ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یه چیزی که توی همه وبلاگهای مهاجرتی کمتر ازش ذکر میشه٬ اتفاقای بعد مهاجرته. شاید بشه اتفاقای بعد مهاجرت رو اینجوری دسته بندی کرد:
۱- ماجراهای کاریابی
۲- ماجراهای کارهایی که انجام میشه برای جاافتادن مثل گواهینامه گرفتن٬ راه افتادن بچه ها تو مدرسه٬ و غیره
اتفاقا من توی این نوشته نمی خوام به این ماجراها بپردازم. می خوام به ماجرایی بپردازم که به زور تو دسته ۲ جا میشه. به حسهایی بپردازم که طی زمان درون آدم نسبت به سرزمین مادریش پیدا میشه و تغییراتی که می کنه.این البته تجربه های شخصی منه و الزاما برای همه درست نیستند. به نظر من این اتفاقا خوب نیستند٬ به عبارت دیگه هر چی که میگذره تو دورتر و دورتر میشی از جایی که روزی خونه تو بوده. علاوه بر اون از آدمهای اونجا هم دور میشی و این هیچ ربطی به خواستن و یا نخواستن شما نداره. منظور از آدمها٬ افراد درجه یک خانواده نیستند. منظور دوستان٬ همکاران و همه اونایی هستند که روزی رابطه نزدیکی وجود داشته و حالا فاصله شما با اونا به هزاران کیلومتر رسیده.
سیر تاثیرات مهاجرت بر زندگی و باورهای آدم همیشه برام جالب بوده و هنوز نمیدونم این تاثیرات تا کجا پیش میره. من معمولا سالی یه بار میام ایران و هر سال تغییراتی رو توی خودم حس می کنم که عجیبه. این تغییرات هنوز عادی نشده اند٬ اما سیر تکاملشان را کم کم دارم حس می کنم. این حس ها هر سال بیشتر از سال پیش میشن. میگن که زمان همیشه همه مسایل رو حل میکنه٬ اما اینجا فکر کنم بیشتر مساله درست میکنه! هر سال نسبت به سال قبل خیابونا ناآشنا تر میشن٬ رفتار مردم غریبه تر و فاصله تو با آدمهایی که روزی خیلی نزدیک بودند٬ بیشتر.
اصلا حس خوبی نیست گم شدن در جایی که روزی شهر تو بوده و رابطه یک طرفه با ادمهایی که خاطرات فراوون باهاشون داری. مرور خاطرات روزی تمام خواهند شد و حس تو با دوستان قدیمی هم جایی در همان خاطرات متوقف خواهد شد. حس خوبی نیست اطلاعات یک طرفه دادن از کاری به نام مهاجرت٬ در جایی که تو به دنبال بازیافت حسهای از دست رفته ات از یک مکالمه صمیمانه دو نفره هستی٬ به یاد ایام قدیم. متکلم وحده بودن و احساس لذت از این کار فقط برای عده ای خوب است٬ نه همه. اما به طرف مقابل هم باید حق داد٬ اگرچه همین حق دادن٬ باز فاصله را زیادترمی کند...
مسافرت به سرزمین مادری به نظرم چیزی که اینجا بهش vacation می گن٬ نیست. vacation قاعدتا جایی ست که ذهنت و جسمت را از خستگی های یک سال آزاد کنی. جاییست که خودت را آماده کنی برای یکسال کاری دیگر. اما مسافرت به سرزمین مادری ما مفهومی عجیب و غریب تر از این دارد که در غالب ۳-۲ کلمه بگنجد. هر سال که میایی انگار که ماجراهای یکسال قبل در دور تند ۱-۲ هفته ای از جلوی چشمانت رد می شوند و این هم خوب نیست. وقتی همه چی آرام بگذرد٬ چیزی متوجه نمی شوی. اما وقتی به این تندی تغییر آدمها و مکان ها و همه چیز را می بینی٬ اوضاع خیلی فرق می کند. پنهان کردن افسوس کار ساده ای نیست. تو هیچ وقت از خانه ات خسته برنمیگردی٬ اما اینجا انگار داستان طور دیگری رقم می خورد. خاورمیانه جای خوبی نیست٬ اگر سرزمین مادریت خاورمیانه باشد.
شخصا دلم بیشتر از همه چیز برای طعمها تنگ می شود. اما تست طعمها هم بعد از چند بار آمدن تکراری می شود. حس خوبی نیست بریدن از جایی به نام سرزمین مادری. اما واقعیتیست انکار ناشدنی که مسبب آن زمان است وبس. بارها هنگام دیدار یک دوست یا چشیدن یک طعم آرزو کرده ام که زمان متوقف شود٬ اما نمی شود و بدی اش این است که سال بعد این طعم و آن دوست هم عوض شده اند. قاتل همه این حس های خوب اما همان زمان است!
عادت گاهی چیز خوبی است و گاهی بد. اینجا اما بد است. سالها که تکرار می شوند همه به جز معدودی دیگر به دوری ات عادت کرده اند. می دانند که دیگر نیستی و حق هم دارند. تو هم عادت کرده ای به اتفاق های روزهای اندک بودن در سرزمین مادری ات. روزها را صرفا به تکرار تجربه های تکراری سالهای قبل می پردازی و هر سال می گویی که سال بعد دیگر اینهمه روز نیازی نیست. یک ماه می شود سه هفته٬ سه هفته ۱۰ روز و در نهایت هر چند سالی اگر وقت کنی (!!) می آیی.
خوب نیست که حلقه آدمها و مکانها در سرزمین مادریت دایم کوچک و کوچک تر شوند. اما انگار زمان کار خودش را می کند و کاری به خواسته ها و حس های تو ندارد. انگار اینجا زمان چیزی فراتر از مفهوم فیزیکی اش است. اشتراکات تو را با جایی که تو از آنجا امده ای کم کم از بین می برد و چیزی میشوی معلق در فضا. جبر زمانه همیشه کار خودش را خوب بلد است و بخواهی یا نخواهی در این بازی باید بازی کنی و نتیجه بازیت هم جز باخت چیز دیگری نیست! تو به فراموشی بازنده می شوی و بخواهی نخواهی فراموش می کنی سرزمین مادریت را...
پی نوشت: پیغام های خصوصی زیادی رو من تو اینباکسم می بینم که طبق یک رسم قدیمی و خوب! سوالها قراره که تو کامنتها جواب داده بشه.
سلام ناصر بزرگوار
بازیهای روزگار هیچ وقت همانطوی که دوست داری پیش نمیاد.
شاید این نظر شما الان برای کسانی که هنوز وارد سرزمین رویاهاشون نشدن جالب نباشه و یا شاید خنده دار بیاد ولی مفهوم مهاجرت همین هست و بس
من کاملا فهمیدم که حس و حال شما چیه ... یعنی فکر می کنم فهمیدم ... خیلی خوب انتقال دادین !
آقا ناصر:::
ا ینجا باقی گذاشتید تا بیشتر بتونم منظورتون را متوجه بشم
ممنون از اینکه به ما سر زدین و ممنون از مطلب زیبای شما ولی ای کاش میدونستم کی و در چه شرایطی از ایران رفتین و با رفتنتون چه خاطرات خوشی !!!!! را
قبول دارم که تو این 5-4 سال گذشته زندگی سخت تر شده نسبت به اونموقعی که من ایران بودم. اما مطمئنا روزی میرسه که دلتون برای همین خاطرات به قول خودتون خوش! تنگ میشه
/ناصر
@ آقا ناصر
ممنون از پستتون. اکثر ما اینقدر اینجا در محیط کار و در جامعه کنونی اذیت میشیم و با روح و روانمون بازی میشه که واقعا" احتیاج داریم که گذر زمان خاطرات گذشته مون رو کمرنگ و کمرنگ تر کنه. به شخصه فکر میکنم این دلتنگی و افسوس فقط برای خانواده نزدیکمون وجود داشته باشه و همیشه از این موضوع رنج خواهیم برد که ای کاش خانواده هامونم می تونستن طعم واقعی زندگی رو بچشن و اونو تجربه کنن.
خیلی ممنونم آقا ناصر که هنوز به اینجا سر می زنید....
راستش برام جالب بود چون چند روز پیش که یکی از دوستان از نروژ اومده بود دقیقا همین رو میگفت که هر سال که میگذره فاصله ام از مردم اینجا بیشتر میشه...
من خیلی به این قضیه فکر کردم ..ولی در واقع همین جا هم داره پیش میاد من میبینم که با سخت تر شدن شرایط زندگی همینجا فاصله آدمها از هم بیشتر میشه حتی بزرگ شدن ما، مشغله زندگی ،دیگه مثل قبل فرصت دیدن دوست و آشنا رو ندارم ...ضمن اینکه هر سال فاصله ام با اکثر دوستای قبلی بیشتر و با دوستای جدید کمتر و تعداد کمی هم توی این حلقه همیشه هستن. فکر کردم خوب این روند دقیقا در کشور دیگه هم تکرار میشه فقط مردم دور و برت دوستای جدیدت از جنس دیگه ای هستن.همین گذر زمان رو توی همین مملکت با همین آدمها میشه حس کرد. شاید این حس من درست نباشه من هنوز نرفته ام رفتن رو تجربه نکردم ولی چیز دیگه ای که هست آدمهایی که الان دارن میرن وزنه خاطرات بد و سختیهای اینجا براشون سنگین تره.
@ دوستان عزیز
آقای Sean Lim که چینی هم هست
خبر خبر.....................خبر
بالاخره آفیسر جدید ما هم مشخص شد ( هرچند اصلا" نمیدونیم که قبلی کی بود
یه سوالی ازتون دارم لطف میکنین اگه کمک فکری کنین:
تو ایمیلی که زده غیر از مدارک بیشتر برا relationship راجع به certified copy ها گفته که این بخش از ایمیل رو عینا" براتون میزارم:
Original Documents
As per instruction R2.55 below, all evidence submitted in support of your application must be original documents or certified copies. I note that all your copies have been certified by a translator, not a notary public. Kindly advise or confirm the authority with which your copies have been attested. If the copies have not been certified by a notary public, we will need you to provide these to us in due course.
اون موقع که ما مدارکو فرستادیم مهر دادگستری و وزارت خارجه نزدیم خود مترجم certified copy کرد و ما تمام مدارکو بردیم سفارت نیوزیلند خودشون کپی گرفتن و certified copy کردن و ما هم همونو بدون اصل مدارک فرستادیم. حالا میخوام بدونم منظور آفیسر چیه؟
پیشاپیش ممنون از لطفتون
مبارک باشه. اگر کپی مدارک فارسیتون مهر دادگستری، امور خارجه و یا سفارت نیوزیلند داشته باشه مشکلی نیست ولی احتمالاً مدارکی داشتید که کپی اصل مدرک ( کپی مدرک فارسی) فقط مهر دار الترجمه داشته. اگه همچین موردی نداشتید براش توضیح بدید و بپرسید دقیقاً کدوم مدرک مشکل داشته.
/آزاده
خیلی پست جالب و عمیقی بود... من هم کم و بیش به این تیپ مسائلی که در آینده قراره برام اتفاق بیفته فکر کردم... یکی از دوستانم که در آلمان زندگی میکنه به من همیشه توصیه میکرد که بابا زندگیتو که در ایران ول نکنی بیای اینجا که مثل گل گلدون میشی... یعنی ریشه عمیق در هیچ جا نمیتونی داشته باشی... نه تعلق خاطر به اینجا داری و نه میتونی ول کنی دوباره برگردی ایران...
من برام خیلی جای سواله که آیا میتونم در کشوری که میخوام بهش مهاجرت کنم اونقدر ریشه بدوانم که تعلق خاطر پیدا کنم یا نه... که البته فکر کنم برای اکثرمون که در دهه 30 عمرمون هستیم تقریبا محاله...
ممنون...
من یه بار آماری رو از نیوزلند تو یه پست نوشتم که 64 درصد اونایی که 12 سال کمتر تو نیوزلند زندگی کردن، این کشور رو خونه خودشون میدونن. این آمار برای 12 سال به بالا 84 درصده. به هر حال داستان اینه که اگه شما یه جا 12 سال دووم بیاری برای زندگی، خواهی نخواهی اونجا خونت میشه. برای مساله سن هم یه جایی که یادم نیست یه بار خوندم که ماکزیمم سن مهاجرت 35 ساله که به نظرم معقوله. در کل به نظرم توی زندگی خیلی وقتا پیش میاد که باید رها کنی چیزهای قدیمی رو تا بتونی بهترش رو به دست بیاری که البته ریسک داره! /ناصر
سلام به همه
من خیلی با حرفهای آقای ناصر موافق نیستم نمی دونم ایشون چند سال مهاجرت کردند و تو چه دهه ای از زندگیشون هستند ولی سرزمین مادری جایی هست که شما هیچ وقت نمی تونید انکارش بکنید و همیشه لذت هاش بیشتر از مشکلاتش هست .نمی دونم شاید تجربه ای که من دارم مال دهه دوم زندگیم بوده و همیشه دلم پر می کشیده که تعطیلات باشه و من بتونم بر گردم ایران یه وقتهایی دلم برای رفتگر محله هم تنگ می شد من که تو تمام سالهای دوری از سرزمین مادری احساس نزدیکیم با همه اطرافیان بیشتر شده بود نمی دونم شاید من یه خورده متفاوت فکر می کنم ولی الان هم بزرگترین مشکلم برای مهاجرت دوری از آدمهای دور و برم و کندن از سرزمینم هست ایران مشکل زیاد داره ولی همه ما به همین مشکلات و نوسانات دل خوشیم اگر همین فردا همه چی نظم و ترتیب و قانون پیدا کنه مسلما هممون دچار مشکل می شیم.
راستش من منظورم انکار نبود! منظورم بیشتر این بود که گذشت زمان با شما کاری می کنه که دلبستگی های شما به سرزمین مادریتون به حداقل ممکن میرسه. به هر حال آدمها دلبستگی های متفاوتی دارند و احتمالا زیاد دیدید آدمهایی رو که خیلی دوست دارن که زندگی خارج از ایران رو تجربه کنند، ولی همین دلبستگی ها نگهشون داشته و البته که چیز بدی هم نیست. /ناصر
@ ماریا : چینیا اداره مهاجرت نیوزیلند رو هم گرفتن ؟!!
/آزاده
آقا ناصر ممنون از پستتون. من این روزها ذهنم بابت رفتن خیلی درگیرتر شده، ممنون که زوایای دیگه رو هم نشون میدید.
@ ماریا: ما برای محکم کاری مدارک رو دادیم دادگستری و وزارت خارجه تایید کردند. ولی باز هم ازمون certified copy خواستند که دادیم سفارت هم مهر برابر اصل زد.
دوستان هم اکنون نیازمند یاریتون هستم برای مصاحبه آزمایشی
علی آقای 123، ازاده خانم، سایرین، من تو هفته آینده مصاحبه ام هست. لطفا ما رو دریابید:
ایمیل من
vm5852 در yahoo هست.
ممنون.
مرسی مهاجر جان.
@ لیلا
انگار اونجا رو هم اشغال کردن شاید یه آفیسر قلابی باشه مثل جنساشون
@ مهاجر
یعنی دوباره شما از نو تمام مدارکو ترجمه کردین و بعد از certified copy توسط سفارت اونارو فرستادین یا قبلیارو پس فرستاد؟
@ماریا جونم خیلییییییییی تبریک میگم . به سلامتی
معمولا مهر دارالترجمه و دادگستری و وزارت خارجه رو قبول ندارن و علاوه بر اینها مهر کپی برابر اصل سفارت رو لازم دارن و کافی هستش چون دفتر اسناد رسمی ما مهر انگلیسی ندارن و بقیه ادارات مورد قبول هم ما تو ایران نداریم.
اگر مدرکی داری که مهر سفارت نداره اون رو لازمه براشون مجدد بفرستی. اگر بعضی هاشون مهر سفارت دارن بهترین کار اینه که اول برای آفیسرت توضیح بدی که ما تو ایران فقط دفتر اسناد رسمی داریم و فارسی مهر می کنه به همین دلیل همونطور که بقیه هم این کار و کردن دادیم سفارت. و اگر مدرکی هست که مهر سفارت نداره مشخصا بگن کدوم مدرک .
موفق باشی
ناصر خان ممنون بابت اینکه به فکر بلاگ اید و پربار ترش میکنید بدون شک نظرات مختلف باعث پختگی و تصمیم درست میشه
@ماریا جان ما برا محکم کاری مدارکمون رو هم مهر ناتی زدیم هم مهر وزارت خارجه و دادگستری و هم همراهشون کپی برابر اصل هایی رو که دفتر خونه گرفته بودیم مهر ناتی زدیم فرستادیم و خوشبختانه هیچ مدرک اضافی ازمون نخواست تاحالا
اگه مدارکتو ببری دفتر خونه کپی برابر اصل کنی دارالترجمه آبیز تو انقلاب دونه ای 4 تومن میگیره مهر ناتی certified copy هم میزنه روشون البته من شنیدم که همین کارو سفارت هم میکنه
@ آزاده، سمیرا و بابک-گلی عزیز
ممنون از راهنماییهاتون.
تو ایمیلی که بهش زدیم گفتیم که" تا آنجایی که یادمونه ما مدارکو تو سفارت certified copy کردیم چون به نظر میرسه که نسبت به notary public بیشتر مورد تائید اداره مهاجرت باشه"
آقا ناصر::: من با شما 46% موافقم
شاید هنوز من به اندازه شما دوری نکشیده ام اما در این لحظه فکر می کنم خیلی از ما به خاطر کوه و دشت و بیابون و خیابون نیست که مهاجرت می کنیم، بلکه به خاطر آدمهائیه که طوری محیط رو تغییر دادن که اگرچه به نظر خیلی ها عادی باشه اما برای بعضی از ما تحملش سخت شده. اگرچه خانواده و دوستان خوب همیشه حسابشون جداست، اکثر ما دست کم ده ها بار توی این مدت به رفتن یا نرفتن فکر کردیم و جوانب احساسی این موضوع رو سنجیدیم. از بین بچه های دومهاجر حتی یک نفر هم حاضر نشده این پروسه رو رها کنه و این یعنی تغییرات به سمتی هستش که همه ما رو به سوی رفتن سوق داده متاسفانه.
ماریا خانم::: اصل مدارک رو بفرستین، خِلاص! تاحالا سابقه نداشته برنگرده، دیر یا زود داره اما سوخت و سوز نداره.
مهاجر::: ایمیل زدم
شما 4% هم موافق باشی ما راضییم علی آقا.
خارج از شوخی، من یه موقعی برای جوبای کثیف خیابونا هم دلم تنگ می شد! 
/ناصر
آقا ناصر ، این حس دور شدن از سرزمین مادری رو من هم به نوعی در همین ایران تجربه کردم.وقتی که 11 سال پیش اومدم تهران و از زادگاهم دور شدم هر وقت که می رفتم به خانواده و دوستانم سر بزنم ، حس می کردم که بعد از چند سال دیگه من مال شهر خودم نیستم... از خیلی از تغییرات اون شهر من عقب بودم ... در حقیقت یه حس تلخ و غیر قابل توصیفیه و همین باعث شد که رفتن من کم تر و کم تر بشه و به همون سالی یه بار خلاصه بشه ... برای همین وقتی این مطلب شما رو خوندم یادم افتاد که باید از الان خودم رو برای حسی به مراتب سنگین تر از اون چیزی که قبلا تجربه کردم آماده کنم ولی جالب اینه که ما هیچ کدام نمی تونیم جلوی این مساله رو بگیریم ... نه میشه بمونیم و نریم ... نه می شه این تجربه های احساسی رو ندیده بگیریم ..... ممنونم از این یاد آوری ....
)
@ آزاده جان بی زحمت در جدول تاریخ صادر شدن ویزا را هم برای من 5 دسامبر بزن ( یادم رفته بود اعلام کنم
هم باهات موافقم و هم جدول رو آپدیت می کنم
/آزاده
دوستان من برای اواخر آپریل راهی نیوزلند هستم اگر کسی در حوالی این تاریخ راهی میشه اعلام کنه با هم هماهنگی کنیم
آقا ناصر درود بر شما
متنی که نوشتید ، بقدری زنده بود که حس خودم رو تونستم در 5 سال آینده تصور کنم (البته اگر همه شرایط همون طوری که برنامه ریزی کردیم مهیا بود ) . نمی تونم بگم این حس رو دوست دارم یا نه ولی تنها چیزی که برام مسلمه اینه که دیدگاه ها نسبت به سرزمین مادری و مسائل داخلی اون خیلی متفاوته . فکر می کنم خودم زیاد وابستگی به این عادات سرزمین مادری نداشته باشم و بتونم راحت از این قضایای دلبستگی و ... رد شم . فقط نگرانیم از بابت خانواده ام است که چگونه بتونم با این مدت محدود انتظارات اونا رو هم برآورده کنم
مرسی ناصر جان که بعد مدت ها اومدی و پست گذاشتی..
اینهایی که رو که گفتی من تو چشم های خیلی از دوستان و فامیل هایی که بعد 5و6 سال میان ایران می بینم ..هر چقد هم سعی می کنند طبیعی رفتا ر کنند ولی ادم می فهمه که دور شدند از همه چی اینجا شاید بجز خانواده نزدیک ...
فراموشی و عادت خاصیت همه ادم هاست .غیر این کسی نمی تونه زندگی کنه!
مرسی ناهید جان
./ناصر
با سلام
Application Status من امروز تغییر کرده و عنوان شده که Approved.
مراحل بعدی چی خواد بود؟
ممنون
ناصرخان خیلی خوشحال شدم ازاین که بعدازچندوقت به وبلاگ سرزدیددلمون براتون بعنوان بزرگ وبلاگ تنگ شده بود.تمام این حس وحال هارومن که 23 ساله ازشهروخانواده دورم به شکل کمرنگتری تجربه کردم وشایداگرروزی مهاجرت کردم راحتتربتونم کناربیام
مرسی.
/ناصر
مهاجر::: شما که کارپیدانکردید که به مصاحبه نیاز نداشته باشن, هنوز هم مصاحبه ندادید پس احتمالا اشتباه شده!
تاباشه از این اشتباه ها.
من مصاحبه شدم ٢ ساعت طول کشید
به مهاجر ::
قبل از مصاحبه وضعیت تغییر کرده یا بلافاصله بعد از مصاحبه؟؟
بهتون تبریک میگم . پس مصاحبه شما هم 2 ساعت طول کشید درسته؟ مثل من .
پس ماراتونهای 2 ساعتی داره تکرار میشه . خسته نباشید
بعد از مصاحبه ، مراحل بعد ؟؟؟؟
Approval بعد انجام مصاحبه بود رامین جان
یک مصاحبه خیلی طولانی و خسته کننده
حالا سؤال من اینه که مراحل بعد چه جوریه ؟
چه جالب !! بلافاصله بعد از مصاحبه ! خیلی جالبه مبارک باشه . هیچی دیگه Approve شده وضعیتت یعنی ویزاتو گرفتی دیگه .
مبارک باشه .
من تمام سابقه کاریم تو شرکت های خارجی بوده الان هم یک سالی میشه إمارات کار می کنم ممنون رامین جان
مهاجر::: چقدر فوری برقی شد!!! من تازه ایمیل شما رو خوندم خواستم الآن قرار مصاحبه آزمایشی رو بذارم! تبرییییییییییککککککککک می گم شما در سریعترین زمان ممکن اپروو شدین!
ممنون علی جان123
من باید منتظر باشم تا از مراحل نهایی ؟ مراحل نهایی چی هست ؟
بازم ممنون
Approve شدن مهاجر نشون میده که این پروسه میتونه مستقیما توسط آفیسر هم انجام بشه .
اینکه پرونده توسط فرد دیگری بررسی بشه در همه حالتها نیست .
بازم تبریک میگم بهتون .
ممنون رامین جان
البته در روز مصاحبه آفیسر به من گفت که با یکی دیگه باید چک کنه و بعد به من جواب میدن ...
@مهاجر
خیلییییی تبریک میگم چه سریع من الان می خواستم جواب ایمیلتونو بدم فکر میکنم گفته بودید هفته دیگه مصاحبه. خیلی خوبه اینقدر سریع جواب دادن مرحله بعد اینه که یه ایمیل براتون میاد و میگه باسبورتو بفرسید برای ویزا زدن و خلاص
ممنون سمیرا جان
من چنانکه با آفیسر در روز مصاحبه در میان گذاشتم به نظر میاد این امکان هست که مستقیم ویزا را از سفارت نیوزیلند در امارات بگیرم.
بله. خیلی هم پروسه تحویل ویزا سریع هست یعنی هر روزی که کیس آفیسر هماهنگ می کنه می رید سفارت و همون روز ویزاتون رو می گیرید.
/آزاده
@ مهاجر
سلام و تبریک فراوان- خوشحال میشم اگه لطفا" فایل مصاحبتونو برام میل کنید . من هم مکانیک هستم و هم امتیاز همانطور که میدونید.
sab_sal76@yahoo.com
صابر جان
حتما سر فرصت به زودی براتون ارسال می کنم اما مال من بیشتر تمرکز رو شرایط کاری و اینا بود با همه جزییات از شرایط کار در اینجا و نوع کار و اطلاعات کاری و همه چیز انگار خودش در این زمینه تخصص داشت
مبارک باشه دوست عزیز. از اونجایی که یکی از قدیمی های وبلاگ هم از شناسه مهاجر استفاده می کنن لطفاَ از مهاجر۲ یا هرچی دوست دارید غیر از مهاجر استفاده کنید که سوء تفاهم نشه
/آزاده
سلام. به آقای مهاجر. لطفا از یک نام دیگر استفاده کنید تا قاطی نشود. دوستان ایشون بنده (که در گرد هم آیی اومده بودم با دختر کوچکم) نیستند. من هفته دیگه مصاحبه دارم. صابر جان فایل رو هم بعد از مصاحبه در خدمتم.
این آقای مهاجرُ مهاجر اصلی ماست که هنوز هم مصاحبه نشدن. دوستان لطفاَ با دوست جدیدی که از شناسه مهاجر استفاده کردند قاطی نکنن.
/آزاده
با سلام
ممنون و معذرت به خاطر شباهت اسمی ، مهاجر - دو هستم من .
من چند هفته پیش مصاحبه انجام دادم.
بازم ببخشید
خوش آمدید و اپروو شدنتون هم مبارک باشه. در مورد تحویل ویزا در دبی هم براتون پایین توضیح دادم
/آزاده
ما که نفهمیدیم چی شد . آقای مهاجر 2 شما که فرمودید همین چند ساعت پیش مصاحبه تون تموم شد .
یا من اشتباه متوجه شدم ؟!
ممنون آزاده جان
آفیسر شما کی بود مهاجر 2؟ رشته کاریتون چیه؟
Officer - Maxine little
Telecommunication solution manager and IT specialist
Experience 11 +
Master of computer science
Amir kabir university of technology
23 professional certificate
CCNA + CCNP certified
ممنون بابت اطلاعات
/آزاده
بالاخره من هم بعد از کلی انتظار به مصاحبه دعوت شدم
از همه دوستان خواهشمندم فایل مصاحبه رو برام به
sepidehirn@yahoo.com ایمیل کنن پیشاپیش سپاسگزار
مبارکه!!!!!!
دیدین گفتم همین روزا نوبت شماست
/آزاده
اینجا کم کم داره مثل این سلسله های پادشاهی میشه. به زودی شاهد مثلاً "سینای شانزدهم" و "حسین هجدهم" هم خواهیم بود :D
/آزاده
دوستان::: آقا داریوش هم راهی شدند. براشون دعا کنین.
به سلامتی!!!! سفرشون بی خطر
/آزاده
خانم سپیده 2 مبارکه .
انشائالله موق باشید
هو هووووووووووووو
این فقط یک تخلیه هیجان بود، قبل از مصاحبه
١٥ دقیقه ............ :-)
خب اینجا دو مهاجره دیگه دوتا مهاجر هم داریم
@nasser lorestani عزیز فک کنم مصاحبت امروز فردا باشه ایشالا که موفق باشی با کلی انرژی مثبت
لطفا بعد از اتمام در مورد سوالایی که از پارتنر مستقیم پرسید بگو از منم همچین درخواستیو کرده و اصلن نمیدونم چه چیزایی ممکنه بپرسه
لارا جان برا شما هم کلی آرزوی موفقیت و انرژی مثبت ایشالا هممون صعود کنیم جام جهانی
خانم لارا ::
موفق باشید .