دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

داستان وبلاگ ما!

قصه مهاجرت بس دراز است و کوشنده به آن همواره در سوز و ساز است و اگر به مقصد رسد پیش در و همسایه بسیار سرفراز. هر آن کو در این میانه دستگیر نشد، چه بسا شود بزودی دکلاین اگر چه بود همیشه آنلاین. آنان که مرارت ها دیدند و اسقامت ورزیدند و از مشورت دیگران بهره مند گردیدند، نصیب آنها گردد ویزایی تپل اگرچه قد آنها بود کُل یا که لب و لوچه شان در آرزوی سفر آویزان و کمی شل.

الغرض در این دریای پر طوفان، مردی آمد از خطه سویدان، بود اسمش ناصر خان؛ رویاهای بزرگ داشت و اراده سترگ داشت. از آنجا که در نوشتن بی باک بود و نیتش پاک بود و بعد از مدتها بالا و پایین شدن بر زمین نهاده آنچه ساک بود؛ طرحی نو در انداخت و وبلاگی نو به میانه انداخت در احوالات نمی دونم چی چی لند، آهان نیوزیلند، متشکل از نورث لند و ساوت لند و یک دونه اوک لند.

وبلاگ سفره ای است رنگین و گرداندان آن تلاشی می طلبد نسبتا سنگین و نوشتن در آن بر نیاید از یک انسان غمگین، گرچه می نگارند خوانندگان آن نظراتی کم و بیش وزین. ولکن ناصر در سودای گرفتن یار بود اگر چه او را افکار بلند و پربار بود. در این زمان سپیده عزیز، او را گفت لبیک و بدون ذکر حتی یک خبر فیک، نوشت پست های مفید پی در پی و یک به یک.

در آن اثنا که درخت وبلاگ بارور شد، ناصر و سپیده را خیال قلم بر زمین گذاشتن در سر شد و گرداندن آن به نوعی خود دردسر شد و خوانندگان را از غصه آن خاک بر سر شد. ناگهان از میان خوانندگانی که نبود گمنام، بیرقی افراشته شد توسط پهلوانی بابک نام. اگر چه مثل دیگران دنبال یک لقمه نان بود ولی همواره در پی کمک به این و آن بود و نهایتا کار او به سامان بود و پریسا برای فرزند کیویش یک نازنین مامان بود.

همین که بابک به آنور آب پرید، ناگهان برق از کله همه پرید. باز این چه شورش است که در خلق وبلاگ است، باز این چه نوحه است که قلم ناصر را در لاگ است. ولکن آنکه طیبه را بود نور دو عین و بود اسمش حسین، تنور را داغ کرد و گل های "مرجع کامل" در باغ کرد و از افتخار این عمل بادی در دماغ کرد. در آن دوران وی یافت عزیزانی بس شفیق که از لطف و مرحمت بودند یکایک وی را رفیق.

از دعای دوستان، انرژی مثبت وبلاگ را در نوردید و ادمین جدید هم همچو بسیاری دیگر نهایتا روی ماه ویزا را دید و از شادی به هر لپی که رسید وی بوسید. همین که موعد رفتن رسید، انبوهی از کارها از در رسید و او بنگاشت تجربیات بابک را جملگی در یک سررسید. اگرچه اوایل رفتن همه چیز فان است ولکن بعد از مدتی نه باقی قضایا مثل آن است. خوانده بود او از نمودار فایو اف، که کمرها به زیر آن گشته خمیده و دلهای مهاجران به موجب آن تفتیده و جویندگان کار کلا بریده و پارک جنگلی فیوردلند در جزیره جنوبی را فقط علی 123 در فیسبوک دیده و امید راد حسرتزده آنرا نیوشیده.

القصه حسین در اندیشه رفتن بود ولیک ذهن او درگیر نبشتن بود و به فکر یار گرفتن بود که ناگهان او را ندا آمد از یک نویسنده قدر که دائم بود در سفر و تورهای جهانگردی همه از دست او دربدر. در این زمان که هست قلم من خسته، نام ادمین جدید هست یک راز سر بسته ...


پی نوشت: آزاده وارد می شود

نظرات 66 + ارسال نظر
مرسده 1392/09/16 ساعت 09:42

حسین آقا نوشته تون عالی ی ی بود ،هر چند که سرتون دیگه داره خیلی شلوغ میشه . ولی واقعا حیفه که دیگه کمتر بنویسید

لطف داری مرسده جان. انشالله دوستانی با قلم بهتر از من می نویسند اگر چه تا جایی که بتونم در خدمت دوستان هستم
/حسین

ناهید 1392/09/16 ساعت 09:56

حسین جان :: چه استعداد پنهانی داشتی ..کلی سر صبحی خندیدم ..شما هم عزم رفتن کردی , توی این مدت خیلی زحمت کشیدی دستت واقعا درد نکنه..
امیدوام با طیبه عزیز و فرزندان نیکو اینده خوبی تو کشور جدید داشته باشین.

فقط ما باید یک سوگند نامه اینجا بذاریم که هر کی می ره باز بیاد سر بزنه و خبر بذاره , برا خودمم می گم ...

محبت داری ناهید عزیز. این گل نو شکفته امیدش به شما دبستانی هاست
متن سوگندنامه: به وبلاگ 2 مهاجر و به روح پاک ناصر قسم می خورم که تا جان در بدن دارم دست از سر وبلاگ بر ندارم
/حسین

شهاب 1392/09/16 ساعت 10:00

دمت گرم خیلی باحال نوشتی :)

خلاصه موفق باشی حسین جان :)

قربانت شهاب عزیز
/حسین

حسین 2 1392/09/16 ساعت 10:01

حسین جان یادت باشه حسین ها خستگی ناپذیر هستند . پس نیاز نیست بگم تو این مدت خسته نباشی که واقعا از هیچ کمکی به همه دوستان کم نذاشتی ..
یک پیشنهاد دارم ... اگه تو سایت seek آگهی بدین و درخواست ادمین واسه سایت دو مهاجر بدین ، واسه ما جاب سرچی ها خیلی بدرد بخوره ها ....

ممنون حسین جان
خیلی خوبه، فقط احتمالا چند سال اول حقوق نداره
/حسین

امید راد 1392/09/16 ساعت 10:37 http://kavehrad.ir

قَه قَه قَه
آقو داغون شدم داغون
سر صبح به قصد مرّگ خندیدم
له له هم هـــــا

Fiordland رو خیلی عالی اومدی و همچنین Abel Tasman رو هم شنیدم که بسیار قشنگ و رویاییه

آقو قربانت. آقو بازم عکس های خوب برامون بذار
/حسین

سالار 1392/09/16 ساعت 10:47

حسین جان خیلی قشنگ نوشتی
شما نه تنها پست های خوبی مینوشتید که جواب کامنتهاتون هم محشر بود به هرحال جا داره از زحمتی که در این مدت کشیدی واقعا" تشکر کنم امیدوارم اونور هم موفق و شاداب باشی

چشمات قشنگ میبینه سالار جان
امیدوارم پرونده شما هم به زودی به سرانجام برسه
/حسین

سمیرا 1392/09/16 ساعت 11:08

حسین آقا خیلی محشر نوشتی ...کلی اول روز حال کردیم.... خیلی خیلی هم بابت زحمتهایی که برامون کشیدی ممنون واقعا همیشه هم پستها عالی بوده هم جوابها به موقع ...من به شخصه خیلی در آین دریای پرطوفان مدیون کمک های شما و بقیه دوستان وبلاگ هستم. امیدوارم همه کارها تو کیوی لند به راحتی بر وقف مراد باشه و وقت آزاد و اینجا بسیار سر بزنید
امیدوارم به زودی خبرها و پستهای خوب خوب از اونور آب از شما و طیبه جون بشنویم. زوج بسار خوش قلب

سمیرا جان من هم خیلی خوشحالم که شما کیفور شدید
ما همیشه مرهون لطف شما دوستان و عزیزان بوده ایم
/حسین

ماریا 1392/09/16 ساعت 11:47


@ حسین آقا
خیلی قشنگ بود کلی خندیدم از این متن بامزه واقعا" ایده‌اش حرف نداشت. ولی واقعیتش الان دلم گرفته احساس میکنم با رفتن شما و دیگر دوستان ما تنها میشیم تو این راه پر استرس و فراز و نشیب!!!!
انشالله که اونجا یک زندگی سرشار از سلامتی و موفقیت در انتظار شما و طیبه جون و آقا پسرای گلتون باشه. براتون بهترینارو آرزو میکنم.

راستی اون نویسنده قدر آزاده جون نیست که مثل مارکوپولو دائم در سفره؟؟؟!!!

@ علی 123
تبریک میگم. مبارک باشه انشالله به سلامتی.


@ آقا سینا
ممنون بابت اطلاعاتی که تو پست قبلی دادین. با توجه به اینکه تازه رفتین و درگیر کارپیدا کردن و .... هستین باز به اینجا سر میزنینو اطلاعات در اختیار ما میزارین قابل تقدیره!!!

لطف داری ماریا جان
ما هر جا که بریم دلهامون پیش همه. قول میدم حضورم خیلی کمرنگ نشه
/حسین

حمیدرضا 1392/09/16 ساعت 12:21

حسین آقا واقعا کلام زیبا و گیرایی داریی، واقعا از مطلبی که نوشته اید لذت بردم. همینکه در این شرایط و با هجم گسترده کارهایی که پیش از سفر باید انجام دهید هنوز به فکر وبلاگ و نوشتن هستید جای تقدیر و تشکر دارد.
امیدوارم که بزودی خبرهای خوبی از آن طرف برای ما مسافران آتی ارسال فرمایید.

مرسی حمیدرضا جان. این کمترین کاریه که از دستمون بر میاد. انشالله
/حسین

نرجس 1392/09/16 ساعت 13:39

آقا حسین چه قلم شیوایی داری ! چقدر بامزه و جالب داستان وبلاگ رو روایت کردی ! حیفٍ که این قلم رو بذاری زمین .هنوز خیلی به تجربیات و کمک های فکری شما نیازمندیم.بخصوص بعد رفتن شما به شدت به تجربیات اون طرف احتیاج داریم. پس ما را تنها نذارید.

قابلی نداشت نرجس جان
حتما عزیز. قول 60 درصد میدم
/حسین

لیلا 1392/09/16 ساعت 14:07

خیلی جالب بود ... به امید موفقیت برای شما و خانواده عزیزتون حسین آقا (نور چشم طیبه جان !!)

نکته رو گرفتی لیلا خانم
/حسین

علی 123 1392/09/16 ساعت 14:13

آقا مجید، سالار جان، ماریا خانم::: خیلی ممنونم انیشاءا... یه روز برای شما.

حسین آقا::: امیدوارم این پست به منزله پست آخر نباشه و حتما نوشتن رو ادامه بدی. خوبیش اینه که به لطف خدا من از وجود شما، آقابابک و سپیده خانم محروم نشدم. درضمن فیوردلند رو نگو که دلم خونه و میلفوردساوند و کوئینزتاون جزء اولین جاهایی بود که من وقتی زیباییهای نیوزیلند رو نگاه می کردم بهش رسیدم و همیشه آرزو دارم که برم اونجا و ازش لذت ببرم.

نگران نباش علی جان. حالا حالا ما اینجا هستیم
/حسین

سالار 1392/09/16 ساعت 14:27

راستی حسین جان کسی در مورد نفر بعدی چیزی نپرسید
نکنه انونیم باشه

انشالله بزودی ظهور می کنه و از انوار مشعشعش همه چشمها خیره میشه
/حسین

سحر (صابر) 1392/09/16 ساعت 15:21

ممنون از همه ادمین های I ,II,III,IV

:(
ای حسین آقا
ما خوشحال بودیم شما تشریف میبری اونور و خبر های داغ کاریابی و این حرف ها رو تو پست های جدید میبینیم .

شما سعی کنید کماکان خوشحال باشید
/حسین

سمیرا 1392/09/16 ساعت 16:21

راستی علی 123 : خیلی تبریک میگم امیدوارم بقیه را ه هم خیلی خوب ادامه بدید و خبرهای خوب خوب بدید. شما هم رفتید اینجا بازم سر بزنید .شما هم همیشه با راهنماییهاتون خیلی کمک کردید.

@سالار : اسم انونیم رو نیار که به مرحله فان نرسیده حس فرایت به آدم دست میده

سمیرا 1392/09/16 ساعت 16:25

این هم قابل توجه دوستان که به زودی میرن:
http://www.tourism.net.nz/attractions-and-activities

Dunedin هم خیلی باحاله:
http://www.tourism.net.nz/region/dunedin/attractions-and-activities/sightseeing

کتایون 1392/09/16 ساعت 17:59

بدینوسیله از تمامی زحمات و الطافی که داداش حسین به همراه طیبه عزیز و آقازادگان داشتند تشکر میکنم و براشون از صمیم قلب آرزوی موفقیت و شادی روز افزون دارم... امیدوارم باز هم ما رو با پست های مفید و زیباشون از کیوی لند مستفیض فرمایند

فقط خدا کنه گیر و دار ما رو با این انونیم نندازن... یا ابرفرضضضضض

آبجی کتی ما هم از شما بسیار آموختیم
اعوذ بالله من انونیم
/حسین

هاتف 1392/09/16 ساعت 20:29

منم از همینجایی که الان نشستم (تو اتاقم جلو بخاری) خواستم حس رو کامل برسونم از زحمتای حسین جان و قدیمیترا تشکر می کنم
طوری نباشد که طوری شود که تا میایم طوری کنیم که پروسه مهاجرت ما طوری شود ، بگویید طوری شده و باید برویم ... گناه داریم خلاصه..

هاتف جان شما با همین ادبیات صحبت کنی از هر مصاحبه ای سربلند بیرون میایی. خاطرت جمع
/حسین

الهام 1392/09/16 ساعت 21:01

به...به..چه استعدادی...مرحبا...:)

امیر 1392/09/16 ساعت 21:34

خیلی خیلی قشنگ بود. میتونی اونجا به عنوان کار جانبی نویسندگی هم بکنی سفرت به خیر اما ...تو و دوستی خدا را به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را

کارشناس ارشد وبلاگ نویسی
/حسین

تی تی 1392/09/16 ساعت 22:11

حسین آقا
بابت همه ی زحماتتون ممنونم.ما و خیلی های دیگه به شدت از حمایت های شما استفاده کردیم.شما که میرید از صمیم قلب براتون خوشحالیم ولی ما تنها که میشیم یه طرف، وبلاگ روهم واسمون نمینویسید؟؟!!!
حس کردم جوجه اردک زشت شدم!
سفر به خیر...
طیبه جان
ممنون که پشت جبهه رو داشتی.براتون بهترینها رو آرزو میکنم.

ممنون تی تی عزیز. انرژی من هم از حمایت های شما و بقیه دوستانه. بنا به شدت گرفتاری ها شاید کمتر بنویسم ولی حتما می نویسم
/حسین

سینا 1392/09/17 ساعت 00:51

بحر طویل بامزه ای بود. استعدادت قابل تحسینه حسین جان

همه ما مدیون این وبلاگ و بچه هایی هستیم که برای این وبلاگ زحمت کشیدند. حسین جان به سهم خودم ازت تشکر می کنم و بهت خسته نباشید می گم. ایشالله در مهاجرتت هم موفق باشی.

لطف داری سینا جان. ما هم از شما ممنونیم که اخبار و تجربیات نیوزلند را زنده و داغ به ما میرسونی
/حسین

نازی(سعید) 1392/09/17 ساعت 01:52

حسین آقا خیلی جالب بود قلم شیوا وطنازی دارید با وجودیکه ان شاا..بزودی عازم هستیدو حتما
هزارو یک کار ومشغله دارید باز هم فعال هستید به نوبه خودم ممنونم ولی عادت کردیم که همیشه از شما بخونیم وخلاصه ارزو میکنم که به زودی کار پیدا کنیدو البته به وبلاگتونم سر بزنید براتون آرزوی موفقیت وشادکامی داریم.
علی آقا خیلی خیلی مبارکه :S023:] انشاا.. شما هم بزودی کار پیدا کنیدو در کنار خانواده موفق وشاد باشید.
از آفا سینا آقا بابک ومریم جون وسایر دوستانی که با وجودیکه رفتن سر میزنن و راهنمایی میکنن واقعا ممنونیم وامیدوارم همگی چه اونایی که رفتن و ترک دیار کردن چه ماها که همه منتظریمو تو صفیم همگی زندگی شادو آرامی رو در کیوی لند تجربه کنیم....انشاا...

محبت داری نازی عزیز. انشالله
/حسین

علی 123 1392/09/17 ساعت 07:15

سمیراخانم و نازی (سعید) عزیز::: بابت ابراز لطفتون متشکرم. برام دعا کنین.

Nasser Lorestani 1392/09/17 ساعت 08:04

بسیار زیبا بود حسین جان. بابت تمامی زحماتی که کشیدی سپاس میگم و براتون آرزوی سلامتی شادی و موفقیت دارم

ممنون از لطف و مرحمت شما ناصر عزیز
/حسین

طیبه 1392/09/17 ساعت 08:49

اول به همه:
ببخشید که اخیرا تو وبلاگ کمرنگ البته بیرنگ! شدم. اونایی که گذروندن میدونن و بقیه هم که نرسیدن ایشالا گرفتار شن

علی آقا و مریم جون:
بالاخره چشمتون روشن شد زندگیتون پر از شادی سلامتی و موفقیت

مریم جون:
مطلب فریت پرفکت بود نشون داد چقد زحمت کشیدی. فزون باد اینهمه مهربونی و حوصله

سینا جان:
ممنون که با وجود مشغله های زندگی جدید به فکر ما هم هستید. این دیگرفکریها خیلی ارزش داره!

تی تی ماریا کتی ناهید و سمیرا:
مرسی از لطفتون که با چراغ خاموشی من بازم فراموشم نمیکنید.

حسین جان:
میگم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم...
اینهمه نبوغ نهفته و ما بیخبر. کلی یاد بابا افتادم-پدرشوهر!-خدا رحمتش کنه. استعداد طنزشو برات گذاشت حداقل

ادمین جدیدو هم لو نمیدم چون خودم پیشنهاد دادم تی تی جان اینم یه پاتک پشت جبهه ای

خدایش غریق رحمت کناد
/حسین

سینا 1392/09/17 ساعت 09:08

ماریا، نازی (سعید)، حسین، طیبه و همه دوستانی که به من محبت داشتند :: خواهش می کنم. من واقعا خوشحال میشم اگر کمکی بتونم بکنم. من خودم هم از کمکهای بچه ها یک عالمه استفاده کردم. اگر پشت هم باشیم و به هم کمک کنیم همه مون موفق میشیم. همون داستان معروف یک تیکه چوب و یک دسته چوب. این چیزیه که تا به حال هم تجربه کردیم.

ماریا 1392/09/17 ساعت 09:13

@ سمیرا جان
ممنون بابت لینکها. جالبه!

روزبه 1392/09/17 ساعت 09:25

حسین جان خسته نباشی. امیدوارم این روزهای پر مشغله با راحتی و آرومی سپری بشن.

مرسی روزبه عزیز. برای شما هم همینطور
/حسین

مهناز 1392/09/17 ساعت 10:36

تاریخچه وبلاگ روچقدرباحال نوشتیداین استعدادطنزروقبلاکشف کرده بودیدیااینکه حال وهوای دم رفتن استعدادهای نهفته روشکوفا می کنه؟براتون ارزوی موفقیت دارم وبازمنتظرهمه جورمطلبی ازطرف شماودیگرنویسنده های عزیزوبلاگ هستم

محبت داری مهناز جان. بعضی ها میگن ارثیه، برخی هم عقیده دارند در اثر برخورد سر با یک جسم سخت بوجود اومده
/حسین

ماریا 1392/09/17 ساعت 11:33

دیدین گفتم ادمین جدید آزادس

آورین ماریا خانم زبل
/حسین

واقعاً بهت افتخار می کنم
/آزاده

سمیرا 1392/09/17 ساعت 12:24

به به آزاده جون خدا قوت، رو کمک ما هم حساب کن

ممنون سمیرا جان. روی کمک شما دوستان بدجوری حساب کردم. شما هم هوای دوست مارو داشته باش
/آزاده

ماریا 1392/09/17 ساعت 13:19

@ آزاده جون
مبارکه به سلامتی انشالله پستهای بالاتر و مهمتر در نیوزلند. منم به شما افتخار میکنم. فکر کنم از این به بعد هر هفته دو مهاجری ها دور همی داخل و خارج ایران داشته باشن وقتی خود ادمین کثیرالسفر باشه میشه ما اینجا تنها باشیم!!!!!!

@ حسین آقا
اسمتون پاییین کامنتها خالیه هرکجا باشین دعای خیر بچه ها بدرقه راهتون.

خیلی لطف داری ماریای عزیز
/حسین

لطف داری ماریا جان. ایشاله اونور که برنامه های متعددی خواهیم داشت. اینور هم ببینیم چی پیش میاد
/آزاده

امید راد 1392/09/17 ساعت 13:26 http://kavehrad.ir

دوستان تو پیج My New Zealand میتونید عکسای خفن خفن از بهشت زمین، نیوزییلند، رو ببینید:
https://www.fb.com/My.NewZealand

نهر شیر و ... هم داره؟
/حسین

مرسده 1392/09/17 ساعت 14:21

ممنون حسین آقا از زحماتی که تا اینجا کشیدید و مطالب خوبی که نوشتید ، امیدوارم در مراحل بعدی در کنار خانواده عزیزتون موفق و شاد باشید و از موفقیت هاتون در زمینه کارو... هم به زودی برامون بنویسید :)

آزاده جون خوشحالم که شما ادمین جدید هستید و منتظر مطالب خوبتون هستم :)

مرسی مرسده جان. انشالله
/حسین

lممنون مرسده جان. امیدوارم از خجالتتون در بیام
/آزاده

طیبه 1392/09/17 ساعت 14:39

‍‌آزاده جون مبارکه
از پارسال من منتظر این /آزاده بودم... خیلی خوشحال شدم مطمینم هدایت این خونه رو خوب ادامه میدی و خودت هم با ویزای رزیدنت میای پیش ما. خودتو آماده کنکه نویسنده ها همه پی آر گرفتن ولی با مشقت...

مرسی طیبه جون. فکر کردی واسه چی ادمین شدم بس که مصایب کشیدم. الان دارم سومین کیس آفیسرم رو تجربه می کنم بعد از اینکه 14 ماه از لاج کردنم گذشته
/آزاده

علی 123 1392/09/17 ساعت 14:50

طیبه خانم::: ممنون من هم براتون آرزوی موفقیت می کنم.

آزاده خانم::: می بینم که شما هم رفتی زیر اون خط خاکستری تبریییک می گم

علی آقا اولاً که بابت ویزاهاتون خیلی تبریک می گم. بعدش هم اینکه ما خدمت شما شاگردی می کنیم
/آزاده

سحر (صابر) 1392/09/17 ساعت 16:12

آزاده جان متشکریم که این مهم را قبول کردی

امیدوارم این آفیسر آخریش باشه و به قول بچه ها با یه ویزای تپل

راستی خانم بتانی یه ایمیل دیگه به ما زده و یه عالمه مدرک دیگه از ما خواسته حتی بعضی مدارک که فرستاده بودیم هم دوباره گفته ؟؟؟
از جمله مدرک لیسانس و ترجمش ؟ اثبات مکان زندگی مشترک بیش از 12 ماه !! فیش حقوق برای هر سال چند عدد !
(البته ما یک جوابیه بلند بالا فرستادیم تا شاید بهمون یه کم تخفیف بده)
یعنی این پرسه درخواست مدارک چند بار تکرار میشه ؟

سحر جان در مورد مدارکی که قبلا فرستادید براش توضیح بده. اما در مورد درخواست مدارک امیدوارم دفعه آخرش باشه. به نظر من آدم دقیقیه. به هرحال باید خوشبین باشیم. من باهاش صحبت کردم لهجه نیوزیلندی داره و خیلی آروم صحبت می کنه ولی خودش به نظرم شیطون میاد
/آزاده

کتایون 1392/09/17 ساعت 16:30

دیدیری دیدیری آزاده... دیدیری دیدیری آزاده... (همراه با حرکات موزون!) خخخخخخخ تبریک ک ک ک

امروز زنگ زدم سفارت و دیگه ایندفعه آقای تهرانی منو از چند کیلومتری شناخت... گفت بالاخره کی میخوای پاستو بیاری؟؟؟؟ دوستانی که پاسپورت دادن::: 5 شنبه ها پاسپورتها رو میفرستند یا 4 شنبه ها؟
آخه من 4 شنبه پاسپورتمو لازم دارم... و از طرفیت تا 2 فوریه بیشتر مهلت AIP ام نیست...

مرسی کتایون جان. حالا اگه راست می گی نیا سمت ما
حالا خوبه پستی چیزی تو دولت نیوزیلند نگرفتمُ اون موقع می دادم ویزای اونورت رو باطل کنن
/آزاده

علی 123 1392/09/17 ساعت 17:20

آزاده خانم::: اختیار دارین, جز زحمت براتون نیست.

کتایون خانم::: 5 شنبته ها مدارک پست میشه, اما چه ساعتی نمی دونم. سفارت از ساعت 10 به مراجعین پاسخ می ده.

ندا 1392/09/17 ساعت 19:06

آزاده خانم تبریک میگم. خیلی خوشحالم.
حسین آقا شما هم خیلی خوب وبلاگ رو اداره کردید. ممنون از زحمات شما و حسن انتخابتون
براتون آرزوی موفقیت می کنم.

مرسی ندا جان
/حسین

لطف داری ندا جان
/آزاده

صابر 1392/09/17 ساعت 20:10

کتایون خانم::::
من سری قبل که رفتم برای برابر اصل کردن مدارک قبل از ساعت 10 روز پنجشنبه مدارک رو فرستادن بعدش به ما اجازه ورود دادن .

حمیدرضا 1392/09/17 ساعت 22:07

@ علی ۱۲۳ ، تبریک من را هم بپذیرید، امیدوارم که در راه جدیدی که پیش روی شما است موفق و پیروز باشید.

@ آزاده خانم تبریک عرض می نمایم، امیدوارم که در کار و مسئولیت جدیدی که به عهده گرفته اید موفق باشید.

@ سینای عزیز بابت اطلاعات مفیدی که ارائه فرمودید تشکر می نمایم.

ممنون ایشاله شما هم هرچه زودتر عازم بشید و یه کار خوب گیرتون بیاد
/آزاده

سینا 1392/09/17 ساعت 22:35

آزاده :: انتصاب شایسته شما رو تبریک عرض می کنم.

حمید رضا جان :: خواهش می کنم قابل شما رو نداره

ممنون آقا سینا، لطف دارید
/آزاده

امید راد 1392/09/17 ساعت 23:03 http://kavehrad.ir

آزاده خانم تبریکات فراوان را پذیرا باشید
انشالله بابت رسیدن به سرزمین موعود تبریک بگیم به همدیگه

ممنون. ایشاله کار شما هم درست شه تور دوچرغه سواری بذاریم اونجا
/آزاده

نازی(سعید) 1392/09/18 ساعت 01:00

آزاده جانممنون که زیر بار این مسولیت سنگین رفتی از حسین آقا وطیبه جون هم ممنون بابت انتخاب شایستشونومن به این اصل اعتقاد راسخ دارم که :از هر دست که بدی از همون دست میگیری: و اطمینان دارم این همدلی ها وهمزبونی های صادقانه هیچوقت بی پاسخ از درگاه خدای مهربون نمیمونه....
با آرزوی موفقیت وشادی برای همه دوستان دو مهاجری...

لطف داری نازی جون. من اینقدر اینجا از تجربیات دوستان استفاده کردم که واقعاً خودم رو مدیون وبلاگ می دونم و امیدوارم بتونم یه جوری جبران کنم
/آزاده

سالار 1392/09/18 ساعت 02:06

آزاده خانم تبریک میگم و امیدوارم شما هم هر چه سریعتر بتونید این مسولیت رو واگذار کنید

خدا از دهنتون بشنوه سالار خان
/آزاده

نیلوفر 1392/09/18 ساعت 05:49

علی اقا 123
واقعا از صمیم قلبم بهتون تبریک میگم خیلی خوشحال شدم از کامنتها متوجه شدم که نزدیکه رفتنتون هست. براتون بهترین ها رو آرزو میکنم در سرزمین جدید .امیدوارم به تمام خواسته و آرزوهاتون بزودی زود برسید و برامون اینجا بنویسید و ما هم با شادی شما خوشحال بشیم . خدای مهربون به همراهتون

نیلوفر 1392/09/18 ساعت 05:54

حسین اقا سلام
نوشتتنون بسیار زیبا بود و به شخصه دوست دارم چند بار دیگه بخونمش .
به شما هم تبریک و خسته نباشید میگم و کلی آرزوی خوب تا در کشور جدید به همه رویاهاتون دست پیدا کنید انشاله.

سلام نیلوفر عزیز. نظر لطف شماست
/حسین

نیلوفر 1392/09/18 ساعت 05:57

آزاده خانم
ممنون که مسیولیت نوشتن دوباره در این وبلاگ رو به عهده گرفتید برای من اینجا مثل یه خونه دوست داشتنیه که کلی اطلاعات خوب ازش به یادگار مونده برام . مخصوصا همین دوستیهای خالصانه و گرم . امیدوارم روزی نه چندان دور (به همین زودیها )کلی تبریک و ارزوی خوب بدرقه راهتون باشه .موفق باشی عزیزم

ممنون نیلوفر جان. همین به اشتراک گذاری های خالطانه این وبلاگ رو برای همه دوست داشتنی کرده
/آزاده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.