دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

حفظ دوستی ها بعد از مهاجرت

اخیرا که تعدادی از دوستان وبلاگ به نیوزلند سفر کرده و تعداد مصاحبه شده ها هم رو به افزایش گذاشته، به یک موضوع خیلی فکر می کنم. اینکه که ای کاش بشود این جمع صمیمی در فضای مجازی، در آن طرف آب به یک جمع صمیمی در فضای واقعی تبدیل شود، اگرچه مطمئنم همین الان هم بعضی از این دوستیها شکل گرفته و بعضا بسیار مفید بوده است.

وقتی به چرایی این موضوع فکر می کنم، می بینم دلایل متعدد و متقنی برای این کار وجود داره که به عملی شدنش کمک می کنه که در اینجا به چند تاش اشاره می کنم. اولین دلیل اینه که برای اغلب ما یکی از بزرگترین مشکلات در آن طرف آب خلاء عاطفی دوری از نزدیکان، اقوام و دوستانه که داشتن دوستان همفکر و همراه تا حد زیادی این کمبود اساسی رو جبران می کنه. من شخصا یک تجربه خیلی مثبت از برادر بزرگترم در استرالیا سراغ دارم. ایشون به واسطه روحیه ای که داشته در مدت چند سالی که آنجا اقامت دارند، یک جمع 30-40 نفره از دوستان تشکیل دادند و تقریبا هر هفته یک برنامه مهمانی، جشن، خیریه و از این قبیل دارند و به قول خودش دوستان برای اونها جای خانواده را هم پر کرده اند. 

دلیل دومی که کمک می کنه این موضوع صرفا یک تخیل یا خیال واهی نباشه اینه که شرایط اغلب ماها مشابه همدیگه هست. بطور مثال از سطح تحصیلات، ارزشها و حتی وضعیت اقتصادی شبیه هم برخورداریم که اگر غیر از این بود چه بسا به تصمیم مشابهی یعنی مهاجرت به نیوزلند فکر نمی کردیم. این مشابهت در روحیات و وضعیت زندگی کمک می کنه دوستان واقعی تر و مفیدتری برای همدیگه باشیم. چه بسا اگر تصمیم به مهاجرت هم نداشتیم این جمع پتانسیل بالایی برای یافتن دوستان جدید و صمیمی رو برای هر کدوم از ما داشت. در نهایت این مشابهت می تونه در آینده مثل ریسمانی عمل کنه که ما رو به یکدیگر پیوند بده و برای دور هم بودن دلیل کافی ایجاد کنه. 

همه اینهایی که گفتم به مرور زمان و در طول این 5-6 سالی که درگیر پروسه مهاجرت بوده ام در ذهنم شکل گرفته. خوشحال میشم اگه بقیه دوستان هم در این رابطه نظرشون رو مطرح کنند، بخصوص اونهایی که کمتر نظر میدن.

نیوزلند هفدهمین کشور دنیا برای مادر شدن

***************************************************************

دوستان، سیستم کامنت دهی عوض شده و کامنتها از این به بعد بدون تایید نشون داده میشن. صرفا به این دلیل که کارا سریعتر پیش بره. 


***************************************************************


سازمان "save the children" سازمانی خیریه غیر دولتی است و هدفش کمک و حمایت از کودکان کشورهای در حال توسعه است. در سال 1919 تاسیس شده و مقرش در انگلیس است. هر ساله این سازمان آماری میدهد از کشورهایی که برای کودکان و مادران بهترین کشور هستند و رتبه بندی هم در این زمینه دارد. 


امسال نیوزلند بین 176 کشور دنیا، در رده 17 این جدول است. جدول زیر، جایگاه نیوزلند رو بین 25 تا کشور اول نشون میده و میتونید جایگاه اون رو بین بقیه کشورهای مهاجرپذیر ببینید:



آمریکا در رده 30 این جدوله و ایران هم در رده 85 که تو جدول زیر میبینید:



این آمار رو هم بد نیست بدونید که هر ساله سه میلیون کودک در اولین ماه به دنیا اومدنشون میمیرن . یک سوم این بچه ها در روز اول میمیرند که هند سرآمد همه کشورهاست. جدول زیر هم آمار مربوط به این قضیه رو برای 10 کشور اولی که بیشترین آمار مرگ بچه ها رو در روز اول زندگیشون داره نشون میده:



اگه دوست دارید که بیشتر راجع به این زمینه بدونید، اینجا رو بخونید. سازمان Save the Children رو هم می تونید اینجا پیدا کنید. 

زندگی دانشجویی و تحریم

روزنامه گاردین چند وقت پیش مقاله ای نوشته بود راجع به مشکلات دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور. مقاله به نظر مقاله خوبی به نظر می رسید و چون من ندیدم جای دیگه ای ازش ذکر شده باشه، اینجا برداشتی آزاد از اون رو میارم. مقاله جالبیه که به گوشه ای از مشکلات ناشی از تحریم ها بر دانشجوهای ایرانی که خارج از کشور تحصیل می کنند اشاره می کنه. متن انگلیسی ساده نوشته شده و برای تمرین بد نیست اصلش رو هم بخونید..



مهمترین مشکلاتی که گاردین اشاره می کنه، مسدود شدن حساب ها، عدم پرداخت وام دانشجویی و رد شدن اپلیکیشن هاست. مثال های زیادی از کیس های مختلف ذکر شده که بیشتر اونها هم برمی گرده به پایین اومدن ارزش ریال که خوب همه ما راجع به این موردها شنیدیم و دیدیم. مثلا رضا که یه دانشجوی پزشکی تو مجارستانه، کار انتقال پول برای شهریش رو خودش انجام میده. به این صورت که حداقل سالی یه بار میره ایران و حدود 20،000 دلار پول رو از ایران به مجارستان میاره و این پول رو تو لباس زیرش قایم می کنه! احتمالا هم همه می دونید که سقف خروج پول از ایران 5000 دلاره و هر کسی هم تواناییش رو نداره که خودش کار انتقال پول رو انجام بده و یا شاید هم جراتش؟ 


یه مورد دیگه تو دانشگاه آرهوس دانمارک اتفاق افتاده که یه آقا یا خانمی که آزمون بورس تحصیلی خارج از کشور قبول شده بوده، به دلیل همین بورس دولت ایران بودن، درخواست پذیرش دکتراش رد میشه که البته بعدا با اعتراض دوباره مورد قبول واقع میشه. 


یه مورد دیگه ای که همه ما می دونیم، تحصیل تو زمینه های خاصه که مدت مدیدیه که برای ایرانیها محدودیت های زیادی گذاشته اند. محدودیت اصلی هم برای رشته هاییه که به نوعی برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی یا به نحوی سلاحهای هسته ای مورد استفاده می تونن واقع بشن. یه جورایی این تعریف هم راستشو بخواین واضح نیست و مسخره است. یعنی خیلی وقتها برای بعضی از رشته ها و پروژه ها قضیه بیشتر حساس شدن بی مورد آفیسرهای مهاجرت و یا دانشگاههاست. ولی خوب بعضی از رشته ها هم بی خطرن دیگه.... رشته های علوم انسانی، کشاورزی و ...از این جمله ان..


به عنوان یه نمونه دیگه در آمریکا، 22 دانشجوی ایرانی دانشگاه مینه سوتا حسابهاشون بررسی شده و انتقال پول های مشکوک داشتند و قراره که حسابهاشون بسته بشه. امیر که یه دانشجوی دکترای همین دانشگاست، براش نامه اومده و ازش راجع به حسابش ازش سوال شده و میگه که نشنیده که برای سایر دانشجوها از ملیتهای دیگه این اتفاق افتاده باشه. در جای دیگه هم نسبت به این قضیه اعتراض شده که مشخص شده بعضی از دانشجوها معاملات بین المللی نداشته اند و همه دانشجوها تو یه روز این نامه رو دریافت کرده اند. 


شاید یه مورد بد، مورد پرستو از دانشگاه بوستون باشه که در نوامبر 2012، درخواست وام به دانشگاه می کنه و به دلیل تحریم ها، درخواست وامش رد میشه و در نهایت با اعتراض و پیگیری با 2000 دلار از وامش موافقت میشه. 


در انگلیس، برای محسن که یه دانشجوی دکترای مهندسی مکانیکه و در سال 2008 به دانشگاه لیدز اومده، بدون اعلام قبلی، حسابش بسته میشه و هیچ توضیحی هم بهش داده نمیشه. 


یه موردی که بارها و بارها به خصوص برای ایرانی های مقیم انگلیس و آمریکا اتفاق افتاده، بسته شدن اتوماتیک حسابهاییه که با آی پی از ایران چک میشه. به این ترتیب که در صورت مسافرت به ایران بهتره که کارهای بانکی (حسابهای معمولی، پی پال و غیره) رو قبلا در کشور محل زندگیتون انجام بدید. 


اگه حوصلشو داشتین، کامنتهای پایین متن اصلی رو هم بخونین یا شاید نخونین. چون هیچ ربطی به متن اصلی نداره...:)


یه چیزی هم راجع به پست قبلی بگم، هدف از این جور متن ها (همونطور که بابک هم بهش اشاره هایی کرد)، نگاه کردن از ابعاد مختلف به یه مسئله است. بارها تو همین وبلاگ برای روش های کاریابی توضیحات مفصلی داده شده، ولی چقدر به موانع اون اشاره شده و چقدر راجع به اونا بحث شده؟ مثلا به جای اینکه فکر کنید چه جوری کار پیدا کنید، بیاید فکر کنید چه موانعی بر سر کار پیدا کردن شماست؟ قبول کنیم که نگاه کردن به مسائل از زوایای مختلف دیدومون رو بازتر میکنه. 


باز توضیح آخر اینکه هدف از این متن این نیست که یه موقع برای تحصیل اقدام نکنید. هدف اینه که مشکلات احتمالی رو هم تو این مسئله ببینیم. 

اقامت یا کار !!

بعدا نوشت:  راستی امروز رئیسم به یه ایرانی با یه اسم و فامیل سخت زنگ زد برای مصاحبه .. اصلا هم براش مهم نبود اسمش سخته .. از منم خواست چند بار اسم رو براش بخونم که یاد بگیره .. :) 

------------------------------------------------------------ 

این روزها بعد از خیلی از مصاحبه ها برای گرفتن ویزای اقامت نیوزلند ویزاهای دیگه ای که معادل حقوق ویزای اقامت رو داره داده می شه با این تفاوت که معمولا ویزا ها مدت دار هست و شرایطی رو شامل می شه برای تبدیل به ویزای اقامت .. 

درسته استرس و فشاری که روی مهاجر با گرفتن این ویزا گذاشته میشه به مراتب بیشتر و شدیدتر از زمانی هست که ویزای اقامت دائم دارید .. اما بیاید واقع بینانه تر به این موضوع نگاه کنیم .. اصولا ما ایرانی ها بسیار احساسی هستیم و کلا این احساسات نقش اساسی رو در تمام مراحل زندگی برامون بازی می کنه .. اما ادم های این سر کره خاکی شاید به جرات بشه گفت بسیار منطقی تر و واقع بینانه تر هستند .. و نمونه اش همین ویزای کار و اقامت که این روزها بحث داغ خیلی از مهاجرهاست .. 

به نظر من اداره مهاجرت به این موضوع خیلی منطقی نگاه کرده .. دادن ویزای اقامت به شما این اجازه رو می ده که با هر شرایطی در کشور بمونید و زندگی کنید .. اما آیا این به صلاح شماست .. ویزای کار به شما این شرایط رو می ده که 1 سال زندگی در کشور جدید رو مزه مزه کنید و توان موندن و یا نموندن خودتون رو بسنجید .. 

اگر قرار باشه به صورت متوسطه خوب شما به عنوان یک مهاجر با 20000 دلار وارد کشور بشید در هر شرایطی می تونید نهایتا در شرایط سخت مثلا 1 سال توی کشور زندگی کنید . فارق از اینکه چه نوع ویزایی دارید .. اگر توی این سال موفق به پیدا کردن کار نشید بازهم فارق از داشتن هر نوع ویزایی زندگی براتون سخت میشه و شاید ترجیح بدید برگردید .. در واقع این یک سال زمان مناسبی برای پیدا کردن کار به صورت بدبینانه است. در حالت خوش بینانه باید در زمان 3-4 ماه کار پیدا کرد. به نظرم اداره مهاجرت اینجا بازی کاملا منصفانه ای رو شروع کرده .. شرایط برنده برنده برای هر دو طرف. به شما اجازه داده مقیم کشورش باشید و به خودش اجازه داده نیروی متخصص لازم و ماهر رو به عنوان شهروند کشورش بپذیره ..  

به نظرم خوبیه دیگه این قضیه اینه که با محدود شدن زمان تلاش برای رسیدن به هدف بیشتر میشه .. از هدف های غیر واقعی مثل پیدا کردن شغل های کاذب و غیر حرفه ای جلوگیری می شه و شما رو مصمم می کنه برای موفق شدن. چه انگیزه ای قوی تر از زمان محدود برای موفقیت ..  

به نظرم در هر دو حالت پیش آمده یعنی با ویزای اقامت و یا ویزای کار باید در هر صورت سابقه و زندگی و حاصل یه عمر زندگی رو در ایران پشت سر گذاشت و شروع تازه ای رو امتحان کرد. در هر دو صورت باید دل کند. بعضی حتی با گرفتن ویزای اقامت از شغل های قبلی استعفا نمی دهند در صورتی که بعضی با داشتن ویزا کار زندگی رو رها می کنند و فقط به موفقیت فکر می کنند. و من برای هر دو مورد ادم های واقعی رو دیدم که با داشتن اقامت دل نکندن و به فکر بازگشت هستند و یا برعکس. پس بخشی از قضیه مثل هر چیز دیگه ای به روحیه و شخصیت و نوع نگاه اتون به قضیه بستگی داره .. شاید مثال ساده اش توی زندگی روزمره اتون بسیار اتفاق بیفته .. اینکه خونه اتون رو بفروشید به امید خرید خونه نو و بدون هیچ پیش بینی از تغییرات و تورم.  اینکه از کارتون به هر دلیلی استعفا بدید برای رشد بیشتر و پیدا کردن کار بهتر..  

فکر می کنم اکثر کسانی که مهاجر این روزها هستند حداقل دارای 5 الی 10 سال تجربه کاری مفید هستند و قطعا ارتباطات و شبکه کاری خودشون رو توی ایران درست کردند و بسیار بعید می دونم برگشتشون به معنی بی کاری باشه .. اما در کنار همه این حرف ها و منطق ها و توجیهات روحیه شما مهمترین عامل در موفقیت شماست.  

اگر کسی با روحیه "من که می دونم کار پیدا نمی کنم" و غیره داره این مسیر رو شروع می کنه شاید بهتر باشه اصلا این همه فشار و ریسک رو به خودش نیاره .. و در کنارش روحیه بقیه رو هم خراب نکنه .. بارها گفتم برای کسانی که پا در این راه گذاشتند یک جمله مثبت و منفی می تونه شکننده و یا بازدارنده باشه پس باید گذاشت ادم ها خودشون تصمیم بگیرند ..  

درست ترین برخورد با قضیه لیست کردن واقعیت ها و اطلاعات هست و تصمیم های درست و اینکه چه پل هایی رو باید پشت سر خراب کرد و یا چه پل هایی رو نگه داشت برای ادم های مختلف با شرایط مختلف فرق می کنه .. پس سعی کنید با نسخه دیگران برای خودتون نسخه نپیچید .. 

راستش من به اداره مهاجرت نیوزلند کاملا حق می دم که هر شرایطی را برای پذیرش مهاجرین بذاره .. مهاجرین کشورهای دیگه هم همین شرایط رو دارند .. اشتباهی که کانادا و استرالیا کردند و عمر چندیدن ساله مهاجرین رو تلف کردند و پرونده ها رو برگردوندند اشتباهیه که نیوزلند نکرده و این به نفع مهاجرین هست.  

به نظرم کانادا و استرالیا پول زیادی از این طریق دراورند و در عین حال هم ادم های زیادی رو معطل و بلاتکلیف و مایوس کردند و هم نیروی کار کشور خودشون رو از نظر داشتن امنیت کاری مضطرب کردند .. خوشحالم که حداقل نیوزلند این بازی رو با مهاجرینش نمی کنه ..

سپیده -

گزارش (تکمیلی)

موضوع پست قبلی، تلویحا به عنوان hidden name discrimination مورد بررسی قرار می‌گیره. یعنی دیدن اسامی ناآشنا، خودبخود یک نوع فوبیا در کارفرما ایجاد می‌کنه. در واقع پیش خودش فکر می‌کنه این آدم می‌تونه اینجا زود با ما اخت بشه و برعکس؟ می‌تونه کارا رو انجام بده و سریع نیازهای ما رو درک کنه و وارد تعامل بشه؟ 

تحقیقی در سالهای قبل در آمریکا انجام شده که تقریبا به همون نرخ 50 درصد تحقیق انجام شده در سوئد ختم شده. لینکش رو برای مطالعه بیشتر دوستان اینجا می‌ذارم. من قبلا این مطلب رو خونده بودم که با این پست آقا ناصر، رفتم گشتم پیداش کردم: 


http://www.techrepublic.com/blog/career/should-you-be-concerned-with-name-discrimination-on-your-resume/3177


در نیوزیلند هم این موضوع هست. چند روز پیش با دوستی افریقایی صحبت می‌کردم که از استاد دانشگاهش که اهل آفریقای جنوبیه تعریف می‌کرد که برای کار پیدا کردن مجبور شد اسمش رو عوض کنه؛ علیرغم اینکه سوابق کاری و علمی پر و پیمونی هم داشت. البته این صرفا نقل قوله. نمی‌دونم چقدر دقیقه. ایرانی هایی رو هم اینجا می‌شناسم که برای کار پیدا کردن ترجیح دادن از اسم مستعار استفاده کنن؛ هر چند نه با ذهنیت یا تجربه تبعیض. بیشتر تصورشون این بود که شاید خوندن اسمشون برای کیویا سخت باشه. 

یه نکته دیگه هم اینه که first impression رزومه شما که در 10-20 ثانیه اول رویت رزومه اتفاق میفته، شامل نحوه ارتباط برقرار کردن طرف مقابل با اسم شما هم میشه. بنابراین...... 

البته فکر نکنم درست باشه که این موضوع را وارد حیطه نژادپرستی بکنیم. اینجا خیلی از افرادی که مدعی هستن نیوزیلندی‌ها نژادپرست هستن، می‌پرسن «تا حالا کارمند فروش یه شرکت یا مسئول پاسخگویی به ارباب رجوع رو دیدی که یه کیوی خوش تیپ نباشه؟» در پاسخ من هم یه سوال دارم: «تا حالا در ایران رفتین به یه آژانس مسافرتی که مسئول فروشش یه خانم خوش تیپ نباشه؟» 

سوال آقا ناصر هم جالب بود. اگه ما تو ایران رزومه افرادی رو از کشورهای دیگه دریافت کنیم، قضاوت یا برداشت اولیه‌مون چه خواهد بود؟ آیا حاضریم در شرایط برابر، متقاضی ویتنامی، لبنانی، یا اوگاندایی رو به جای متقضای ایرانی استخدام کنیم؟ تصور من اینه که حتی اگه متقاضی ایرانی رزومه ضعیفتری داشته باشه، به متقاضیای خارجی ترجیحش بدیم. فکر می‌کنم منظور آقا ناصر هم این بود که از زاویه مخالف هم به این مسئله نگاه کنیم و ببینیم این موضوع تا حدودی ناخودآگاهه و تاحدودی به روانشناسی برمی‌گرده، نه تبعیض نژادی.