بعدا نوشت: راستی امروز رئیسم به یه ایرانی با یه اسم و فامیل سخت زنگ زد برای مصاحبه .. اصلا هم براش مهم نبود اسمش سخته .. از منم خواست چند بار اسم رو براش بخونم که یاد بگیره .. :)
------------------------------------------------------------
این روزها بعد از خیلی از مصاحبه ها برای گرفتن ویزای اقامت نیوزلند ویزاهای دیگه ای که معادل حقوق ویزای اقامت رو داره داده می شه با این تفاوت که معمولا ویزا ها مدت دار هست و شرایطی رو شامل می شه برای تبدیل به ویزای اقامت ..
درسته استرس و فشاری که روی مهاجر با گرفتن این ویزا گذاشته میشه به مراتب بیشتر و شدیدتر از زمانی هست که ویزای اقامت دائم دارید .. اما بیاید واقع بینانه تر به این موضوع نگاه کنیم .. اصولا ما ایرانی ها بسیار احساسی هستیم و کلا این احساسات نقش اساسی رو در تمام مراحل زندگی برامون بازی می کنه .. اما ادم های این سر کره خاکی شاید به جرات بشه گفت بسیار منطقی تر و واقع بینانه تر هستند .. و نمونه اش همین ویزای کار و اقامت که این روزها بحث داغ خیلی از مهاجرهاست ..
به نظر من اداره مهاجرت به این موضوع خیلی منطقی نگاه کرده .. دادن ویزای اقامت به شما این اجازه رو می ده که با هر شرایطی در کشور بمونید و زندگی کنید .. اما آیا این به صلاح شماست .. ویزای کار به شما این شرایط رو می ده که 1 سال زندگی در کشور جدید رو مزه مزه کنید و توان موندن و یا نموندن خودتون رو بسنجید ..
اگر قرار باشه به صورت متوسطه خوب شما به عنوان یک مهاجر با 20000 دلار وارد کشور بشید در هر شرایطی می تونید نهایتا در شرایط سخت مثلا 1 سال توی کشور زندگی کنید . فارق از اینکه چه نوع ویزایی دارید .. اگر توی این سال موفق به پیدا کردن کار نشید بازهم فارق از داشتن هر نوع ویزایی زندگی براتون سخت میشه و شاید ترجیح بدید برگردید .. در واقع این یک سال زمان مناسبی برای پیدا کردن کار به صورت بدبینانه است. در حالت خوش بینانه باید در زمان 3-4 ماه کار پیدا کرد. به نظرم اداره مهاجرت اینجا بازی کاملا منصفانه ای رو شروع کرده .. شرایط برنده برنده برای هر دو طرف. به شما اجازه داده مقیم کشورش باشید و به خودش اجازه داده نیروی متخصص لازم و ماهر رو به عنوان شهروند کشورش بپذیره ..
به نظرم خوبیه دیگه این قضیه اینه که با محدود شدن زمان تلاش برای رسیدن به هدف بیشتر میشه .. از هدف های غیر واقعی مثل پیدا کردن شغل های کاذب و غیر حرفه ای جلوگیری می شه و شما رو مصمم می کنه برای موفق شدن. چه انگیزه ای قوی تر از زمان محدود برای موفقیت ..
به نظرم در هر دو حالت پیش آمده یعنی با ویزای اقامت و یا ویزای کار باید در هر صورت سابقه و زندگی و حاصل یه عمر زندگی رو در ایران پشت سر گذاشت و شروع تازه ای رو امتحان کرد. در هر دو صورت باید دل کند. بعضی حتی با گرفتن ویزای اقامت از شغل های قبلی استعفا نمی دهند در صورتی که بعضی با داشتن ویزا کار زندگی رو رها می کنند و فقط به موفقیت فکر می کنند. و من برای هر دو مورد ادم های واقعی رو دیدم که با داشتن اقامت دل نکندن و به فکر بازگشت هستند و یا برعکس. پس بخشی از قضیه مثل هر چیز دیگه ای به روحیه و شخصیت و نوع نگاه اتون به قضیه بستگی داره .. شاید مثال ساده اش توی زندگی روزمره اتون بسیار اتفاق بیفته .. اینکه خونه اتون رو بفروشید به امید خرید خونه نو و بدون هیچ پیش بینی از تغییرات و تورم. اینکه از کارتون به هر دلیلی استعفا بدید برای رشد بیشتر و پیدا کردن کار بهتر..
فکر می کنم اکثر کسانی که مهاجر این روزها هستند حداقل دارای 5 الی 10 سال تجربه کاری مفید هستند و قطعا ارتباطات و شبکه کاری خودشون رو توی ایران درست کردند و بسیار بعید می دونم برگشتشون به معنی بی کاری باشه .. اما در کنار همه این حرف ها و منطق ها و توجیهات روحیه شما مهمترین عامل در موفقیت شماست.
اگر کسی با روحیه "من که می دونم کار پیدا نمی کنم" و غیره داره این مسیر رو شروع می کنه شاید بهتر باشه اصلا این همه فشار و ریسک رو به خودش نیاره .. و در کنارش روحیه بقیه رو هم خراب نکنه .. بارها گفتم برای کسانی که پا در این راه گذاشتند یک جمله مثبت و منفی می تونه شکننده و یا بازدارنده باشه پس باید گذاشت ادم ها خودشون تصمیم بگیرند ..
درست ترین برخورد با قضیه لیست کردن واقعیت ها و اطلاعات هست و تصمیم های درست و اینکه چه پل هایی رو باید پشت سر خراب کرد و یا چه پل هایی رو نگه داشت برای ادم های مختلف با شرایط مختلف فرق می کنه .. پس سعی کنید با نسخه دیگران برای خودتون نسخه نپیچید ..
راستش من به اداره مهاجرت نیوزلند کاملا حق می دم که هر شرایطی را برای پذیرش مهاجرین بذاره .. مهاجرین کشورهای دیگه هم همین شرایط رو دارند .. اشتباهی که کانادا و استرالیا کردند و عمر چندیدن ساله مهاجرین رو تلف کردند و پرونده ها رو برگردوندند اشتباهیه که نیوزلند نکرده و این به نفع مهاجرین هست.
به نظرم کانادا و استرالیا پول زیادی از این طریق دراورند و در عین حال هم ادم های زیادی رو معطل و بلاتکلیف و مایوس کردند و هم نیروی کار کشور خودشون رو از نظر داشتن امنیت کاری مضطرب کردند .. خوشحالم که حداقل نیوزلند این بازی رو با مهاجرینش نمی کنه ..
سپیده -
موضوع پست قبلی، تلویحا به عنوان hidden name discrimination مورد بررسی قرار میگیره. یعنی دیدن اسامی ناآشنا، خودبخود یک نوع فوبیا در کارفرما ایجاد میکنه. در واقع پیش خودش فکر میکنه این آدم میتونه اینجا زود با ما اخت بشه و برعکس؟ میتونه کارا رو انجام بده و سریع نیازهای ما رو درک کنه و وارد تعامل بشه؟
تحقیقی در سالهای قبل در آمریکا انجام شده که تقریبا به همون نرخ 50 درصد تحقیق انجام شده در سوئد ختم شده. لینکش رو برای مطالعه بیشتر دوستان اینجا میذارم. من قبلا این مطلب رو خونده بودم که با این پست آقا ناصر، رفتم گشتم پیداش کردم:
در نیوزیلند هم این موضوع هست. چند روز پیش با دوستی افریقایی صحبت میکردم که از استاد دانشگاهش که اهل آفریقای جنوبیه تعریف میکرد که برای کار پیدا کردن مجبور شد اسمش رو عوض کنه؛ علیرغم اینکه سوابق کاری و علمی پر و پیمونی هم داشت. البته این صرفا نقل قوله. نمیدونم چقدر دقیقه. ایرانی هایی رو هم اینجا میشناسم که برای کار پیدا کردن ترجیح دادن از اسم مستعار استفاده کنن؛ هر چند نه با ذهنیت یا تجربه تبعیض. بیشتر تصورشون این بود که شاید خوندن اسمشون برای کیویا سخت باشه.
یه نکته دیگه هم اینه که first impression رزومه شما که در 10-20 ثانیه اول رویت رزومه اتفاق میفته، شامل نحوه ارتباط برقرار کردن طرف مقابل با اسم شما هم میشه. بنابراین......
البته فکر نکنم درست باشه که این موضوع را وارد حیطه نژادپرستی بکنیم. اینجا خیلی از افرادی که مدعی هستن نیوزیلندیها نژادپرست هستن، میپرسن «تا حالا کارمند فروش یه شرکت یا مسئول پاسخگویی به ارباب رجوع رو دیدی که یه کیوی خوش تیپ نباشه؟» در پاسخ من هم یه سوال دارم: «تا حالا در ایران رفتین به یه آژانس مسافرتی که مسئول فروشش یه خانم خوش تیپ نباشه؟»
سوال آقا ناصر هم جالب بود. اگه ما تو ایران رزومه افرادی رو از کشورهای دیگه دریافت کنیم، قضاوت یا برداشت اولیهمون چه خواهد بود؟ آیا حاضریم در شرایط برابر، متقاضی ویتنامی، لبنانی، یا اوگاندایی رو به جای متقضای ایرانی استخدام کنیم؟ تصور من اینه که حتی اگه متقاضی ایرانی رزومه ضعیفتری داشته باشه، به متقاضیای خارجی ترجیحش بدیم. فکر میکنم منظور آقا ناصر هم این بود که از زاویه مخالف هم به این مسئله نگاه کنیم و ببینیم این موضوع تا حدودی ناخودآگاهه و تاحدودی به روانشناسی برمیگرده، نه تبعیض نژادی.
چند وقت پیش یه تحقیقی در یکی از دانشگاههای سوئد در مورد مشکلات داشتن اسم عربی برای پیدا کردن کار انجام شد که بد ندیدم که اینجا خلاصه اش رو بیارم.
داستان از این قراره که یه دانشجوی دکترای سوئدی یه تحقیقی کرده که چقدر داشتن اسم عربی روی پیدا کردن کار تاثیر داره. یه نتیجه کلیش هم این بوده که اونایی که اسم سوئدی دارن 50% درصد بیشتر شانس پیدا کردن کار دارن. تحقیقش رو هم اینجوری انجام داده که 5500 تا CV و Cover letter رو به صورت رندم درست کرده و به آگهی های کار مختلف فرستاده. دلیل استفاده از اسمهای عربی هم به این خاطر بوده که داشتن اسم عربی بدترین تاثیر رو در پیدا کردن کار داراست.
نتیجه هم همونطور که در بالا گفتم این بود که 50% از رزومه هایی که اسم سوئدی داشتن به مصاحبه کاری دعوت شدن. شاید قسمت جالب ماجرا این باشه که داشتن اسم عربی به همون اندازه شانس کار پیدا کردن رو پایین میاره که داشتن کاورلتر ضعیف سوئدی!
توصیه ای که محقق داستان ما میکنه اینه که سعی کنید که در نوشتن نامه هاتون دقت کنید و توضیح بدین که کی هستین و مثلا در اوقات فراغتتون چی کار می کنین و ...
این پایان ماجرای ما توی سوئد بود. یه سرچ توی نیوزلند و یا هر کشور دیگه ای بزنید موارد مشابه رو پیدا می کنید و کم هم نیست متاسفانه. مثلا توی اینجا می تونید داستان یه دانشجوی چینی رو در نیوزلند ببینید که مشاور کاریابی بهش توصیه میکنه که اسمش رو به یه اسم انگلوساکسون تغییر بده تا بتونه کار پیدا کنه. یه سری تحقیقات رو هم می تونید در همین جا بخونید که نتیجه کلیش، بودن تبعیض در مورد آسیایی ها در نیوزلنده که البته منظورش رو از آسیایی ها دقیقا مشخص نکرده که کدوم آسیایی ها؟!
یه سوال کلی اینه که آیا برای پیدا کردن کار در جامعه هایی غیر از جامعه خودمون باید به این قضیه توجه کنیم یا کلا باید فرض کنیم که چنین چیزی وجود خارجی نداره؟ اگه چنین مسائلی وجود داره، راه حلش چیه؟! یه سوال دیگه اینه که اگه برای خود ما در ایران به عنوان یه صاحبکار رزومه هایی با اسمهای نه چندان معمول بیاد عکس العمل ما چیه؟
پی نوشت: قصد این نوشته، مقایسه جوامع متفاوت نیست.