*******************************************************
دست و سوت و هوراااااااااااااااااااااااااااااااا!
نوشکا هم رزیدنت شد. :)
خیلی خیلی مبارک باشه.
*******************************************************
خیلی اوقات به این فکر می کنم که تلاش مهاجرین برای حفظ فرهنگ، آداب و رسوم قبلی خود و انتقال آن به فرزندان و نسل بعد از خود در محیط و کشور جدید چه محلی از اعراب داره. اگر این طوره که در نهایت، 2-3 نسل بعد از ما 100 درصد خالص کیوی خواهند بود آیا لازمه این همه خودمون رو اذیت کنیم که بطور مثال خواندن و نوشتن فارسی را به فرزندانی که در نیوزلند به دنیا میان بیاموزیم یا براشون یادآوری کنیم که مثلا کورش و داریوش کی بودن و سعدی و حافظ چه مقام شامخی داشتند.
الغرض امروز به مقاله جالبی از یکی از خبرگزاری ها (نوشته شده توسط اشرف نریمانی؛ روان درمانگر مقیم انگلستان) برخوردم که تا حدودی زیادی با ذغدغه ذهنی من مرتبط بود و با توجه به طولانی بودن آن مناسب دیدم خلاصه ای دسته بندی شده از آن را برایتان بنویسم. امیدوارم مفید باشه.
عوامل اصلی مهاجرت طی 3 دهه گذشته
جنگ ها، خشکسالی ها و کشمکشهای سیاسی
آمار مهاجرت
افزایش 40 درصدی تعداد مهاجران بین المللی در طول 10 سال گذشته و رسیدن از 150 میلیون به 214 میلیون
فرهنگ پذیری و چالش های آن
در اصطلاح کلی، فرهنگ پذیری را میتوان به عنوان پروسه تغییر و انطباق فرهنگی که در نتیجه تعامل افراد از فرهنگهای مختلف به وجود میآید، تعریف کرد.
طی پروسه فرهنگ پذیری، فرد ممکن است با دو نوع چالش روبرو شود: ۱) انطباق با باورها، ارزشها و انتظارات گروه های جدید، ۲) حفظ و نگهداری باورها و ارزشهای فردی و مورثی خویش
هویت
هویت یک مفهوم پویا است که از تعامل دائمی فرد و محیط شکل میگیرد. بنابراین میتواند هم تابع تغییرات محیطی و هم تغییرات درونی باشد. از آنجایی که فرهنگ پذیری در تعامل با هویت افراد صورت میگیرد، این روند گاهی منجر به یک سری تناقضات و بحران های هویتی در برخی از مهاجران میشود.
سلامت روانی - اجتماعی مهاجرین
هویت ازدو جنبه مختلف، هویت فردی و هویت اجتماعی، دیده میشود. هویت فردی به یک سری از ویژگیها، اهداف، ارزشها و باورهای شخصی که با هم انسجام درونی دارند و در شرایط مختلف نسبتا ثابت هستند، گفته میشود. (مانند هویت جنسی، ویژگیهای جسمانی و شغلی-حرفه ای(.
هویت اجتماعی مربوط به ویژه گیهای گروهی ای است که فرد خود را به آن متعلق میداند، مانند: طبقه اجتماعی، گروه فرهنگی و قومی شخص.
هویت فردی و اجتماعی می تواند، در طی پروسه فرهنگ پذیری تغییر پیدا کند. اگرچه فرهنگ پذیری تقریبا می تواند یک امر اجتناب ناپذیر و استرس زا باشد، اینکه یک فرد چطور ارزشها و باورهای قبلی خود را دوباره سازی و یا نگاه داری می کند یک موضوع ضروری برای سلامت روانی است.
نقش و عملکرد هویت فرد در پروسه فرهنگ پذیری
هویت به عنوان یک عامل خود تعدیلی، ساختار روانی و اجتماعی فرد را منظم میکند و مکانیسمی است که فرد را در مسیر زندگی و تعامل با محیط هدایت و راهنمایی میکند و بنابراین، میتواند نقش خاصی در انطباق مهاجران با محیط جدید و نحوه فرهنگ پذیری آنها داشته باشد.
هنگامی که یک فرد مهاجر در معرض ایدههای فرهنگی- اجتماعی محیط جدید قرار میگیرد در صورتی که قادر نباشد راه حال مناسبی در برابر استرس و فشارها پیدا کند و یا نتواند معنا و مفهوم روشنی برای کنار آمدن با تغییرات در خود به وجود بیاورد، ممکن است دچار آشفتگی هویتی، از خود بیگانگی و در نتیجه آسیب های روانی و اجتماعی گردد.
انطباق پذیری
هنگام برخورد با فرهنگ جدید فرد مهاجر با توجه به عملکرد هویتی اش دست به یک سری تغییرات زده، برخی از ارزشها و باورها ی خود را نگهداری و برخی را دو باره سازی میکند. مطالعات نشان میدهد که انطباق پذیری به همراه انسجام نسبی هویت، تا حدودی تضمین کننده سلامت روانی یک شخص است.
چگونگی فرهنگ پذیری و ادغام مهاجران در جامعه جدید
افراد مهاجر معمولا به پنج شیوه
با شرایط فرهنگی- اجتماعی جامعه جدید کنار میآیند:
1 در حاشیه بودن
اضطرابی: تلاش مضطربانه برای بر آوردن
تقاضاهای هر دو فرهنگ
2 کناره گیری: دوری جستن و کم توجهی به هنجارهای هر دو گروه فرهنگی
3 سنت گرایی: منزوی شدن و در حسرت و رویای فرهنگ قدیمی زندگی کردن
4 فرهنگ پذیری
افراطی: نادیده گرفتن فرهنگ اصلی خود
و برگزیدن هنجارهای جاری جامعه جدید
5 دو فرهنگی: ادغام بهترین های هر دو فرهنگ
فرهنگ پذیری در سنین گوناگون
کودکان 1 تا 9 سال
این گروه که دارای پایینترین ساختار هویتی هستند به دلیل مرحله رشدی و انعطاف پذیری بالایی که دارند، معمولا به راحتی میتوانند خود را با جامعه جدید وفق بدهند.
نوجوانان و جوانان 10 تا 20 سال
شناسههای فردی و قومی یک فرد تقریبا تا پایان دروه نوجوانی شکل گرفته و هویت او را منسجم می کند. این گروه که ساختار هویتی آنها، قبل از ورود به جامعه جدید، تا حدودی شکل گرفته در جامعه جدید افرادی دو زبانه و دو فرهنگی به حساب میآیند و بیش از دیگران سردرگمیهای هویتی را تجربه میکنند، با این حال، شرایط رشدی و انعطاف پذیری آنها ممکن است این دشواریهای انطباق را تا حدود زیادی کاهش داده ویا خنثی کند.
نوجوانان ممکن است برای پای بندی به هر کدام از فرهنگها از جانب منابع مختلف تحت فشارهایی قرار بگیرند. ممکن است از یکطرف توسط والدین به بی احترامی و زیر پا گذاشتن ارزشهای خانوادگی متهم شود یا از طرف دیگر احساس کند جامعه جدید برداشت منفی نسبت به ویژگیهای فردی و فرهنگی او دارد.
در بعضی مورد این حس نامطلوب ممکن است به بی تفاوتی منفعلانه و آزردگیهای روانی منجر شده و یا به شکل واکنشهای خصمانه مانند پیوستن به گروههای تند رو و یا جامعه ستیزبارز شود. از طرف دیگر بعضی از نوجوان تمایل دارند که با پیروی از ارزشهای گروه همسالان، هویت امنتر و فرضا مستحکمتری برای خود به وجود بیاورند.
بزرگسالان
در بزرگسالان هویت فرهنگی و تاریخچه زندگی با هم آمیخته میشوند. آنها نگهدارنده و منتقل کننده سنت ها و ارزش های قومی خود به نسل بعدی به حساب میآیند. آنها هرگز به طور کامل تابع ارزشهای فرهنگی جامعه جدید نمیشوند ولی میدانند که برای بهرهمند شدن از فرصتهای موجود باید حداقل انتظارات و استاندارد های اجتماعی فرهنگ جاری را رعایت کرده و خود را با آنها منطبق کنند.
در بزرگسالان "هویت" به اهداف افراد و آنچه که میخواهند باشند مربوط میشود. مهاجران بزرگسال برای انطباق وایجاد ثبات روانی نسبی به شیوههای مختلفی با جامعه و فرهنگ جدید کنارمیآیند که مشتمل است بر:
نتیجه گیری
پروسه انطباق پذیری و روبرو شدن با چالشهای هویتی امر اسانی نیست گاهاً ممکن است سلامت مهاجرین را هم تهدید کند. حتی کسانی که توانسته اند خود را به حد مطلوب با جامعه جدید منطبق کنند، گاهی ممکن است احساس کنند که چیزی را از دست دادهاند.
دو فرهنگی بودن در چنین جوامعی ممکن است امری استرس زا باشد اما، امروزه دو فرهنگی انطباقی مناسبترین راه برای پیشگیری از بحرانها و تعارضات هویتی معرفی میشود. فرهنگ پذیریای که هم به باورها و سنن قبلی فرد و هم به تغییرهای انطباقی جدید ارزش قائل شود باعث استحکام "خود" یا "من" در فرد میشود و در نتیجه، هویت انطباقی که در برگیرنده ویژگیهای هر دو فرهنگ باشد احتمالا مناسبترین و سالم ترین شیوه فرهنگ پذیری به حساب میآید.
این نوع سازگاری به فرد کمک میکند تا با کنترل احساسات و هیجانات، شرایط و امکانات را به طور منطقی سنجیده و با حفظ حرمت نفس خود بتدریج با تغییرات همگام شود. فرد تفاوتها را می پذیرد و میتواند روی رویی با دو فرهنگ را فرصتی برای انتخاب بهترینها و خود شکوفایی قلمداد کند.
آماده کردن نوجوانان مهاجربرای پذیرش این هویت دو فرهنگی میتواند استرس های مربوط به دوران بلوغ را هم کاهش بدهد و به نوجوان فرصتی میدهد تا بتواند بین هویتهای اکتسابی و موروثی خود انسجام نسبیای ایجاد کرده و یک "خود مفهومی" مطلوبی برای خود بوجود بیاورد.
به طور کلی، هویت فردی شفاف و محکم میتوانید موجب جلوگیری، کاهش و یا تعدیل استرسهای ناشی از پروسه فرهنگ پذیری بشود.
ذکر نکات و حواشی رزومهنویسی یک «مثنوی هفتاد من» میشه که شاید من وقتش رو داشته باشم، ولی مطمئنا در حوصله شما نمیگنجه.
یکی از کارهایی که میتونید برای بروزرسانی رزومهتون و شبیهتر کردنش به رزومه نیوزیلندی انجام بدین، مطالعه نکاتیه که تو بیشتر سایتهای کاریابی نیوزیلندی قید شده. بعضی از سایتهایی که مطالبشون دقیقتر و بهتر هست، سایتهای newkiwis.co.nz و careers.govt.nz هست.
برای اینکه 100% رزومهتون اصلاح بشه و اون چیزی که «باید» بشه، بهتره 2-3 هفتهای تو ایران روش وقت بگذارید. اما زیاد زحمت نکشید. خیلی وسواس به خرج بدید و خیلی نکته بین باشید، باز هم دستکم 20% تفاوت با فرم ایدهآل خواهد داشت.
حتما حتما قبل از ورود به نیوزیلند از زمانبندی کارگاه New Kiwis Job Search Strategy که توسط Auckland Chamber of Commerce برگزار میشه اطلاع حاصل کنید و برای رزور اسمتون تو این کارگاه در اولین زمان ممکن اقدام کنید. البته احتمالا به دلیل حجم بالای متقاضیان، قبل از ورود به نیوزیلند ثبت نامتون نمیکنن. اما به هر حال، از دستش ندید و در اسرع وقت تو این کارگاه دو روز و نیمه شرکت کنید.
طبق آماری که Chamber ارائه کرده، تمام کسایی که تو این دورهها شرکت میکنن و به طور جدی دنبال کار هستن، بعد از سه ماه پس از گذرون دوره کار پیدا میکنن. یعنی تو تمام دورههای قبلی اینطور بوده.
قابل توجه دوستانی که مقصدشون اوکلنده، یکی دیگه از موسساتی که تو نوشتن رزومه و استراتژی کاریابی کمکتون میکنه، Auckland Regional Migrants Services با اسم اختصاری ARMS هست که در واقع شعبه Settlement Support New Zealand در اوکلند هست. این موسسه هم کارگاهی یک روزه برای استراتژی کاریابی و البته معرفی بخشهایی از فعالیت این سازمان برای تطابق بهتر و سریعتر مهاجران تازه وارد با محیط و آشنایی با قوانین و مواردی از قبیل قوانین آموزشی، بیمه و غیره برگزار میکنه. البته کار به همینجا ختم نمیشه.
هم Chamber و هم ARMS دورههای کوتاه و یک یا دو روزه دیگری نیز پس از دوره اصلی برگزار میکنن که معمولا زمانشون با فاصله زمانی 2-3 هفته از طریق ایمیل به اطلاعتون میرسه و میتونید در صورت تمایل (بخوانید «حتما») ثبت نام کنید؛ مثلا یه کلاس یک روزه در خصوص پیگیری، یک دوره یک روزه در خصوص cold calling و ....
توصیه اکید میکنم که در این دورهها شرکت کنید و در اولین فرصت با هر دو موسسه در تماس باشید. البته SSNZ در تمامی نیوزیلند شعبه داره که قطعا کلاسهای مشابهی برگزار میکنند و میتونید با تماس باهاشون از زمان و سایر جزییات مطلع بشید.
در مورد اصلاح رزومه و راهنماییهای بیشتر، دوستانی که دو هفته یا کمتر به ورودشون به نیوزیلند مونده میتونن رزومهشون رو برام بفرستن تا با هم بتونیم بیشتر روش کار کنیم. میتونید روی من حساب کنید.
/بابک
پی نوشت: دوستان عنایت داشته باشند طبق اطلاع سایت بلاک اسکای از سه شنبه مورخ 14 خرداد به مدت 2-3 روز گذاشتن نظر و کامنت غیر فعال خواهد بود و فقط می تونید از دیدن نوشته هاو نظرهای قبلی لذت ببرید.
احتمالا بیشترتون راجع به پروژه Mars-One و برنامه سفر به مریخ اون شنیدید. ماجرا اینه که یک مهندس هلندی به اسم Bas Lnansdrop ایده بلیط یه طرفه به مریخ رو برای اقامت دائم در مریخ برای 4 تا آدم در سال 2023 مطرح کرده و یه سایتی هم نام همین پروژه باز کرده و از داوطلبان هم برای این سفر ثبت نام می کنه. سفر از زمین به مریخ، 7 ماه طول میکشه و تا سال 2033، هر سال 4 نفر دیگه به این پروژه اضافه میشن که در مجموع 24 نفر خواهند شد. تا حالا 78000 نفر برای این سفر یک طرفه ثبت نام کردن و خوب مشخصه که از ایران هم توی این ماجرا هستن (5 نفر). یکی از هموطنای ما که برای پروژه ثبت نام کرده اسمش هست سیاوش ژندرزمی و ساکن نیوزلنده و پروفایلش رو در این پروژه می تونید اینجا ببینید. می تونید برید با امتیاز دادن بهش، بیشتر به آرزوش نزدیکش کنید البته.
روزنامه همشهری آنلاین هم یه مصاحبه ای با سیاوش انجام داده و ازش راجع به هدفش از این کار و برنامه ای که داره پرسیده. من متن رو عینا اینجا میزارم.
*******************************************************
وی برای ترک خانواده چهار نفرهاش در نیوزیلند و رفتن به سفری همیشگی به مریخ دلایل خاص خودش را دارد که شنیدنشان خالی از لطف نیست...البته به قول او ممکن است در آینده راهی برای بازگشت پیدا شود:
چه مدتی از ایران دور بوده اید؟
من ایران را حدود 26 سال پیش ترک کردم البته در این سالها چهار یا پنج بار به ایران سفر کردهام زیرا مادر و پدر و برادرانم به همراه خانوادههایشان در ایران ساکن هستند. اما من در اینجا تشکیل خانواده دادم و اکنون یک پسر و دو دختر دوقلو دارم.
چطور با برنامه Mars-One آشنا شدید؟
من همیشه اخبار مربوط به هوانوردی و فضا را دنبال میکنم و اولین بار درباره برنامه Mars-One در اینترنت اطلاعاتی به دست آوردم و اکنون چند ماهی هست که مراحل مختلف آن را پیگیری کرده و در آن ثبت نام کردم.
چه انگیزهای باعث ثبت نام شما در چنین برنامهای شد؟
من این برنامه را برای خودم یک فرصت میدانم و کنجکاوی اولین انگیزه من بود، کنجکاوی برای یافتن پاسخ سوالهایی که همواره در ذهنم بودهاند: چرا اینجا هستیم؟ هدف از زندگی چیست؟ فرصتی برای یافتن جایگاهی که در این جهان دارم. این پاسخها میتوانندبه من کمک کنند تا خود را بهتر بشناسم. دوست ندارم پیش از اینکه پاسخهایم را بیابم از این دنیا بروم، در عین حال چنین فرصتی این احساس را در من به وجود خواهد آورد که کنترل بیشتری برروی زندگی و مرگم دارم، زیرا خودم انتخاب میکنم که باقیمانده عمرم را چگونه زندگی کنم و همچنین چگونه به آن خاتمه دهم.
ثبت نام در این برنامه برای شما هزینه مالی در بر داشت؟
تاکنون که هزینه چندانی نداشتهاست. تنها برای ثبت نام 30 دلار استرالیایی پرداخت کردم و دیگر هزینهای ندادهام، البته احتمالا در ادامه راه باید از جانم هزینه کنم...
خیلیها ترک کردن همیشگی زمین برای زندگی برروی مریخ را تصمیمی بسیار شجاعانه و عدهای نیز آن را عجیب و غیر عادی میدانند...نظر شما درباره چنین تصمیمی چیست؟
عجیب بودن چنین تصمیمی از سوی دیگران برای من قابل درک است، اما من هم برای خود دلایلی دارم، زمانی که متولد میشدیم کسی از ما نپرسید که اصلا میخواهیم به این دنیا بیاییم یا نه؟ و فکر نکنم کسی قرار باشد از ما بپرسد که میخواهیم بمیریم یا نه... ممکن است فردا درحالی که میخواهم روزنامههای صبحم را از آن طرف خیابان بردارم،در اثر یک حادثه بمیرم...من چنین مرگی نمیخواهم...من میخواهم روی روندی که در نهایت منجر به پایان زندگیام میشود، کنترل داشته باشم. میخواهم مرگم هدفی در پی داشته باشد، ارزشمند و پرمحتوی باشد،این مهمترین عاملی است که باعث شده من به این نتیجه برسم که میخواهم شانسم برای رفتن به مریخ را امتحان کنم...احتمالی که بسیار امکانپذیر است و من به خوبی از حقیقت و جنبههای مختلف آن آگاهی دارم...
پس خانوادهتان چه میشود؟
من زندگی خوبی دارم و از آنچه که دارم راضی هستم. درآمد بسیار خوبی دارم و به چیز خاصی در زندگی احتیاج ندارم، مگر اینکه از آرامش، آسایش و موفقیت خانوادهام مطمئن باشم؛ و در صورتی که بتوانم به مریخ بروم، مطمئنم که Mars-One از تمامی جهات از خانوادهام نگهداری خواهد کرد و بیمه عمر خوبی برای آنها فراهم خواهد کرد. فرزندان من هنوز کوچکند، اما زمانی که این برنامه به مراحل نهایی خود برسد، آنها دهه دوم زندگی خود را آغاز کردهاند. مطمئنم اگر قرار به رفتن من باشد،آنها ارزش کار من را نه تنها برای خود، بلکه احتمالا برای کل بشریت درک خواهند کرد. من دوست ندارم در تختم از دنیا بروم،دوست دارم فرزندانم، خانوادهام و دوستانم من را انسانی به یاد بیاورند که برای همه کار بزرگی انجام دادهاست، دست کم مطمئنم فرزندانم دوست دارند من را اینگونه به یاد بیاورند...
درصورتی که رفتنتان قطعی شود ارتباط خود را با زمین و با خانواده و دوستان حفظ خواهید کرد؟
قطعا در تماس خواهم بود، و البته تمامی برنامه به صورت زنده پخش خواهد شد و خانوادهام من را خواهند دید و چه کسی میداند؟ شاید روزی فرزندانمان راهی برای بازگشت ما به زمین ابداع کردند...من دوران سربازیام در ارتش را در اوایل دهه 60 در کردستان بودم، یعنی در میانه جنگ ایران و عراق من جایی بودم که مرگ یک واقعیت قابل لمس بود و هر روز آن را به چشم میدیدی...من از آن روزها بازگشتم و مطمئنم میتوانم راهی برای بازگشت از مریخ نیز پیدا کنم...بادنجان بم که آفت ندارد!
شانس موفقیت خودتان را از میان هزاران داوطلبی که تاکنون ثبت نام کردهاند چگونه میبینید؟
خوب به نظر مسئولان این برنامه در جستجوی افرادی هستند که روشنفکر بوده و از فیزیک بدنی سالم و قوی برخوردار باشند...من هردو این ویژگیها را دارم با این همه سنم میتواند مشکلآفرین باشد. من اکنون 48 سال دارم و در زمان اتمام این برنامه، 58 ساله خواهم بود. اما افراد جوان از تجربه کافی برخوردار نیستند و شاید نگاهی رویاگونه به این جریان داشتهباشند. به نظر من حضور در چنین برنامهای بسیار دشوار است و بسیاری، واقعیتهای آن را نادیده گرفتهاند. یک مثال برایت می زنم...تصور کن یک یا دو نفر از اعضا در مریخ مریض شده و یا جانشان را از دست بدهند، با چنین شرایطی باید چه کرد؟ افراد بیتجربه در چنین شرایط چه میکنند؟ در پاسخ به سوالت باید بگویم که درحال حاضر شانس موفقیتم را 50-50 میدانم... و با وجود شرایط سنیام از آنجایی که همواره بدنم را متناسب و سالم نگه داشتهام، اگر بتوانم از مرحله اول که یک مصاحبه است عبور کنم، پس از آن شانسم افزایش یافته و 80 درصد مطمئن خواهد شد که به مریخ خواهم رفت.
زندگی در سیارهای دیگر مانند مریخ را چگونه میبینید؟
به نظرم آنچه در این ماموریت مطرح است زندگیکردن نیست،بلکه زنده ماندن است. باید به همراه سه نفر دیگر برای هفت ماه در یک محفظه کوچک زندگی کنی در شرایطی که تشعشعات کیهانی و دیگر دشواریها و خطرات نیز وجود دارد...اگر از این مرحله جان به در ببرم، میتوانم بگویم زندگی روی مریخ برایم سادهتر خواهد بود. من در شرایط سخت زندگی کردهام و معنی زندگی در شرایط سخت را به خوبی میدانم. درحال حاضر نیز درحال مطالعه روی مریخ هستم، می دانم که میزان اکسیژن در آن بسیار کم بوده و 95 درصد از هوای آن از دیاکسید کربن و متان تشکیل شدهاست. به علاوه هشت سال پیش از آغاز ماموریت ما دورههای تمرینی دشواری را پشت سر گذاشتهایم و به اندازه کافی آمادگی خواهیم داشت.
فکر کنید یکی از فینالیستها باشید...در مدت زمانی که برای زندگی در زمین وقت دارید چه کارهایی خواهی کرد؟
سوال خیلی خوبی است...تا جایی که بتوانم در کنار خانوادهام خواهم ماند و از هر لحظه از بودن در کنار کسانی که دوستشان دارم لذت خواهم برد...و البته تا حدی که جا داشته باشم روی زمین فالوده میخورم...فکر نکنم فالودههای مریخی به خوشمزگی فالودههای زمینی باشد! و البته از خورش فسنجان خالهام هم غافل نمیشوم...خالهای دارم که بهترین فسنجانهای دنیا را میپزد، باور کن که خطر مرگم در اثر پرخوری فسنجان بر روی زمین بیشتر از خطر مرگم در مریخ تحت تاثیر تشعشعات کیهانی است...
اگر اجازه داشته باشید چند فیلم با خود به مریخ ببرید، آن فیلمها چه خواهند بود؟
من عاشق رابرد دنیرو و آل پاچینو هستم. فیلم Heat که هردو در آن بازی میکنند را حتما با خودم خواهم برد. فیلمهای Snatch و چند فیلم از بروس ویلیس را نیز میبرم.
تابهحال آخرین لحظهای که روی زمین خواهید بود را تصور کردهاید؟ میتوانید آن را توصیف کنید؟
فکر کنم بسیار احساساتی میشوم...البته در درونم...و کسی متوجه آن نخواهد شد زیرا دوست ندارم کسی از احساساتم با خبر شود. خیلی نگران خواهم بود و تنها چهره فرزندانم را تصور خواهم کرد،اما احتمالا باید از آموزشهایی که دیدهام نیز استفاده کنم و بر کارهایی که حین پرواز باید انجام دهم نیز متمرکز خواهم شد...به یاد دارم اولین باری که برای سربازی خانه را ترک میکردم، به مادر و پدر و برادرانم نگاه کردم و در آن زمان میدانستم که شاید دیگر هرگز بازنگردم...آن دوران نقطه اوج جنگ ایران و عراق بود و تنها چیزی که توانست مرا از مرگ نجات دهد خانوادهام بودند...همین احساس را در زمان جدا شدن از زمین نیز خواهم داشت.
جالبترین خبر فضایی که طی سال گذشته خواندید چه بودهاست؟
خبر فرود کاوشگر کنجکاوی بر روی سیاره مریخ جالبترین خبری بود که طی سال گذشته خواندم. کنجکاوی یکی از پیشرفتهترین تجهیزات فضایی است...من واقعا دوست دارم به مریخ رفته و کنجکاوی را آنجا از نزدیک ببینم...
الهامبخشترین شخصیت فضایی که میشناسید کیست؟
خوب کسی که در نظر دارم چندان هم الهامبخش نیست...بلکه تنها با وی احساس همزادپنداری دارم...شخصیت آقای اسپاک در مجموعه جنگهای ستارهای که فکر نکنم شما او را به یاد بیاورید...
اگر یکی از فینالیستها باشید، بیشتر از همه برای چهچیز برروی زمین دلتنگ خواهید شد؟
اینکه بتوانم دوباره فرزندانم را در آغوش گرفته، ببوسم و آنها را حس کنم بیشترین دلتنگیام خواهد بود. من عادت دارم که هرشب پیش از خواب فرزندانم را ببوسم و هر روز پس از بازگشت به خانه آنها را در آغوش بگیرم، به همین خاطر تا زمانی که اینجا هستم از تمامی لحظاتم استفاده میکنم،این دشوارترین بخش ماجرا است اما میگویند نابرده رنج گنج میسر نمیشود...
چند ایرانی دیگر نیز در این برنامه ثبت نام کردهاند، ایا با آنها در تماسید؟
نه...با آنها تماسی ندارم، فقط میدانم یکی از آنها نیز مانند من ساکن نیوزیلند است. واقعیت این است که زیاد به وبسایت Mars-One سر نمیزنم. باید از این پس بیشتر این کار را انجام دهم.
واکنش خانوادهتان پس از باخبر شدن از این تصمیم چه بود؟
همسرم همیشه پشتیبان من بودهاست، زیرا من را خوب میشناسد. یکی از دو قلوها، نیره، کمی نگران است. پدر و مادر و دوستانم نیز من را به خوبی میشناسند، من نمیتوانم به زمان و مکان محدود باشم...و هرگز بدون فکر تصمیم نمیگیرم...آنها نیز دلتنگ من خواهند شد،اما میدانند که این سیاوش است، آنها از من حمایت میکنند،مهم نیست که چه تصمیمی بگیرم.
حال تصور کنید که در مسیر رفتن به مریخ هستید، اگر ناگهان احساس شدید پشیمانی کنید چه خواهید کرد؟
خوب اگر واقعگرایانه به این موضوع نگاه کنیم، زمانی که دیگر زمین را ترک کردهای، دیگر برای پشیمانی دیر شدهاست. من یک هدف دارم و داشتن یک هدف من را از پشیمان شدن باز خواهد داشت. من این سفر را، اگر عملی شود، یک ماموریت میدانم، کاری که باید انجام شود...و همیشه و هنوز به آن فکر میکنم که اگر پشیمان شوم چه میشود...اما روح و ذهن قوی تنها شانسی است که دارم،من از نظر روحی روی خودم بسیار کار کردهام و فکر میکنم برای ماموریت آمادگی دارم. من به خودم اجازه پشیمان شدن نخواهم داد. پشیمانی زمانی به وجود میآید که گزینه بهتری نیز وجود داشته باشد.
*******************************************************
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
....
سلام دوستان.
مدتی در سکوت رادیویی بودم. البته تو یه فرکانس دیگه بدجوری سرم شلوغ بود و حسابی درگیر بودم.
خبر خوب اینه که بالاخره کار پیدا کردم. :) نیازی به توضیح نیست که چه قدر خوشحالم. به خصوص که با ملحق شدن خانواده در اوایل اردیبهشت ماه، کم کم اوضاع داشت پیچیده میشد. (بالاخره طاقت آدمای دل گنده هم حدی داره!) بعد از مدتها امشب اولین شبی خواهد بود که با خیال راحت سرم رو روی بالش میگذارم و قصد ندارم زودتر از ساعت 7 بیدار شم. میگم ساعت 7، چون باید بیدار شم و پسرم رو برای مدرسه آماده کنم. وگرنه عمرا زودتر از ساعت 11 بیدار نمیشدم.
از زمانی که وارد نیوزیلند شدم، تقریبا سه ماه و نیم گذشت تا بالاخره تونستم کار پیدا کنم. پیشبینی خودم برای کاریابی یه بازه زمانی دو تا چهار ماهه بود. در واقع این زمان داشت به اتمام میرسید و کم کم استرس و آدرنالین خونم داشت سر به فلک میکشید.
تو این مدت تجربههای زیادی کسب کردم که بعضیهاشون نیاز به یه پست جداگانه دارند. قول میدم که حتما به همه این موارد پرداخته بشه. سعی میکنم در مورد هر موضوع یه استراتژی مختصر طرح کنم که برای بقیه دوستان هم که در آینده میان اینجا مفید باشه. البته تجربهها، نیازها و موضوعات مورد لحاظ برای هر کس متفاوته؛ چون هر کس از لحاظ شغل، رشته تحصیلی، پشتوانه مالی، شرایط خانوادگی و ... شرایط منحصر به فردی داره. اما به هر حال، بعضی از موارد مشترکه و ممکنه برای شما جالب باشه.
مواردی که الآن به ذهنم میرسه اینهاست:
1. رزومه
2. کاریابی و روش آن
3. اقامت و کرایه خانه و سرپناه
4. certificate؛ آری یا خیر؟
5. خرید از جاهای ارزان
6. تقویت زبان انگلیسی خودم و خانوادهام
7. خرید لوازم منزل
8. مدرسه فرزندان
اینا رو نوشتم که بعدا یادم نره. فعلا برم یه ذره استراحت کنم .... از همه دوستانی که این مدت با دعای خیر و ارسال مقادیر متنابهی از انرژی مثبت به بنده قوت قلب دادن صمیمانه سپاسگزارم. :)
@کتایون خانم: شما با خانم مارپل نسبتی ندارین؟
/بابک
تصور کنید ویزای نیوزلند را گرفته اید و هم اکنون 6 ماه است که در سرزمین ابرهای سفید هستید. همه چیز خیلی خوب پیش رفته و فقط یک مشکل کوچولو وجود دارد؛ هنوز کار پیدا نکرده اید.
اخیرا ذهنتان آماج افکار منفی قرار گرفته و از هر سو تحت فشارید؛ فشار اقتصادی از یک طرف و فشار عاطفی و روانی از طرف دیگر(با فرض اینکه ویزای JSV گرفته و تنها مسافرت کرده اید یا حتی ویزای رزیدنت گرفته و همسر خود را هم برده اید) و دایم بخود می گویید: اصلا من اینجا چکار می کنم؟ چرا از خانه و خانواده و وطنم کندم و آواره این سرزمین شدم. اگرچه نیوزلند سرزمین زیبا و مردمان خوبی دارد ولی بهتر نبود در ایران می ماندم و کار و زندگی خودم را حفظ می کردم.
در این لحظه 6 ماه میشه که از مشکلاتی که در ایران داشتی دور شده ای و این مشکلات در ذهن تو کوچک و کوچکتر به نظر میان و بالطبع در این لحظه ماندن در ایران گزینه بسیار خردمندانه تری به نظر میاد. ولی نه!!! اشتباه نکنید. هیچکس نگفته مهاجرت کردن آسان است و اصلا این طور نیست که مشکلات ایران کوچک شده باشند؛ فقط این طور به نظر میاد و چه بسا این مشکلات بزرگتر و متنوع تر شده باشند ولی ما آنها را از نزدیک حس نمی کنیم و برای ما ملموس نیست. خب چاره چیست؟!!
شاید چاره در این باشد که اولا خود را از نظر روانی برای چالش های پیش رو آماده کنیم و ثانیا آنچه که بخاطر آن مهاجرت می کنیم را بنویسیم و همواره پیش چشم داشته باشیم تا فراموش نشود. من مدتی است لیستی از این دلایل را برای خودم نوشته ام و بنظرم رسید آنها را با شما در این آدرس به اشتراک بگذارم.
شما چطور فکر می کنید؟ چه موارد دیگری رو می تونید به لیست اضافه کنید؟
پی نوشت1: با عنایت به هشدارهایی که برخی دوستان عزیز دادن، یه تغییر توی پست دادم به نحوی که روح و پیام اصلی نوشته از دست نره و در عین حال حساسیت بیجا ایجاد نکنه.
پی نوشت2: دوستان جهت دسترسی به آمارهایی که داریوش عزیز زحمت تهیه اش رو کشیده به این آدرس مراجعه کنید.
/حسین