دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

مصاحبه شغلی بدون ترس - قسمت نهم (چانه زنی درباره حقوق)

پی نوشت1 : ضمن پوزش بابت تاخیر در بروز رسانی و تبریک سال نو،  ماریا و مجید  عزیز هم  APPROVED شدن!!!!. این اولین اپروو شدن سال ۹۳ مبارک بچه های وبلاگ و خودشون باشه 


اگر قراره خودتون هوای خودتون رو داشته باشید هیچ کس بهترین و جالبترین راه رو بهتر از خودتون نمی دونه (Katherine Hepburn)

چانه زنی درباره حقوق

 

خب تبریک میگم . تا حالا 6 خان رستم رو پشت سر گذاشتید و فقط خان هفتم یا با یک حقوق خوب استخدام بشید.

 

چالش های مذاکره

اغلب مردم به دلایل متعدد مایل نیستند راجع به میزان حقوق و درآمد خود، حتی با نزدیکان خود صحبت کنند پس عجیب نیست که هم شما و هم مصاحبه کننده بخواهید زودتر میزان حقوق رو مشخص کنید و قال قضیه رو بکنید. اتفاقا میخواهیم این رو روشن کنیم که عجله ای نیست و هیچ چیز نمی تونه مانع تعیین یک حقوق منصفانه بشه. در ادامه به نکاتی می پردازیم که قبل از مذاکره باید بدانید.

 

ترس های عمومی درباره مذاکره

موارد مختلفی وجود دارد که باعث بروز تردید در شما درباره مذاکره کردن میشه. ولی کمی وقت گذاشتن و بررسی نگرانی ها و روش غلبه بر آنها به شما کمک می کنه نه تنها به حقوق و بسته های جبرانی بهتری برسید، بلکه پایه رو برای رسیدن به ترفیعات آینده محکمتر کنید. به 5 تا از این قبیل نگرانی ها دقت کنید:

  1.        می ترسم اگر تقاضای حقوق بالاتری کنم موقعیت پیشنهادی در خطر بیفته: نگران نباش، اگر واقعا شرکت به شما احتیاج داشته باشه این اتفاق نمیفته
  2.        مذاکره برای من تداعی دلال صفتان فریبکار رو و عصبانی داره: مذاکره در اصل یک ارتباط ماهرانه است و می توانید در کمال آرامش این کار رو انجام بدید
  3.        عقیده دارم که وقتی شرکت گفت به سقف پیشنهاد رسیده واقعا امکان پیشنهاد بالاتری وجود نداره: بجز مشاغل دولتی معمولا شرکت ها 15-20 درصد بالاتر از پیشنهاد اولیه امکان مانور دارن. این هنر شماست که اون رو تقاضا کنید و با گزاره های Q ماهرانه بهش برسید
  4.        نگرانم نکنه به عنوان یک آدم طماع و آزمند دیده بشم: نه عزیزم، انتظار برای کمی رفاه و امنیت بیشتر به معنای آزمندی نیست
  5.        فکر نکنم مهارت های من لایق حقوقی بیش از میزان متوسط باشه: اگر نگاهی به مهارت ها، خصلت های شخصی، قابلیت ها و گزاره های Q خوبتون بندازید می بینم لایق بیش از اینها هستید. قدر خودتون رو بدونید

 

یک شغل، 2 حقوق متفاوت

یک موقعیت شغلی ثابت (کاریاب) در نظر بگیرید که 2 نفر با نام های توماس و استفان برای آن دعوت به مصاحبه شده اند. اولی با سال سابقه در اینکار و صرفا با توجه به تجربیات گذشته اش تصمیم دارد پیشنهاد حقوق پایه 30000 دلار با کمی پاداش بدهد و دومی با 3 سال سابقه و با علم و آگاهی نسبت به فنون مذاکره و 4 فاکتور چانه زنی، تقاضای حقوق پایه 60000 دلار با کلی پاداش و کمک هزینه و غیره دارد. جدول واقع در این آدرس تفاوت رویکرد ایندو را نشان می دهد.

 

4 فاکتور چانه زنی

مذاکره حقوق خیلی ظریف و حساسه و لذا هر چه بیشتر بدانید و جایگاه خودتون رو بهتر بشناسید موفقتر خواهید بود:

1.       بصورت نسبی ارزش موقعیت شغلی خودتون رو در بازار بشناسید:

اینکار بخصوص واجبه اکر فیلد کاری رو عوض می کنید، از یه شرکت کوچک به شرکت بزرگ میرید و بر عکس، از شهری به شهری یا از کشوری به کشور دیگه میرید. بعنوان یک تقریب دم دستی بازه های (Range) پایین، میانه و بالای حقوق برای موقعیت مورد نظرتون رو پیدا کنید.

2.       روشن کنید چه پارامتر کیفی از شما، شما را بالاتر از متوسط بازار یا پیشنهاد اولیه شرکت قرار میده:

شرح شغل تبلیغ شده (یا نمونه ای از همین نوع) رو بخونید و ببینید در مقام مقایسه یا متوسط کاندیداها چه ارزش افزوده ای برای شرکت خواهید داشت. برای اینکار از گزاره های Q خود استفاده کنید. از خودتون سئوالاتی توی مایه های زیر بپرسید و براش پاسخی پیدا کنید:

·         کمک به کسب سود یا درآمد مالی بیشتر شرکت

·         افزایش سرعت در تولید، کاهش در اتلاف وقت و انرژی، خدمات با ارزش افزوده بالا، بهبود روابط با مشتری

·         داستانهایی درباره عملکرد بالاتر از انتظار نرمال

·         داشتن قابلیت مدیریت های بزرگتر و راهبری موثر تیم ها

·         قابلیت بهبود چهره بیرونی شرکت

·         عدم نیاز به آموزش زیاد، مستقل بودن و قابلیت یادگیری سریع

·         داشتن ایده های خلاقانه

·         قابلیت انجام سریعتر، بهتر، ایمن تر، زیباتر و دقیقتر امور

خلاصه اینکه نشان دهید چه چیز بیشتری علاوه بر آنچه مورد انتظار آن شغل است می توانید ارائه دهید نه اینکه صرفا کسی هستید که قرار یک موقعیت شغلی رو اشغال کنه.

3.       حقوق هدف و پاداش های هدف خودتون رو بشناسید:

هدف شما همیشه باید 15-20 درصد بالاتر از پیشنهاد اولیه کارفرما باشه. بین پاداش هایی که نیاز دارید با آنچه ممکن است درخواست کنید تمیز قایل شوید

4.       پیش بینی کنید تا چه میزان تصمیم دارید صبر کنید تا به نتیجه دلخواهتون برسید:

سعی کنید آستانه تحمل و دقایق (یا ساعات) چانه زنی خودتون رو بالا ببرید. مطمئن باشید که ارزشش رو داره 

 

داستان لتیسیا

اگر چه برای او سخت بود ولی لتیسیا با یکساعت مذاکره و پافشاری اصولی تونست پیشنهاد اولیه 37000 دلار رو به 51000 دلار برسونه با کلی کمک هزینه و پاداش اضافه. البته داستان خیلی هم ساده نبود و چه بسا طرف مذاکره کننده چند بار از اطاق خارج شده تا موضوع رو با مقامات بالا در میون بزاره. بهرحال مطمئن باشید شرکتی که آخرش به چنین چیزی تن در داده از روی اجبار نبوده و از شدت غصه نقش زمین نشده بلکه لتیسیا تونسته با استفاده از تکنیک های چانه زنی درست به این موفقیت برسه

 

مذاکره در باز (Open Door Negotiating)

استفان رو یادتون میاد که تونست پیشنهاد حقوق 2 برابری بده و به نتیجه برسه؟ او هم مثل لتیسیا از تکنیک مذاکره در باز استفاده کرد. قبل از اینکه ببینیم این تکنیک چی هست، ببینیم چی نیست:

  •          اولا یک جنگ تن به تن تا سر حد مرگ نیست 
  •          وسطشو بگیر هم نیست. من میگم ماهی 10000 دلار. شرکت میگه ماهی 2000 دلار. وسطشو بگیر ماهی 6000 دلار خیروش روببینی . نه داداش اینطوری نیست

در مذاکره در باز هیچ وقت تهدید نداریم، از آخرش صحبت نمی کنیم، لزوما وسطش رو نمی گیریم و بخاطر ترس از داستن شغل لزومن اولین پیشنهاد رو نمی پذیریم. مذاکره در باز ایجاد ممکن ها، وزن دهی دقیق به آنها و رسیدن به یک موافقت متمدنانه است.

 

قوانین مذاکره در باز

بیاید قوانین بازی مذاکره در باز رو با هم مرور کنیم:

  •          تا زمانیکه خود شغل قطعی و نهایی نشده از بحث درباره حقوق پرهیز کنید
  •          هیچوقت اولین عدد رو شما نگید، هر چند که مصاحبه کننده زور فراوان بزند 
  •          همواره از رنج حقوق صحبت کنید نه از یک عدد مشخص
  •          تا زمانیکه از کلیه جوانب مطمئن نشدید هیچ پیشنهادی رو رد نکنید یا نپذیرید
  •          عجله نکنید مخصوصا با یاآوری این نکته که همواره امکان افزایش 15-20 درصدی وجود دارد
  •          فقط حقوق پایه توی ذهنتون نباشه. نیم نگاهی هم به پاداش، کمک هزینه و از این قبیل داشته باشید

 

بحث درباره حقوق

اگر این اولین مصاحبه شماست در پاسخ به سئوال درباره حقوق به سادگی بگویید: منعطف یا باز هستم یا موضوع قابل مذاکره است. اگر در اوایل کار حرف های نا امید کننده شنیدید (مثل اینکه ما بعیده بتونیم به شما حقوق خوبی بدیم) زود نا امید نشوید و به راه خود ادامه دهید. مثال های واقع در این لینک داستانهایی از افرادی است که به روشنی اصول مذاکره در باز و 4 فاکتور چانه زنی را به خدمت می گیرند.

مثال 1: الکس یک مهندس فروش سخت افزار کامپیوتر است. به نظر می رسد مذامره خیلی ساده است ولی این روش جواب میده. لب کلام در این روش مهارت است:

  1.        راجع به عدد دقیق حقوق چیزی نمیگه (اگر چه 2 بار راجع به آن پرسیده میشه)
  2.       حرف از رنج میانه تا بالا میزنه
  3.        برای طفره رفتن دنبال دلیل می گرده (مثلا نمیشه حقوق شرکت های کوچک را با بزرک مقایسه کرد). برخی دلیل های دیگه ای که میشه آورد:

o        تغییر ناحیه جفرافیایی

o        تغییر سمت

o        تغییر سمت

o        تغییر نحوه پرداخت

بعد از اینکه الکس مشخص کرد که مقایسه کار درستی نیست با یک سئوال متقابل از مصاحبه می خواهد که رنج پیشنهادی اش رو مشخص کنه (و نه عدد پیشنهادی). در ضمن الکس روی سمت تاکید نمی کنه بلکه روی خودش و قابلیت های خودش به عنوان یک فرد اصرار می کنه.

مثال 2: خانم لی یک متخصص بازاریابی است. قطعا پاسخ های پارت 2 بسیار هوشمندانه تر و بیشتر مطابق مذاکره در باز است.

مثال 3: اگر مصاحبه کننده بر گرفتن یک عدد مشخص پافشاری کرد از این روشها می توانید استفاده کنید.

 

پاداش ها و بسته جبرانی

مذاکره را با حقوق پایه پایان ندید. شما می تونید سر هر چیزی مذاکره کنید. موارد واقع در این لیست رو از دست ندید (مثال ها درباره آمریکاست).

 

مذاکره خلاقانه

خانم پت اگرچه نتونست آنطور که دلش می خواست حقوق پایه رو بالا ببره ولی تصمیم گرفت با ترفندهای زیر فاصله رو با گرفتن بسته های جبرانی بیشتر جبران کنه:

  •          با حقوق 80000 تا خوشحال تر بودم اگر برای 32 ساعت کار در هفته بود  نه 40 ساعت کار
  •          تقاضا می کنم بسته های جبرانی بهداشت و سلامت رو بلافاصله بعد از استخدام شروع کنید و نه با 90 روز تاخیر
  •          خواهشمندم بخشی از هزینه تحصیلی فوق لیسانس من در آینده را به عهده بگیرید
  • این قبیل جملات و درخواست ها رو محکم و با اعتماد بنفس کامل بگید و این جمله معروف از فیلم Desert Hearts رو فراموش نکنید که میگه "اگر خوب بازی نکنید برنده نمیشید"

نظرات 47 + ارسال نظر
سالار 1393/01/09 ساعت 07:57

حسین جان دستت درد نکنه

مجید (همسر ماریا) 1393/01/09 ساعت 08:23

به لطف خدا و به پاس زحمات همسر عزیزم و کمک دوستان ما هم APPROVE

شدیم
جا داره از دوستان عزیز از جمله اقا بابک حسین آقا آزاده خانم آقا پویا علی آقای 123 گل و همسر محترمشون مریم خانم سمیرا خانم آقا سینا سپیده خانم لیلا خانم لارا خانم سعید اوشن و همه و همه کمال تشکر و سپاس را دارم

خیلی مبارکه مجید و ماریای عزیز
/حسین

نیلوفر 1393/01/09 ساعت 10:29

آقا مجید و ماریا خانم

تبریک میگم خدمتتون. . امیدوارم در سرزمین جدید به همه آرزوهاتون برسید.

نیلوفر 1393/01/09 ساعت 10:34

حسین آقای عزیز

واقعا بابت وقت وانرژی که میگذارید و این همه مطالب مفید رو در وبلاگ در اختیارمون قرار میدید سپاسگذارم . امیدوارم همیشه سلامت باشید و سال بسیار خوبی در انتظارتون باشه.

محبت داری نیلوفر جان
/حسین

سیروس 1393/01/09 ساعت 13:30

سلام خدمت دوستان عزیز
یه سوال داشتم. اگه کسی بتونه منو راهنمایی کنه ممنون میشم. من فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی امیرکبیر در رشته مهندسی شیمی هستم اما آفیسرم گیر داده و میگه مدرک شما با اون Bachelor of Engineering که جزو Requirement های مهاجرت هست یعنی
Long Term Skills Shortage List -LTSSLمطابقت نداره. در حالیکه مدرک من و دانشگاهم جزو List of Qualifications Exempt from Assessment (LQEA هست. خیلی تعجب کردم که آفیسرم اینو میگه نمیدونم چی باید بهش بگم.

فرحناز 1393/01/09 ساعت 14:18

سیروس عزیز
فکر می کنم شما برای تایید این که Bachelor of Engineering دارین، باید به سایت www.ipenz.org.nz مراجعه کنین و تاییدیه IPENZ رو بگیرین حتی اگه دانشگاه شما جزو دانشگاههای معاف از اسسمنت باشه

علی 123 1393/01/09 ساعت 15:44

آقا مجیدو ماریا خانم::: تبریک عرض می کنم خدا روشکر

همسفر 1393/01/09 ساعت 16:51

سیروس عزیز به سایت دانشگاه اوکلند مراجعه کنید و ببینید آیا سیلابس درسهایی که پاس کردی با مال اونا یکی هست یا نه. اگر بود به همون استناد کنی، راضی میشوند.

فرحناز 1393/01/09 ساعت 17:30

مجید و ماریای عزیز
مبارکتون باشه

سیروس 1393/01/09 ساعت 21:49

@فرحناز خانم و همسفر عزیز
از راهنماییتون ممنونم.
@ مجید و ماریای عزیز
مبارک باشه.

هومن 1393/01/10 ساعت 01:06

با سلام و تبریک سال نو خدمت دوستان.
من یک مدرک فوق دیپلم دانشگاه آزاد نرم افزار کامپیوتر که مربوط به سال 1381دارم و یک مدرک لیسانس از دانشگاه استرالیای با عنوان مدرکی Bachelor of Applied computing که مربوط به سال 2011 دارم.
حال میخواستم از دوستان بپرسم که اولا من برای کدام رشته اعلامی انتخاب میشم؟ ثانیا لازم بذکر است با توجه به اینکه سابقه کاری بعد از گرفتن مدرک مد نظر شون باشه،کدام مدرکم را برای ارزیابی تحصیلیم بفرستم؟

سینا 1393/01/10 ساعت 06:26

مجید و ماریا :: موفقیتتون رو در پشت سر گذاشتن این مرحله تبریک می گم. به امید دیدار در اینجا

مجید 1393/01/10 ساعت 07:52

حسین آقا، نیلوفر خانم ، فرحناز خانم ، علی آقا 123 و آفا سینا ممنون از شما

ماریا 1393/01/10 ساعت 08:50

دوستان عزیزم ممنون از لطف و محبتتون. جا داره اینجا از تمام کسانی که به نوعی در موفقیت من و پشت سر گذاشتن این مرحله منو یاری کردن سپاسگذاری کنم : اول از همه همسرم که واقعا در این پروسه منو یاری کرد. از گردانندگان این وبلاگ بسیار مفید حسین آقا و آزاده عزیزم ، از دوستان عزیزی که یا فایل مصاحبشونو در اختیارم گذاشتن یا نکاتی رو شر کردن که به من کمک کرد: حسین آقا، سپیده عزیزم ، علی123 عزیز، کتی جون، آقا سینا، آزاده عزیزم، سمیرای گلم، سعید اوشن عزیز، لارا و رامین و ناصر لرستانی عزیز و دوستان عزیزی که ممکن الان اسمشونو فراموش کرده باشم.
تشکر خیلی ویژه از آزاده و سمیرا و علی123 عزیز دارم که شب عیدی با این گرفتاریها و مشکلات من یاری کردن و من از راهنماییهاشون سپاسگذارم.

@ حسین آقا، نیلوفر جون، فرحناز جون، علی 123 عزیز ، آقا سینا و سیروس عزیز ممنون از لطفتون. موفق باشین.

اختیار داری ماریا جان. مبارکتون باشه
/آزاده

محمد MSY 1393/01/10 ساعت 09:02

ماریا و مجید عزیز:: مبارک باشه.

سالی که نکوست از بهارش پیداست ما هم 14 فروردین مصاحبه داریم. امیدوارم مثل شما خبرای خوب بیاد واسمون.

آقا حسین گل:: آقا واقعا دستت درد نکنه. این پست به خیلی از سوالای من جواب داد.

به سلامتی. امیدوارم مصاحبه خوبی داشته باشید
/آزاده

سینا 1393/01/10 ساعت 10:07

مجید و ماریا :: خواهش می کنم. من اگر کمک کوچکی هم کرده باشم انجام وظیفه بوده. خیلی خوشحالم که اپروو شدین. به پیمانه و درسا هم گفتم و اونها هم خیلی خوشحال شدند.

ماریا 1393/01/10 ساعت 11:51

@ محمد MSYعزیز
ممنون از لطفتون. امیدوارم موفق باشین و مصاحبتون با موفقیت انجام بشه.

@ آقا سینا عزیز
از محبتتون سپاسگزارم. سلام منو به پیمانه جون برسونین و درسای گلو از طرف من ببوسین . بهترینارو برای شما و خانواده محترمتون آرزومندم. امیدوارم خبرخوش کار پیدا کردنتونو زودتر بشنویم.

مجید 1393/01/10 ساعت 12:14

آقا سیروس ::: ممنون از محبت و لطف شما

محمد آقا MSY ::: از لطف شما ممنون امیدوارم مصاحبه خوبی در پیش رو داشته باشید ،
روی پروژه ها و شرکتهای مرتبط با کار شما در اونجا حتما اطلاعات خوبی داشته باشید چون میپرسن ، اگر فرزند دارید راجع به سیستم اموزش اونجا هم اماده باش ،خیالت راحت باشه این افیسرها خیلی ادمهای خوبی هستن ، ، آرامش و اعتماد به نفس خیلی مهمه حتمن نتیجه میگیرید

دوستان :: در رابطه با برنامه دورهمی یادتون نره به من ایمیل بزنید M.NZ2013@YAHOO.COM

مهتاب 1393/01/10 ساعت 13:26

سلام دوستان
ماریا جان تبریک میگم... از طرف خودم و علیرضا همسرم و سپیده و داریوش براتون بهترینها رو آرزو میکنم.امیدوارم تا آخر سال همینطور تخته گاز با موفقیت پیش برید. به امید دیدار

Nasser Lorestani 1393/01/10 ساعت 13:50

حسین جان ممنون از مطالب و پشتیبانی خوبت
مجید و ماریای عزیز :: خیلی خیلی مبارکه موفق باشین

Nasser Lorestani 1393/01/10 ساعت 13:53

دوستان مهربون دو تا سوال ساده : 1- واسه اوکی کردن بلیط امارات باید ویزا دستمون رسیده باشه؟ 2- دبی که ویزای ترانزیت لازم نداره ؟ نه؟

آقا ناصر برای بلیط یک طرفه در حال حاضر می تونید بدون ویزا رزرو کنید ولی تا ویزاتون نیاد اوکی نمی کنن.
/آزاده

سینا 1393/01/10 ساعت 14:30

ناصر لرستانی :: پاسخ هر دو سوال منفی است.

هومن 1393/01/10 ساعت 14:46

دوستان هیچکدام نظری در مورد سوال من در پیغام قبلی ندارند؟

اگر با فوق دیپلمتون رشته ای از مشاغل مورد نیاز به شما می خوره با اون اپلای کنید که البته بعید می دونم. اما اگه نبود باید با مدرک لیسانستون اقدام کنید.
/آزاده

فرحناز 1393/01/10 ساعت 15:17

Nasser Lorestani عزیز، ظاهرا برای بلیط یکطرفه باید ویزای رزیدنت داشته باشیم ولی برای دوطرفه لازم نیست

هومن عزیز، قاعدتا باید با مدرک لیسانستون اقدام کنید چون نیوزیلند مدرک فوق دیپلم تنها رو نمی پذیره. ولی موقع ارزیابی مدرک اگر لیسانستون در ادامه فوق دیپلم بوده، باید هر دوتاشو بفرستین.

ماریا 1393/01/10 ساعت 16:41

@ ناصر لرستانی عزیز
ممنون از لطفتون. محبت دارین.

@ مهتاب جون
مرسی عزیزم از محبتت. به علیرضای عزیز، سپیده گلم و آقا داریوش عزیز خیلی سلام برسون. ممنون از لطف و محبتشون . امیدوارم روزای خوبی در انتظارتون باشه و روز به روز شاهد موفقیتهای روزافزونتون باشیم. به امید دیدار

مسعود.ک 1393/01/10 ساعت 23:16

مجید و ماریای عزیز بهتون تبریک میگم من بعد از یه مدت اینترنت گیر اوردم تو مسافرت و واقعا خوشحال شدم وقتی این خبر دیدم

[ بدون نام ] 1393/01/11 ساعت 01:19

ماریا و مجید عزیز مجددا صمیمانه تبریک میگم ایشالا مراحل بعدی را هم با موفقیت طی کنید

حسین آقا خیلی ممنون بابت مطلب بسیار مفید و ارزنده، واقعا این زحمات شما جای تقدیر داره، ایشالا روزی بتونیم جبران کنیم،

فرزین 1393/01/11 ساعت 08:08

@ مجید و ماریا: با تبریک فراوان :)

سینا جان، فرحناز عزیز:: ممنون .
هومن جان :: در مورد سابقه کار بگم که من شروع کارم با فوق دیپلم بود بعد از سه سال لیسانس گرفتم که کل سابقه رو پذیرفتن و هردو مدرک رو واسه NZQA فرستادم Level7 ارزیابی شد.

مریم همسر علی 123 1393/01/11 ساعت 09:00

سلام خدمت همه خواهرها و برادرهای گلم
آقا مجید و ماریای عزیزم خیلی خوشحال شدم از شنیدن این خبر مسرت بخش من ایمان داشتم که موفق خواهید شد انشاالله با کمک و یاری خداوند دیگر مراحل را هم با موفقیت پشت سر بگذارید و به زودی در سرزمین ابرهای سفید به آنچه که در ذهن دارین برسید به امید خدا .

ماریا 1393/01/11 ساعت 10:12

@ مسعود ک عزیز، آقا فرزین
ممنون از لطفتون. سپاسگزارم. ایشالا موفقیت های روز افزون برای شما.

@ مریم همسر علی 123
عزیزم ممنون از لطف و محبتت. بخاطر دعاهای خیرت و انرژی مثبتت واقعا سپاسگزارم. امیدوارم روزی بتونم محبت شما و علی آقا رو جبران کنم. ایشالا که کار شما بزودی درست بشه و با آرامش کنار هم زندگی سرشار از شادی رو شروع کنین.

saeed ocean 1393/01/11 ساعت 20:34

@ majid

Majid jaan kheili kheili mobarak bashe

مجید 1393/01/11 ساعت 21:44

@ آقا ناصر لرستانی ، آقا مسعود ک ،آقا فرزین ، مریم خانم ، سعید آقا اوشن ممنون از لطف و محبت شما آرزوی موفقیت را براتون دارم.

دورهمی یادتون نره m.nz2013@yahoo.com

امیر 1393/01/11 ساعت 22:16

سلام و تبریک سال نو به همه دوستان. همیشه شاد و پیروز باشین
من حدود 3 هفته پیش لاج کردم و امروز یه ایمیل از خانوم هوپر برام اومد که داره مدارکم رو بررسی میکنه و میخواد با محل کارم تماس بگیره! برام عجیبه. میشه اینقدر زود کیس آفیسر دار شده باشم یا قضیه دیگه ای هست؟
دوستانی که با خانوم هوپر کار کردن میشه خصوصیات ایشون رو بگن؟ ممنون

شما رکورد زدید آقا امیر. ایشون کیس آفیسر من هم بوده. خیلی جوونه ولی خیلی دقیق و مرتبه و ایمیل و تلفنش هم جواب میده. به تمام محل های کارتون ایمیل می زنه . اگه مل های کاری دیگه ای هم داشتید حتما پی گیر باشید که جواب ایمیلهاش رو بدن.
/آزاده

امیر 1393/01/12 ساعت 00:46

آزاده:: ممنونم از جواب و توضیحتون. بالاخره یه جا رکورد زدم پس واقعا کیس آفیسر دار شدم. خدا کنه سرعت این مرحله تو بقیه پروسه جبران نشه! ولی برام غیر منتظره بود. فکر کنم راه زیادی برای آمادگی برای مصاحبه دارم و وقتی کم.
همین شنبه محل کارم چک میکنم ایمیل زده یا نه.

محمد MSY 1393/01/12 ساعت 13:06

آقای علی 123 گل:: آقا ما منتظر ادامه تجربیات روزمره شما هستیم ها. تا داغه ثبتش کن برادر آزاده خانم هم که زحمت دسته بندی و تکمیل قبلی ها رو کشیدن. بخصوص تجربیات مرتبط با مصاحبه ها و کاریابی. البته میدونم که توی هفته های اول آدم همش وقت کم میاره. ولی خلاصه ما چشم به راهیم.
پیشاپیش سپاسگزارم

دوستان:: من از خودم یه مصاحبه تمرینی گرفتم حدود 1:45 طول کشید معمولا مصاحبه واقعی کمتر طول میکشه یا بیشتر. این خانوم Bella ظاهرا همون موقع هرچی ما بگیم تایپ میکنه. یعنی من باید آروم صحبت کنم که ایشون راحت تایپشون رو هم انجام بدن؟ توی ایمیل دعوت به مصاحبه خودش میگه بین نیم تا یک ساعت طول میکشه. به نظرم دو ساعت یکم زیاده و شاید طبیعی نباشه.

خیلی نگران زمان مصاحبه نباشید چون وقتی توش قرار بگیرید اصلا متوجه نمیشید در مورد تایپ کردن هم بله جواب ها رو تایپ می کنن ولی اینطوری نیست که هرچی شما بگید رو عینا تایپ کنه و فقط نکات کلیدیش رو تایپ می کنه. شما با سرعت خودتون صحبت می کنید و اون اگه احتیاج له وقت داشت برای تایپ کردن متوقفتون می کنه ولی معمولا جواب یک سوالتون که تمام شد چند لحظه تایپ می کنه و بعد میره سوال بعدی
/آزاده

علی 123 1393/01/12 ساعت 16:14

محمد MSY + دوستان عزیز::: اینجا آدم احساس می کنه که شبانه روز خیلی سریع می گذره و تا چشم به هم می ذاری یک هفته گذشته. اینجا تا حد زیادی احساس می کنم که روی اسامی عربی حساس هستن و شاید به احتمال ضعیف احساس شخصی من این باشه که روی ایرانی بودن و مسلمان بودن خیلی دست و پاشون می لرزه و فکر ناجور می کنن. این رو از صحبت با چند تا از شرکتها و رکرویترها, پلیس فرودگاه و نگهبان اینجایی که هستم به وضوح متوجه شدم. دیگه اینکه هرچند خیلی سخته اما توصیه می کنم تا جایی که براتون امکان داره سعی کنین تنها اینجا بیاین چون با توجه به ارزش کم واحد پول ما زندگی اینجا به شدت گرونه و هرقدر هم صرفه جویی بکنی تک نفره نمیشه با ماهی کمتر از 900 دلار امریکا زندگی کرد. در مورد خرید ماشین هم خیلی مراقب باشین چون از طرفی هزینه سوخت بالاست و از طرفی هم رجیستر کردن های دوره ای و معاینه فنی WOF خیلی خرج روی دست آدم می ذاره. گذشته از اون در نظر داشته باشین که سرویس ماشین و جریمه و خرابیهای احتمالی می تونه وقت و انرژیتون رو بگیره. مثلا ماشین یکی از دوستان رو که بکسل کرده بودند نمی دونم 240 یا 280 دلار داده بود که پس بگیره خوب این خیلی هزینه گزافیه. یا اینکه امروز یکی از همسایه های ما برای معاینه فنی باید ماشینش رو تعمیر کنه 480 دلار هزینه داره براش. از طرفی نداشتن ماشین هم توی آوکلند سخته و مسیرها خیلی طولانی و تپه ماهوره و اکثرا نمی شه خیلی پیاده رفتشون. مثلا من دیروز که چند ساعت وقت آزاد داشتم تفریحی از اوندل تا مونت ایدن پیاده رفتم و کمی از مسیر رو هم برگشتم جمعا شد حدود ده کیلومتر که واقعا برای کسی که بخواد اینجوری زندگی کنه هم مشکله و هم خیلی وقتش گرفته میشه. همین مسیر رفت و برگشتش با اتوبوس حدود ده دلاره که اون هم هزینه زیادیه. پس دست کم با در نظرگرفتن این پارامترها و دیگر فاکتورهای شخصی خودتون برای خرید ماشین تصمیم گیری بکنین که آیا به نفعتونه ماشین داشته باشین یا به ضررتون. در مورد استفاده از اتوبوسها هم عرض کنم که اینجا توی اوکلند محاسبه هزینه اتوبوس Stage به Stage هستش و فکر کنم هر Stage رو که نقدی بپردازی یک و نیم دلار حساب می کنن و با کارت AT HOP سه Stage رو 4 دلار می گیرن و اگه شروع Stage ها رو بشناسین فکر می کنم بشه با کمی پیاده روی هزینه کمتری برای اتوبوس پرداخت کرد. من هنوز درک درستی از شروع و پایان Stage های اتوبوسها پیدا نکردم و رفت و برگشت به سیتی برام حدود 8 دلار هزینه داره. دیگه اگه آدم بتونه یک کار خوب اینجا پیدا کنه و خانواده ش کنارش باشن به نظرم بهترین جا برای زندگیه اگر بتونه با فرهنگهای مختلف کنار بیاد مثلا اینجا خیلی عادی در مورد مسائلی که اکثر ایرانیها از شنیدنش شرمگین میشن در حضور زن و بچه و پیر و جوون وحتی سرکلاسهای چمبر صحبت میشه و کسی هم غیر از مسلمونها عکس العمل خاصی نشون نمی ده و اسم این رو لیبرالیسم میذارن و به کسانی که این رو درست نمی دونن کنسرویتیو می گن؛ حالا تشخیص درست و اشتباهش رو به عهده شما می گذارم. بعضی از افراد اینجا اصلا کنترلی روی رفتارشون ندارند تا جاییکه من تصورم این هستش که هیچوقت نمی تونن حتی برای چند ساعت به میان یک خانواده ایرانی دعوت بشن. در مورد مسائل دینی هم من فکر می کنم هنرمند کسیه که بتونه اینجا مسلمونی بکنه و کسی که بتونه اینجا مسلمونی بکنه واقعا بهشت حقشه چون باید اینجا زندگی کنی تا بدونی برای خریدن گوشت حلال چند کیلومتر پیاده رفتن چه معنی می ده, کنترل رفتار و کردار در جایی که مثل آب خوردن میشه گناه کرد یعنی چی و... محمد MSY عزیز دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه. یا حق.

ممنون علی آقا که این وقت وقت گذاشتید و تجربیات شخصیتون رو برامون نوشتید. امیدوارم که زودتر نشیب هارو پشت سر بگذارید و از فرازهای زندگیتون برامون بگید
/آزاده

مجید 1393/01/13 ساعت 09:15

علی جان 123::: ممنون از مطالب خوبی که عنوان کردی ولی ای کاش موارد مثبت اونجا هم از جمله داشتن امنیت که مثال سادش اینکه یک خانم میتونه نصف شب پیاده توی خیابون قدم بزنه و هیچ کس کاری به کارش نداشته باشه ویا توی شاپینگ سنتر های بزرگ وقتی قدم میزنی آدم های مستعصل و بی هدف را که برا حودشون پرسه بزنند را نمی بینی ؛ کسی به کسی کاری نداره و وضعیت بهداشت و آرامش اونجا و ده ها فاکتور دیگه هم به یار می آوردی که همه ما بخاطرشون داریم ترک وطن میکنیم ، من متوجه همه اختلافات اونجا حتی شاید لولاهای دربهای اونجا با اینجا هستم ولی چارهای نیست حداقل 6 ماه را باید تحمل کنیم علی جان

آقا مجید تبریک مجدد بابت اپروو شدن
/آزاده

سینا 1393/01/13 ساعت 10:12

در مورد هزینه های سنگین ماشین با علی موافقم و راستش یکی از دلایلی که در مرکز شهر ساکن شدم همینه. مرکز شهر جای شلوغیه و مثل حومه ها زیبا نیست ولی این حسن رو داره که در اونجا آدم می تونه به راحتی بدون ماشین زندگی کنه.

سینا 1393/01/13 ساعت 10:14

آزاده :: نشیب گفتی و کردی کبابم. فعلاً که با سقوط آزاد و شتاب g داریم به سمت پایین می ریم

ایشاله به زودی با 5g می رید بالا
/آزاده

داریوش وسپیده 1393/01/13 ساعت 11:42

ماریا و مجید عزیز ، صمیمانه اپروو شدنتون رو تبریک میگیم آرزوی موفقیت های بیشتر و به امید دیدارتون .

محمد MSY 1393/01/13 ساعت 12:13

علی 123 عزیز:: مرسی از وقتی که گذاشتی. من این رو خیلی دوست دارم که دقیقا احساسی رو که بهت دست داده مینویسی و من میتونم از نوشته هات حس بگیرم.
به قول آقا مجید اگه ما رو تو قسمت های انرژی بخشش هم شریک کنی که دیگه چه شود.
بازم ممنونم.

علی 123 1393/01/13 ساعت 13:56

محمد MSY عزیز و آقا مجید گل::: در مورد امنیت که اینجا اون اوائل که اومده بودم یه شب با یکی از دوستان رفتیم خونه یکی دیگه از دوستان مشترک که ببینمشون. موقع برگشتن یه خانم جوان بلوند توی خیابون نسبتا تاریک و کاملا خلوت یه گیتار دستش گرفته بود و اگه اشتباه نکنم مینواخت و زمزمه می کرد و داشت از اون ور خیابون راه می رفت. با دوستم به این نتیجه رسیدیم که اگه حتی توی بهترین خیابونهای ایران بود خدا می دونه الآن چه بلایی سرش اومده بود و چند تا ماشین براش مزاحمت ایجاد می کردند که البته این موضوع رو تایید نمی کنم که این خوبه یا بد که یه خانم اون موقع شب بیرون باشه اما فرهنگ اینجا خیلی با ما متفاوته. اینجا شدیدا قشنگه هم آدمهاش, هم در و دیوارش, هم خونه هاش و هم آب و هوا و گل و گیاه و پرنده هاش. یکی دو هفته پیش یکی از دوستان لطف کرد و بهم زنگ زد و رفتیم Long Bay و چند خانواده جمع شده بودند و نه تنها اونجا خیلی زیبا بود بلکه کباب و فوتبال روی چمن طبیعی و پیاده روی شنهای ساحل تمیز و خلوتش واقعا لذتبخش بود.
یکشنبه گذشته هم با یکی از بچه ها رفتیم موزه اوکلند که توی آوکلند دامین هستش. یک محوطه به اندازه چندین زمین فوتبال بزرگ چمن که درختها و مناظر اطرافش به موزه مجلل و باشکوهش زیبایی دو چندان داده بود و پرنده ها و مرغابیها این ور و اونور همین جوری آزادانه وول می خوردن. واقعیتش من همیشه به چشم کباب مرغابی بهشون نگاه می کنم و احتمالا آخرش یکی شون رو میگیرم کباب می کنم و حبسشو هم می کشم. مردم با آرامش تمام از طبیعت لذت می بردن. بعد که موزه رو دیدیم پیاده رفتیم تا سی تی و یه غذای ساده پرسی هفت و نیم دلار زدیم و رفتیم کنار اسکله توی سیلو پارک که پل بازشونده اونجا رو نشون دوستم بدم که دیدیم یکی از این گروههای موسیقی که توسط آوکلند کانسیل ساپورت میشن مردم رو مشغول کرده بودند و ملت جمع شده بودند و داشتن نوشیدنی می خوردن و بعضی هم اون جلوها می رقصیدند. مناسبتش هم این بود که آخر هفته بود. بعد یه کم دیگه گشتیم و ساختمون شرکت مایکروسافت رو هم زیارت کردیم و روزی بود زیبا از روزهای زندگی...
کلا اینجا یک ماه اولش آدم اینقدر با چیزهای مختلف مواجه میشه که گاهی با خودت می گی بذار برای چند لحظه چشمام رو ببندم که اینقدر چیز جدید نبینم. دیروز پریروزها توی خیابون راه می رفتم, من عادت دارم که گلها و برگهایی رو که تا حالا ندیدم بو کنم. یه تیکه کوچولو از برگ یک گیاه رو جدا کردم و بو کردم دیدم که واقعا بوش عالیه و میشه ازش عطر گرفت!!! به نظرم حتی اگه آدم ماشین هم داشته باشه حیفه که به سرعت از کنار این زیباییها رد بشه. طلوع و غروب آفتاب ابرها رو رنگارنگ می کنه. شبها آدم تنها صدایی که میشنوه صدای جیرجیرکهاست و هرروز صبح آدم با صدای پرنده های مختلف و جدید از خواب پا میشه و اینجا توی حومه اینقدر ساکته که گاهی پرنده هایی که به طور گروهی پرواز می کنن صدای بالشون شنیده میشه.
اون اوائل یه روز رفتم دانشگاه اوکلند که بررسیش کنم موقع برگشتن سرم رو انداخته بودم پایین و سریع داشتم توی یه خیابون خلوت راه می رفتم و یک خانم هم از روبروم داشت میومد بعد که متوجهش شدم دیدم لبخند زد و از کنارم رد شد و این برام خیلی تعجب برانگیز بود که مگه میشه همچین چیزی... این برام خیلی جالب بود که اینجا همه به هم لبخند می زنن و با احترام با هم رفتار می کنن و در مقایسه با ایران این مساله دور از ذهنه که کسی توی یک خیابون خلوت به کس دیگه لبخند بزنه چون در این صورت یا دعوا میشه یا ملت خیال ناجور می کنن. دیگه اینکه مثلا وقتی کسی ماشینش رو داره از خونه بیرون میاره و منتظره که خیابون خلوت بشه که وارد خیابون بشه و شما که داری پیاده میری به ماشین اون شخص می رسی راننده بهت لبخند می زنه, دنده عقب میره که مسیر پیاده رو باز بشه و منتظر میشه که رد بشی بعد به جای قبلیش بر می گرده. این مساله بارها برام پیش اومده و همیشه مقایسه می کنم که توی ایران من باید از توی خیابون از جلوی ماشین این شخص رد میشدم و پیاده رو مال ماشین بود و هرکی سواره باید پیاده رو زیر کنه. توی یک خیابون یا حتی جاده شلوغ وقتی شما می خوای از عرضش عبور کنی و دکمه چراغ راهنمایی رو می زنی چراغ عابر که سبز بشه اگه صد تا ماشین هم باشن باید وایستن تا شما رد بشی و هیچکس به حقوق کسی تجاوز نمی کنه. دیروز رفتم فروشگاه Warehouse که از این چهارراهی های برق بخرم توی سایتشون زده بودند که دارن اما اونجا فقط شش راهی توی قفسه بود. من یک کلمه به خانم متصدیش گفتم ببین توی کامپیوتر موجود دارین که بگردم پیدا کنم؟ دیدم از پشت پیشخوان اومد بیرون از این نردبان چرخدارها گذاشت نزدیک ده دقیقه کل قفسه ها رو زیر و رو کرد پیدا نکرد. برگشت پشت پیشخوانش که به بقیه مشتریها برسه یه آقای دیگه اومد اون هم نزدیک ده دقیقه دیگه قفسه ها رو گشت پیدا نکرد. من دیگه داشت از تعجب خشکم می زد که مشتری مداری تا چه حد!!! شورش رو در آوردن. خلاصه همون شش راهی رو گرفتم.
در مورد زندگی روزمره برام خیلی جالبه که اکثر این مردم هیچوقت اخبار گوش نمی دن و کلا از همه جای دنیا بی خبرن و براشون اهمیتی نداره توی دنیا چه خبره و برخلاف ما ایرانیها که خط به خط اخبار رو دنبال می کنیم و حرف روزمره مون اخبار رادیو و تلویزیونه, اینها حرف روزمره شون راگبی و مزه غذاها و برنامه های خانوادگی و طنز و کارتونی تلویزیونه و البته به ندرت گاهی از قیمت سوخت و بعضی اجناس می نالن. به قول یکی از خودشونیها می گفت شما 10 دلار در میارین 8 تاش رو خرج می کنین و 2 تاش رو پس انداز, ما 10 دلار در میاریم و 12 دلار خرج می کنیم. خلاصه اینجا زندگی کلا فرق داره.

امیررضا ( همسر آزاده) 1393/01/13 ساعت 14:47

سلام
چند مدتیه از خیلی از آدما چه تو ایران چه تو خارج از ایران هر از گاهی در ارتباط با مهاجرت کردن و مواردی که به اون برخورد میکنن تو این جریان خروج از ایران ویا حتی بعد از خروج میشنوم- در ارتباط با ایرانی بودنمون ملیت ایرانی داشتن و اینکه چرا ما تحریم هستیم چرا ما فقط چون ایرانی هستیم مردم دیگه گاهی با ما خوب برخورد نمیکنن از ما مدارک اضافی جهت اثبات ادعاها یا ثبت نامهای اداریمون میخوان چرا تا میفهمن ما ایرانی هستیم حسساسیت ها بیشتر میشه و برخورد اول گاهی به دور از انتظار میشه ما خیلی گناه داریم حیف ایران و تمدن ما و کورش کبیر و گردنبند طلای فروهر گردنمون و کلی چیزای دیگه در این ارتباط که همگی هر از گاهی بهش یه جورایی برخورد کردیم! این مطلب در جواب این موارد نه ربطی به تایید و نه سرکوب این جور موارد داره ولی چون خیلی وقته که فکرمو مشغول کرده که چرا بدون درک اصل واقعیت تحریم و با دیدن این موارد به خودمون نمیگیم که شاید این تحریمها و برخوردهای جوامع دیگه با ما تا حدی هم دور از منطق نباشه ! چرا به جای تعصب از اینکه کجا بدنیا اومدیم به همه مواردی که خود مارو مجبور به فکر خروج از ایران کرده نمیوفتیم ! یا مواردی که باعث میشه آدمایی که نمیتونن خارج بشن بعد از یک مدت احساس راحتی آزادی و آرامش خودشون رو برای سالها از دست میدن و شروع به یه زندگی ایزوله و بدور از ارتباط با جامعه میکنن !
-تا حالا چند بار براتون پیش اومده که تو ادارات ایرانی طرف پشت میز فکر کنه که از مریخ اومده وشما از زباله دونی ! و هر قیافه خشن و توهین چشمی و لفظی و بی ادبی رو تحمل کرده باشین در صورتی که اون شخص حتی تحصیلات و سابقه کاری و کیفیت زندگیش و تجربش و صداقتش و حتی احساس انسان دوستیش صدها برابر از شما پایین تره و شما مجبور شدید در مقابل برخورد دور از منطق اون بارها و بارها سکوت کنید ! برای من که تو بانک شهرداری اداره مالیات تعویض پلاک بیمه سر کارم حتی سوپر محلمون موبایل فروشی پاساژ علادین بیمارستان و کلی جاهای دیگه تا الان که 34 سالمه بارها و بارها پیش اومده !
تا حالا چندین روز از عمرتون رو هدر دادید و اضافه بر حد معقول وقتتون تلف شده و گشته باشید که بخواهید لوازم مورد نیازتون خونه ماشین و یا خدماتی از یه شرکت دریافت کنید و از ترس دادن جنس غیر اوریجینال ویا غیر ایمن و یا کلاه برداری و سو استفاده از پول زحمتتون توسط هم شهری خودتون و همزبونتون به زحمت افتاده باشید آخرشم با کلی تلف کردن پول و سرمایتون همشهری خودتون سرتون کلاه گذاشته باشه ! من که تا حالا خیلی شده حس خنگی تو این مورد بهم دست داده شده باشه در صورتی که خیلی هم گلابی نیستما ولی طرف زیادی توت فرنگی بوده انصافا !
- تا حالا چند بار براتون پیش اومده تو صف های مختلف که مجبور به ایستادن بودید همزبونتون و هم ملیتیتون به صرف اینکه یکم بیشتر از شما خورده و بدن گنده کرده یا بیشتر هالتر الکی زده به قلدر بازی رفته باشه بی نوبت جلوی صف و حق شما و دیگران رو زیر پا گذاشته و شمارو مجبور به تلف کردن وقت بیشتری کرده باشه - من خودم بارها و بارها تجربشو تو انواع صفهای یکم طولانی داشتم که یا مجبور به سکوت شدم و با اعصاب خورد بیخیال شدم یا اگرم اعتراضی کردم میشده درگیری بوجود بیاد یا طرف گفته همینی که هست میتونم داداش میکنم ! آ قا رفیقم جلو بوده جا گرفته دیگه !
- تا حالا چند بار مجبور به تحمل بازدم و دود سیگار مردم دیگه تو صف یا جاهای سر پوشیده شدید !
یه بار هم که مجبور به اعتراض شدم تو این مورد که آ قا شاید مریض قلبی یا ریوی تو صف باشه طرف با لهن مسخره ای بهم گفت هه فکر نمیکردن آدم مریض احوالی باشی داداش !
-تا حالا چند بار پیش اومده تو ایران سفر کنید و بخواهید جای بکری رو برید و اونجارو ببینید ولی از ترس نا امنی منصرف شده باشید مخصوصا اگه جنس مونثی هم همراهتون بوده ! برای من که همیشه این موضوع وجود داشته تو هر سفری ! تازگی هم ترس مرگ بوسیله رفتن روی مین تو بیابون بهش اضافه شده! چون روز دوم عید یکی از بهترین دوستامو همینطوری از دست دادم ! حمید هاشمی عزیزم که خدا بیامرزدش !!
-تاحالا چندین دفعه براتون پیش اومده که یه روز تعطیل که حوصلتون سر رفته دوچرختون رو بر دارید برید یکم رکاب بزنید و بار ها و بارها بهتون انواع فحش و ناسزاهای ناموسی داده باشن ! تازه من که خودم تنها بارها تجربشون رو دارم وای به حال اینکه با خانومم هم گاهی میرفتم رکاب بزنم ! آقا ما که خیلی دور از تهرانم نیستیم همین حوالی یکم دور تر از تهران ! خلاصه دوچرخه هارو که فروختیم رفت !
-هممون بارها از انواع کارهای خلاف و غیر قانونی و احمقانه مهاجرای غیر قانونی و بی کیفیت و غیر متخصص شنیدیم و بارها به خودمون گفتیم که شرم از اون طرف که اسم مارو میبره زیر سوال !
ولی باید قبول کنیم که خشک و تر باهم میسوزن مگه جلوش رو بگیریم کی بگیره اون دسته خلاف کار که نمیتونه من و شمارو نجات بده که ! ما باید درست و قانون مدار باشیم نه اینکه به فکر دور زدن مالیات و قوانینی باشیم که خودمون بعد از از کار افتادن ازش بهره میگیریم !
- بارها شنیدم مهاجرای ایرانی به هم میگن آ قا رفتی اونور اصلا نگو چقدر پول داری ها نکنه بگن آقا شما وضعت خوبه نتونی مستمرری یا حقوق بیکاری بگیری ها ! با با عزیزم اگه تا حالا تو ایران این قضیه جواب داده برای تو اونور این حرف یعنی اینکه تو یه آدم بی مصرف بودی تا حالا که نه کاری داشتی نه اینکه آدمی بودی که به فکر زندگیت بودی و تا حالا یا عیاشی کردی یا به فکر کلا برداری و یقرون دوزار جیب دیگران بودی یعنی تو کلا آدم موجهی نیستی بعد 35 40 سال ! فکر نکن این برات مفیده عزیز ! خواهشن یه طور خودتو نشون بده فکر نکنن ملت ایران همه اینطوری هستن و آدمای غیر موجهی برای زندگی خودشون و جامعشون هستن !!
خوب ازین موارد خیلی دیگه هست که دیگه حوصله گفتنشون رو ندارم ولی آیا واقعا خودما ایرانی ها ازین همه موارد جامعه و افزایش نرخ اون تو جامعه فرار نمیکنیم آیا وقتی خودمون خود آگاه یا نا خود آگاه به این موارد که فکر میکنیم دلمون نمیگیره پس چطور به مردم جوامع دیگه حق نمیدیم با وجود اینکه خیلی از مواردی که ما ایرانی ها تو خود جامعمون داریم و از همه اونها هم فرار میکنیم و زندگیمون رو میفروشیم یا ول میکنیم دوری خانوادرو به جون میخریم و خودمون برای خودمون ایران خودمون رو مجبور میشیم تحریم کنیم حالا به هر نحوی ! به اونا این اجازرو نمیدیم ! اونایی که شمارو به عنوان یه مهاجر که ممکنه یه روزی برای جامعشون مفید باشین به هر حال پذیرفتن و ما باید خودمون با کار و برخورد و نحوه صحبتهامون و تفکرمون خودمون رو تو یه جامعه تازه با اون تفکر جا بندازیم !
پس بهتره به جای اینکه کاملا تحریم ملیت ایرانی رو بد بدونیم به این فکر کنیم که تو اون جوامع درصد مواردی که ما ازش تو جامعمون فراری هستیم و بهمون فشار آورده رو و اونا طی سالها ثبات رفتاری و قانونهای مختلف کم کردن و یا اصلا ندارن - لزومی نداره به جامعه ما یک مرتبه و بی دلیل اعتماد کنن !
ما هم باشیم نمیکنیم همونطور که نسبت به مهاجرای افغان تو ایران نکردیم در صورتیکه خیلی از اونها هم آدمای شریف و کارآمد و سالمی هستن !
در عین حال که خودمم قربانی خیلی از زیاده روی این تحریمها و برخوردهام و بار ها و بارها بی دلیل متحمل مقدار زیاده از حد این موارد بودم ولی باید قبول کرد که چه بسا بعضی این برخوردها نسبت به ملیت ایرانی یا مسایل قانونی در مقابل اونا در صد سال آینده مارو و تفکرمون رو اینقدر بین المللی کنه که که دیگه اینقدر خودمون رو تافته جدا بافته ندونیم و خیلی ها رو هم که باعث شدن که خشک و تر با هم بسوزه بعد از صد سال دیگه نبینیم ! چون جایی برای مانور دیگه نداشتن که بخواد نسلشون ادامه دار بشه !
به امید اینکه روزی کلمه اهل کدوم کشور هستی از اولین کلمات آشنایی بین آدما حذف بشه و بدون اینکه به این سوال فکر کنیم همه خودمون رو اهل زمین و انسانیت بدونیم ...

علیh 1393/01/13 ساعت 15:06

@ علی١٢٣ : خیلی با کامنت هایی که میذاری حال میکنم خودش یه پا پست واسه خودش :-)

مسعود.ک 1393/01/13 ساعت 19:03

@امیررضا : متاسفانه بایستی بگم صد در صد موافقتون هستم حرف به حرف کلمه به کلمه

فرحناز 1393/01/13 ساعت 20:10

امیررضای عزیز
ممنون از توضیحاتی که دادین و من هم امیدوارم آرزوی شما محقق بشه و مرزهای جغرافیایی و سیاسی که به نظر من یکی از آفتهای جامعه انسانیه (اسم اون یکیشو نمی تونم بگم) کمرنگ بشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.