پاسپورت گرفتن و به صورت رسمی شهروند یه کشور شدن نیست و حتی منظورم این نیست که شما کاملا تو کشور جدید جا افتادید و در زندگیتون کم و کسری احساس نمی کنید. بیشتر حرفم اینه که فکر می کنید اصلا ممکنه که آدم یه کشور جدید رو سرزمین اولش بدونه؟ و جواب به این سوال مثبته، پس حس وطن پرستی آدم کجا میره؟!! بهترین راه حل هم این جور وقتا پاک کردن صورت مساله است. ولی آیا این درسته که جای سرزمین اول و دومت رو با هم عوض کنی؟!!


یکی از بدیهای مهاجرت اینه که حسات نسبت به سرزمین مادریت، به مرور زمان کمرنگ میشه و انتخاب دومی هم وجود نداره. این کمرنگی، شدت و ضعف داره، اما اجتناب ناپذیره.


منبع (لینک)

نظرات 43 + ارسال نظر
ماهی 1392/03/28 ساعت 07:13

بستگی بالایی داره به اینکه در چه سنی مهاجرت رخ بده. من در سن 28 سالگی امدم و دقیقا در زمان ناآرامی های ایران در سال88 . با اینکه همسرم هم از نیوزلند هست و کیوی، با گذشت این 4 سال به جای اینکه خودمو ذره ای نیوزلندی حس کنم بیشتر و بیشتر ایرانی شدم.. من در این خاک زندگی می کنم ولی خاک من نیست.. من ایرانی ام..

علی 123 1392/03/28 ساعت 09:00

توی یکی از آمارها خوندم که نیوزیلند یکی از بالاترین سطوح Social Tolerance رو در دنیا داره. البته هنوز کسانی هستند که از تبعیض نژادی شاکی اند و این موضوع به صفر ایده آل نرسیده. این رو باید از نمونه زنده ش "آقا بابک" پرسید تا ببینیم بعد از این 4 - 5 ماه چه احساسی داره.

تی تی 1392/03/28 ساعت 10:53

@آزاده جون
بله نامه ها رو واسمون فروارد میکنه و کاملا در جریان مکاتبات و کارها هستیم.

@علی 123 عزیز
ممنون بابت راهنمایی تون،راستش ما مدارک رو همون اول اینجوری فرستادیم.قضیه اینکه خانوم دایانا الان اصل مدارک رو از ما نخواسته فقط کسری ها رو خواسته.میخوام بدونم منتظر جواب سکیوریتی چک تا بعد اصل مدارک رو بررسی کنه یا اینکه با همون ها قانع شده و تصمیم نداره اصل اونا رو ازمون بخواد.

@دوستان کسی این روزا این حرف جدید رو شنیده ؟که میگن همه چی رو بعد نتیجه ی سکیوریتی چک شروع میکنن.
من فک نمیکنم این کار منطقی باشه ولی اگه اینجوری باشه خیلی روال طولانی خواهد شد.

داریوش 1392/03/28 ساعت 11:27

تو یه جایی خوندم : تمام کیوی ها یا خودشون هستن و یا پدرانشون مهاجر بودن .(نقل قول از شهردار وقت کرایستچرچ)
یه سوال ، چرا تو کشوری که اینهمه مهاجر داره و تبعیض نژادی تو پایین ترین سطح هاست و من به دلایل قوی شخصی و... مهاجرت کردم به اونجا و حالا که مشکلاتم مرتفع شده و به اهدافم نزدیک و یا رسیدم نباید بهش احساسی شبیه احساسی که به زادگاهم دارم رو داشته باشم؟ همین فرد وقتی برگرده به زادگاهش فکر نمی کنم بیشتر از چند ماه بتونه دووم بیاره. ما ها خیلی زود فراموش میکنیم.من شخصا تعریفم رو از بعضی صرفا واژه ها عوض کردم و دیگر تعصبی نسبت به هیچ چیز و هیچ کس و هیچ واژه ای ندارم. تعصب ، زنجیری است به دست و پا و پر پرواز

من پس باید داریوش جان نتیجه گیری کنم از حرفات که آدم می تونه حسی که نسبت به زادگاهش رو داره به سرزمین جدید منتقل کنه. درسته؟ راستشو بخوای، شخصا معتقدم که حس اینکه یه جایی خونته با حس اینکه یه جایی هست که ریشه هات توشه فرق می کنه. /ناصر

داریوش 1392/03/28 ساعت 13:40

ناصر عزیز: من با شما تو این بخش موافقم که نمی شه همون حس رو داشت منم عرض کردم که شبیه اون احساس رو.به خاطر اینکه تا اون مقطع عقبه من زادگاهمه که به قول شما درش ریشه دارم. اما زمان بعد از اون هم بخش دیگه ای از حیات منه چون بچه من اونجا به دنیا اومده و یا اونجا رشد کرده. بعد از چند سال احساس پاک تری بهش خواهم داشت و بهتر بگم دارم چون شاخ و برگ من اونجا سبز خواهد شد.
جای همدیگر رو نمی گیرین هر کدوم جای خودشون. چون اعتقاد دارم هویت من فقط گذشتم نیست. اگر سوالت رو درست فهمیده باشم.به هرحال هیچ اشکالی نمی بینم که بگم همه زمین سرای من است. ببخشید این فقط نظر منه.

اینم عقیده جالبیه. یه چیزی دیگه ای که زیاد دیدم، آدمهایی بودن که بعد بازنشستگی برگشتن سرزمین مادریشون. برام جای سواله که چطور میشه یه آدم بعد مثلا 40 سال زندگی دوباره برگرده جای اولی که دوست داشت یه روزی از اونجا مهاجرت کنه. /ناصر

هما 1392/03/28 ساعت 14:09

سلام دوستان
اول از همه من یه سوال دارم؟ما اوایل ژانویه آفیسر دار شدیم و بعد از حدود ۲ ماه پروندمون فرستاده شد به ipg or ipb بعد از اواسط اردیبهشت افیسر جدید اومد.حالا شما میگید تاریخی تقریبی برای مصاحبه را از کدوم افیسر باید حساب کنیم؟
این اقای افیسر وقتی خودشو معرفی کرد گفت من اسس اولیه یا داخلیم تمام شده و فقط یه اپدیت نامه سابقه کار میخوام.الان داره سکیوریتی چک انجام میشه.من فکر کنم باید همه چی با هم پیش بره این بیشتر عقلانی است و گرنه اینطوری که به تازگی شما میگید خیلی جواب پرونده ها طول خواهد کشید

آزاده 1392/03/28 ساعت 14:25

@ هما

در مورد سوالتون و در مورد اینکه زمان بررسی پرونده رو چطوری حساب میشه کرد، در حالتی که پرونده ثابته و فقط آفیسر عوش میشه چون صرفاً ادامه کارها به نفر بعدی منتقل میشه از همون زمان اولین آفیسر میشه گفت فرآیند شروع شده ولی در مورد پرونده شما که خود پرونده هم جابجا شده فکر می کنم که بستگی به این داره که کاری روش انجام شده و بعد جابجا شده و یا اینکه تازه بعد از جابجایی روش کار کردند که فکر نکنم کسی هم جواب این سوال رو بدونه بجز خود کیس آفیسر. این موردی هم که تی تی جون گفت در مورد توالی کارها و انجام سکیوریتی چک شامل حال شماها نمیشه مال ما جدید تراست متاسفانه

سحر 1392/03/28 ساعت 16:03

یه سوال دارم که مربوط به پست قبلی و سوالهای مصاحبه است:
" آیا بجز نیوزلند برنامه برای مهاجرت به کشور دیگری داشته اید؟ "
آیا برای افیسر مهمه که شما پروسه دیگری جهت مهاجرت مثلا به استرالیا یا کانادا دارید؟
در جواب به این سوال چی بگیم بهتره ؟ اگه در مورد پروسه دوم چیزی بگیم به نفعمونه یا به ضررمون؟
لطفا رومینا و کتایون جان که فک کنم برا دو مقصد بالا پروسه دارند جواب بدند. ممنون میشم.
حسین آقا نظر شما چیه؟

احتمال پرسیدن این سئوال زیاد نیست ولی بهرحال محتمله
فکر کنم اگه واقعیت رو بگید از همه بهتره و البته تاکید کنید که تصمیم و انتخاب نهایی شما نیوزلنده
/حسین

کتایون 1392/03/28 ساعت 17:48

@ سحر عزیز::: زدی به هدف! من هم موندم چی بگم... ولی فکر کنم باید لب به اعتراف باز کنیم البته من خودم آب و هوای کانادا رو دوست ندارم و برام آب و هوای خوب و محیط آروم و کوچک مزیت بالایی داره...

کتایون 1392/03/28 ساعت 17:53

در ضمن من 2-3 روز دارم میرم مسافرت... امیدوارم وقتی که برگشتم کلی ی ی خبرهای خوب از داداش حسین و اونی که خودش میدونه بشنوم...

سفر بخیر
برای اونی که خودش میدونه هم آرزوی موفقیت می کنم :)
/حسین

رومینا 1392/03/28 ساعت 19:43

سحر :
راستش اون موقع که من برای نیوزیلند لاج کردم هنوز مدارکم رو برای استرالیا نفرستاده بودم و در مصاحبه هم چیزی از این موضوع پرسیده نشد.
ولی به تصور من این حق شماست که شانستون رو در مورد مهاجرت به کشورهای دیگه هم تست بکنید و این موضوع به هیچ عنوان نمیتونه تاثیری در پروسه مهاجرت به نیوزیلند داشته باشه
موفق باشید.

مریم 1392/03/28 ساعت 20:28

امیدوارم بعد از این همه خبرهای خوبی که بعد از سال ها تو کشور داره میافته....از فوتبال و انتخابات و بورس و ... گرفته یه نشانه مثبت باشه برای دو مهاجری عزیز و هر چه زودتر خبرهای خوبی بشنویم از اونایی که مصاحبه دادن و اونایی که تو راهن

آمین :)
/حسین

سوران 1392/03/28 ساعت 20:49 http://maad.blogfa.com

من از مهاجرت به خارج بدجور هراس دارم! نمی دونم برای ادامه تحصیل خیلی دوست دارم چند سالی اونجا باشم ولی اینکه واقعا بتونم هویتم رو تغییر بدم خیلی سخته به همین دلیل افرادی که مهاجرت کرده اند رو آمهای شجاعی می دونم و براشون احترام زیادی قایلم هرچند مهاجرت همیشه بهترین تصمیم نیست.

نوشکا 1392/03/28 ساعت 22:15

ریشه رو چی تعریف میکنین ؟
وقتی تمام ادمهایی که شما رو از بچگی میشناسن و تمام اونایی که باهاشون بزرگ شدین و تمام بچه های فامیل دیگه ایران نیستن ؟
راستی یه نفر غربت رو برای من تعریف کنه . لطفا مفهوم غربت رو باترس از ناشناخته قاطی نکنین چون میشه چندین سال یه جا زندگی کرد ولی بازم غریب موند.
زبون مادری البته فاکتور مهمیه شما برای فهمیدن و حتی شنیدنش تلاش نمیکنین

می دونین، داستان مهاجرت داستان جالبیه که توی سالهای مختلف رنگ عوض می کنه و تفسیرهای متفاوتی ازش می کنین. برای ما تازه مهاجرها میشه الزاما اون چیزی که اینجا می نویسیم چند سال دیگه بهش اعتقاد نداشته باشیم. از طرفی تفسیرها گاهی مواقع شخصیه و نمیشه به همه آدمها تعمیمش داد. مفهومی مثل ریشه الزاما نمیشه برای همه معنی یکسان داشته باشه. تعریفش از نظر من جاییه که بهش احساس تعلق می کنی و فکر می کنی که از اونجا اومدی. غربت به نظر من جاییه که میشه تو ترانه های دهه 60 دنبال مفهومش بود و یا برای اونایی مفهوم داره که امکان برگشتشون به جایی که متولد شدن به هیچ وجه وجود نداره. /ناصر

علی 123 1392/03/28 ساعت 22:22

رومینا خانم + سحر خانم::: تحت هیچ عنوان اجازه ندید فکر کنن که شما دارید از مملکت فرار می کنید. داشتن چند پرونده مهاجرت نشانه همین موضوعه.

آقا داریوش::: من تا حد خیلی زیادی با نظرتون موافقم. البته اگه شرایطم دقیقا مثل شما بود که پدرومادرتون به رحمت خدا رفتند صددرصد با طرز تفکر شما موافق بودم.

پردیس 1392/03/29 ساعت 09:41

سلام آقا ناصر عزیز
شما کاری در حد ایثار برای ما انجام می دهید: هم وقت می گذارید که مطلب بنویسید و هم تجربیات خودتودنو به دیگران انتقال می دهید.
من حدود صد بار به وبلاگ شما سر زده ام و مطالب شما را به معنای واقعی با ارزش دیدم و نامردی دیدم اگر از شما و همکارانتون تشکر نکنم.
امیدوارم فرصتی ایجاد شود تا شما را ببینم.

از شما تشکر می کنم.

مرسی پردیس جان. خوشحالم که مطالب اینجا برات مفید بوده...ممنون از لطف زیادی که داری.. :) /ناصر

پردیس 1392/03/29 ساعت 09:48

روش شما در:
- احترام به افراد
- انتقال تجربه
- کمک به هموطنان
- دانشمندی
- امیدوار کردن مخاطب
- انسان دوستی
- پرورش دوستی
مرا مجذوب خودتان کرده است!
امیدورام این تشکرهای من باعث دلگرمی شما شود. چون جور دیگری نمی توانم به شما پاداش بدهم!

موفق باشید!

ممنون پردیس عزیز :)
/حسین
--------------------
مرسی پردیس جان. وجود شما دوستان عزیزه که باعث شده اینجا مکانی باشه برای انتقال تجربیات و طرح مسائل مختلف../ناصر

مهتاب 1392/03/29 ساعت 10:23

سلام دوستان

کتایون عزیز ممنونم :) مسافرت خوش بگذره

با نظر نوشکا موافقم... وقتی تمام دوستهایی که بیشتر از 10 سال می شناختمشون پراکنده شدند و هر کدوم از یه جای دنیا سر در آوردن... توی وطن هم میشه احساس غربت کرد :(

میشه یک گیاه رو هم از ریشه در آورد و توی یک خاک دیگه دوباره کاشت... شاید اولش پژمرده بشه ولی اگر خاک خوبی باشه بهتر از اولش جون می گیره

تشبیه جالبی بود :)
/حسین

آزاده 1392/03/29 ساعت 11:49

من در مورد تجربه شخصی خودم می گم وقتی جایی باشید که دوستان و فایل نزدیکتون باشن و توش احساس امنیت کنید به نظرم میشه به اونجا اسم خونه داد. واقعاً با مهتاب موافقم اینقدر که الن تو مملکت خودم احساس غربت و بی کسی می کنم فکر نکنم جای دیگه این حس رو داشته باشم. البته باز هم می گم به روحیه اشخاص هم خیلی مربوطه. ما ( من و همسرم) کلا کثیرالسفر هستیم و پیش میاد که مدت طولانی توی یه کشور دیگه بمونیم و یه وقتایی هست اینقدر احساس نزدیکی و ارامش با محیط و مردم میکنی که یادمون میره که تازه یه ماهه که اونجا بودیم!

راستش من هنوز بعد 3 سال هر موقع میام ایران، بیشتر از 3-2 هفته نمی تونم بمونم. چون اینجا خونمه. اما اینجا سرزمین من نیست. بنا بر تجربیات این پست شاید منم 10 سال دیگه بگم اینجا علاوه بر خونه بودن، سرزمین من هم هست. چون زمان گذشته و من تونستم تاثیر خودم رو در آبادانی اینجا نشون بدم. بحثی که من تو این پست مطرح کردم این بود که زمانی هست که احتمالا از سرزمین مادریت به کلی جدا خواهی شد و دیگه اسم قرمه سبزی و غیره تو کلت نمی چرخه! /ناصر

لیلا 1392/03/29 ساعت 12:13

ما همه متعلقیم مثلا فارسیه !!!
بچه ها شرکت هایی که مهندس مکانیک می خوان تعدادشون محدوده و چند وقت یه بار دوباره آگهی می دن ... به نظر شما درسته که دوباره واسشون اپلیکیشن بفرستی ... می ترسم دیگه منو بشناسن از بس که اپلیکیشن فرستادم ! بگن به چه زبونی بگیم که ما تو رو نخوایم !!

سالار 1392/03/29 ساعت 12:46

به نظر من دنیا داره به سمتی میره که کشور هایی که تشابهاتشون( اقتصادی.سیاسی و...)داره زیاد میشه مرزهاشونو واسه هم باز میکنن. حدود 70 سال قبل تو جنگ جهانی دوم کشور های اروپایی پدر همو دراوردن اما الان تو بعضی از شهر های مرزی گاها" از یه کشوری به کشور دیگه میری بدون اینکه متوجه بشی. به هر حال من فکر میکنم مهاجر ها باید یه مقدار بیشتر فرا مرزی فکر کنن.
نکته دیگه اینه که این موضوع مال نسل اول یا حداکثر دوم مهاجران هستش ما ها که داریم میریم باید مطمئن باشیم نوه هامون یک کیوی اصیل خواهند بود. در مورد شخص خود من این موضوع صادقه. جد 14 من در زمان صفویه از گرجستان مهاجرت میکنه به ایران و دینشم از مسیحیت به اسلام تغییر میده. الان طایفه ما هیچکدومشون خودشونو گرجی نمیدونن و تازه افراد مذهبی هم تو فامیل زیاده.
خیلی دلم میخواد یه بار این جدم بیاد تو خوابم چندتا سوال ازش در مورده مهاجرت و اینکه بهترین کشور واسه مهجرت کجاست ازش بپرسم

داریوش 1392/03/29 ساعت 13:20

علی جان ، دعا میکنم همه آدمها تا موقعی که پیر میشن از نعمت وجود پدر و مادر بهره مند باشن.
سالار جان جد 14 شما چه جوری حساب کتاب کردن؟ یعنی ایران تو دوران صفویه خیلی شاخص بوده برای زندگی؟!!

سالار 1392/03/29 ساعت 14:41

راستش داریوش جان همونطور که گفتم منم میخوام همینو ازش بپرسم که آخه مگه جا قحط بود واسه مهاجرت؟

آرش 1392/03/29 ساعت 15:00

سلام به همه
2 تا خبر:
- یکی از همکارام که کارش بیشتر از من طول کشیده بود دیروز وقت مصاحبه گرفت. از ژانویه 2012 آفیسر داشت.
- یکی از دوستام هم که 1 ماهه مهاجرت کرده تونست کار پیدا کنه (تو بانک) که خبر خوبیه.
با آرزوی موفقیت برای همتون

روزبه 1392/03/29 ساعت 15:22

@آرش:

میشه لطفا آدرس ایملتونو بهم بدید؟

roozbeh_84[at]yahoo[dot]com

آزاده 1392/03/29 ساعت 15:39

@ آقا آرش،

ماشاله شما همیشه خبرهای خوب خوب می دید. امیدوارم تا چند روز دیگه خبر PR شما هم بیاد و این دفعه خبر خوش مربوط به خودتون باشه

موفق باشید.

@ آقا ناصر

آهان متوجه شدم منظورتون چیه. این نوستالژی که فکر کنم با ادم بمونه. مثلاً من متولد جنوب کشور هستم و لی 10 سالم که بود مهاجرت کردیم به تهران. هنوز بعد از 20 سال دلم هوس قلیه ماهی می کنه بعضی وقتها

داریوش 1392/03/29 ساعت 17:48

آرش جان ، شما رفیق یا همکاری جدید نمی خوای؟
اگر خواستی من در خدمتم.فکرشو بکن رزیدنت بگیرم و یه ماهه کار پیدا کنم وای چی میشه.

سارا 1392/03/29 ساعت 17:55

سلام ببخشید که کامنت من ارتباطی به موضوع نداره!
ولی من بیش از یک ماه هست که مدارکم رو ارسال کردم اما هنوز لاج نامبر نگرفتم این موضوع من رو نگران کرده ممکنه که مدارکم برگشت بخوره؟ ضمنان با توجه به اینکه من مهندسی مکانیک از دانشگاه دولتی دارم اما متاسفانه NZQA من رو بعنوان تنها لیسانس اسس کرد احتمال پذیرفته شدنم چقدره؟

احتمالا منظورتون اینه که لیسانستون مهندسی ارزیابی نشده که به همین دلیل امتیاز shortage list رو نمی گیرین. سوال اینه که چرا برای ارزیابی لیسانس مهندسی اقدام نکردید؟! /ناصر

لیلا 1392/03/29 ساعت 18:57

من نمی فهمم سارا جون ... مگه لیسانس نداری ؟ خوب اونم حتما نوشته bachelor degree level 7 احتمالاً ... یعنی چی می باید می نوشت ؟

آرش 1392/03/29 ساعت 23:11

@ روزبه
این آدرس ایمیل منه arashvajdi@yahoo.com

احیاناً اگر کسی هم دوست داشت که در آینده کاری در ارتباط باشیم پیشنهاد می کنم توی LinkedIn منو Add کنن:
ir.linkedin.com/in/arashvajdi

@ آزاده
مرسی

آزاده 1392/03/29 ساعت 23:36

@ سارا

طولانی شدن زمان تا یکی دو ماه عادیه بدای دریافت لاج نامبر ولی شما اگر مدرکتون مهندسی ارزیابی نشده باید ipenz اقداد می کردید. الان احتمالش هست که مدارک رو قبول کنن ولی نامه ipenz رو در کسورات پرونده بهتون اعلام کنن بهتره صبر کنید تا ببینید چی میشه توی این مرحله کاری از دستتون برنمیاد

نوشکا 1392/03/30 ساعت 09:03

@آزاده
منم بچه جنوبم ولی سالهاست جنوب نرفتم چون هم مدرسه ای هام هیچکدوم دیگه اونجا که نیستن هیچی ایران نیستن . بیشتر انگار یادم رفته ،حق با ناصره آدم فراموش میکنه یادمه که آخرین بار گرما زده شدم

علی 123 1392/03/30 ساعت 09:29

نوشکا خانم::: برای Migrant Levy و بلیط چیکار کردید؟ احیانا اطلاع دارید که ارزونترین بلیط رفت با برگشت Open چقدر میشه؟ (از کدوم مسیر و کدوم آژانس هواپیمایی)
راستش من اینجا توی کرمانشاه از اینجور موارد اطلاع چندانی ندارم به همین دلیله که می پرسم.

آرش 1392/03/30 ساعت 10:43

@ داریوش
من خیلی هم خوشحال می شم که با هم در ارتباط باشیم. متاسفانه الان همکار شدن امکانش نیست ولی قطعاً برای دوستی همیشه موقعیت وجود داره

ir.linkedin.com/in/arashvajdi

آزاده 1392/03/30 ساعت 11:46

@ نوشکا

من دقیقا باهات هم عقیدم ولی چون آقا ناصر گفت من هنوز هوس قیمه می کنمُ خواستم بگم با وجود اینکه احساس تعلق به اونجا ندارم ولی بعضی موقع ها هوس قلیه ماهی می کنم. همیشه یه بوهایی یه طعم هایی هست که باعث میشه خاطرات بچگی آدم بیاد جلوی چشمش و مرور بشه ولی اینکه دلم بخواد برگردم اونجا زندگی کنم اصلا به ذهنم هم نمیاد.

@ علی آقا ۱۲۳

اگه کمکی از دست ما بربیاد خوشحال میشیم انجام بدیم من هم اگخ دقیقا بگید چه بلیطی می خواید براتون پرس و جو می کنم.

سولماز 1392/03/30 ساعت 11:52

سلام دوستان
من دقیقا یک ماه میشه که مدارک رو فرستادم اما هنوز تاریخ لاج درج نشده(تاریخ دریافت مدارک پزشکی درج شده ) به نظر شما دلیلش چی میتونه باشه
مرسی

ایمان 1392/03/30 ساعت 12:04

سلام به همه دوستان
به نظرتون برای اقامت اولیه بهترین کزینه کدومه؟ با در نظر کرفتن هزینه.البته ما دو ماه اینده بلیط داریم به مقصد ولینکتون. با دو کودک. به نظرم بعضی hostel ها برا بجه ها جا ندارن. اونایی که تجربه دارین لطفا .

مجتبی 1392/03/30 ساعت 12:33

سلام ، من 19 جون ، بلاخره رسیدم اوکلند.
توی فرودگاه به هیچ چی گیر ندادن.نه به پسته ، سوهان و ادویه و غیره. خیلی راحت بود.
خدا رو شکر روز اول هم جت لگ خبری نبود و راحت شب خوابیدم.
اولش دنبال کارهای اولیه رفتم:
بازکردن حساب بانکی و سیم کارت و دیدن مرکز شهر هماهنگ کردن جا برای یه مدت کوتاه.
با بابک هم صحبت کردم.

به سلامتی آقا مجتبی. ایشالا زودتر خبرای خوب ازت بشنویم. :) /ناصر

علی 123 1392/03/30 ساعت 13:05

آقا مجتبی::: دوستان جای ما در مورد وارد کردن ارز بیشتر از 10 هزارتا هم گیر ندادن؟ کارت اعتباری بانکی همون روز صادر میشه یا طول می کشه؟ کدوم بانک حساب باز کردی؟

علی 123 1392/03/30 ساعت 17:03

آزاده خانم::: منطورم ارزانترین هزینه رسیدن به آوکلنده. یعنی حداقل هزینه هواپیما و احیانا ویزا(های) ترانزیت.

سولماز خانم::: شلوغ بودن و ترافیک کاری زیاد اداره مهاجرت نیوزیلند.

رامین 1392/03/30 ساعت 19:11

آقای مجتبی::
رسیدن بخیر . شما با چه آیرلاینی رفتید و قیمت چقدر بود؟

مجتبی 1392/03/30 ساعت 22:51

به علی 123:: اصلا توی فروذگاه ایران به ارز گیر ندادن. فقط من همه رو یکجا نگذاشتم.
من BNZ حساب باز کردم. هیچ پولی بابت افتتاح حساب نگرفتند. ولی ماهانه یه مبلغی کم میشه. خیلی زیاد نیست.
من درخواست ویزا کارت دادم که گفت 3 تا 4 روز طول می کشه. اما هنوز برایی کارت اعتباری کاری نکردم. فعلا خواستم از شر پول ها راحت شم.
یه صرافی خوب هم بهم وسط شهر معرفی کردن که قیمتش عالی بود و خوب پولهامو تبدیل کردم. حتما برید اونجا. (آدرسشو براتون می زام بعدن)

به رامین:: من با امارات اومدم. قیمت بلیط یکطرفه 3100000 تقریبا شد.

پردیس 1392/04/18 ساعت 09:18

سلام به آقا ناصر عزیز
از این که این قدر به فکر هم وطنان خودتون هستید تشکر می کنم.
من فکرهامو کردم و تصمیم به مهاجرت به نیوزیلند گرفتم و امتیازم 140 شد. ولی برای pre-assessment سوالی دارم.
من لیسانسم را 12 سال پیش گرفتم و مشغول کار شدم ( یعنی 10 سال سابقه کارم از اون موقع شروع می شه) و چهار سال پیش فوق لیسانس گرفتم.
آیا باید هر دوی لیسانس و فوق لیسانسم را pre-assess کنم؟
ممنون

پردیس عزیز
لطفا سئوال خودتون رو در آخرین پست مطرح کنید تا دوستان جواب بدن
/حسین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.