دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

داستان من و وبلاگ و بالاخره مصاحبه!

اولین دفعه ای که این وبلاگ رو دیدم رو دقیقاً یادم میاد.  بعد از کلی فکر کردن و تحقیق و مقایسه و کلنجار رفتن و اینور اونور کردن، بالاخره تصمیم به مهاجرت گرفته بودیم اون هم به نیوزیلند. همیشه عادت دارم برای انجام یه کار کوچیک هم که شده کلی تحقیق کنم، در مورد نیوزیلند هم کلی تحقیق کرده بودم و وب سایت مهاجرت رو از سیر تا پیاز خونده بودم. از اونجایی که معمولاً مطلب مفید و خوب در زمینه های مختلف به زبان فارسی گیرم نیاد از اون اول زحمت جستجو به زبان فارسی رو به خودم ندادم. اما اون شب یه به ذهنم رسید که عبارت " مهاجرت به نیوزیلند" رو جستجو کنم و اون آغاز آشنایی من با وبلاگ دو مهاجر بود. ساعت 10 شب شروع کردم به خوندن وبلاگ و تا ساعت 4 صبح کل مطالبی رو که ناصر و سپیده عزیز زحمتشو کشیده بودن به همراه همه نظرات زیرشون رو خوندم. از فردا صبح چک کردن این وبلاگ شده بود کار هر روزم! از اون زمان دو سال می گذره و واقعاً احساس می کنم که یه جورایی به وبلاگ، نویسنده هاش و تمام دوستانی که توی وبلاگ پیدا کردم، وابسته شدم. همه ماهایی که به این وبلاگ سر می زنیم قراره سوار یک  کشتی بشیم و مقصد هممون یکیه، فقط تاریخ بلیط هامون فرق داره . واسم خیلی جالبه که اونهایی که قبلا سوار شدن و الان به مقصد رسیدن و  پیاده شدن از خاطرات سفرشون  گفتن و منی که الان سوار همون کشتی هستم دارم تمام خاطرات اونها رو تجربه می کنم و کسانی هم خواهند بود که خاطرات منو در سفرهای آتی شون تجربه خواهند کرد. هر کدوممون توی این سفر باحوادث مختلفی برخورد کردیم و بیان این خاطراته که سفر رو برای مسافرین بعدی امن تر و قابل لمس تر می کنه هرچند که هیجان سفر رو براشون باقی خواهد گذاشت.  امیدوارم همونطورکه ناصر، سپیده، بابک و حسین عزیر تمام تلاششون رو برای کمک به ما انجام دادن و می دن، من هم بتونم با کمک شما دوستان، نقش کوچیکی در آسون تر کردن مسیر سفر برای همسفرامون ایفا کنم. این قصه ها رو گفتم که برم سر بحث شیرین مصاحبه


اکثر بچه هایی که مصاحبه کردن تجربه های خودشون از مصاحبه رو گذاشتن و شاید در نظر اول این بحث تکراری بیاد ولی از اونجاییکه مصاحبه نقش تعیین کننده ای در نتیجه تمامی فعالیت ها و سختی های مهاجرت داره، هرچی بیشتر ازش بدونیم بهتره.


با فرض اینکه همه ما در مورد نیوزیلند کلی تحقیق کردیم و اطلاعات کلی در مورد شرایط زندگی و کار در نیوزیلند داریم، من آمادگی برای مصاحبه رو به دو فاز تقسیم می کنم. فاز اول زمانی شروع میشه که کیس آفیسر اولین ایمیل رو می زنه و خودشو معرفی می کنه و یا مدرک درخواست می کنه و بهر حال ما متوجه میشیم که کیس آفیسر دار شدیم و پروندمون به جریان افتاده. اگر به آمار جدول ما هم نگاه بندازید می بینید که از مقطعی که کیس آفیسر دوستان مشخص شده تا زمان مصاحبه، دوستان  چیزی بین 4 ماه تا دو سال وقت داشتند. این زمان از نظر من زمان طلایی آمادگی برای مصاحبه است. تعدادی از کارهایی که میشه در این فرصت با فراغ خاطر انجام داد رو براتون لیست می کنم:

 

1-      اقدام برای کاریابی با تمامی توان. از طریق وب سایت شرکت های فعال در حوزه کاری خودتون، سایت های کاریابی و ارتباط مستقیم با آزانس های کاریابی. اینکارو حتماً در اولویت های زندگیتون قرار بدید. اولاً در خلال اینکار کلی اطلاعات راجع به دانش های مورد نیاز در رشته های تخصصتون دستتون میاد. دوماً کلی لینک پیدا می کنید و از همه مهمتر جواب ها و قرار مصاحبه های احتمالی که در خلال این جستجو ها و اقدام ها بدست میارید، در مصاحبه به دردتون می خوره. اینکار از اون کارهایی نیست که بذارید واسه دو روز مونده به مصاحبه چون زمانبره از من به شما نصیحت!

2-      تحقیق و بررسی در مورد نیوزیلند و بازار کار مرتبطتون رو از یاد نبرید. این هم باز از کارهایی نیست که بشه گذاشت واسه دقیقه 90!

3-      سوال های مصاحبه رو جایی داشته باشید و یکسری جواب های اولیه براشون تهیه کنید و در خلال تحقیقاتتون جوابهاتون رو تکمیل تر کنید. اینطوری وقتی که آفیسر ایمیل می زنه و میخواد قرار مصاحبه بذاره آدم استرس زیادی نمی گیره. از طرفی چون جوابها رو مرتط مرور و تکمیل کردید، حتی اگه سوال جواب ها جلوتون نباشه می تونید براحتی راجع بهشون صحبت کنید. ایده گرفتن از فایل مصاحبه دوستان قبلی می تونه به آدم ایده بده به شرطی که کپی/پیست نباشه.

4-      سعی کنید توی برنامه هفتگیتون کار کردن روی زبان انگلیسی رو بگذارید هرچقدر هم که زبانتون خوب باشه، آدم یه مدت که صحبت نکنه ممکنه موقع صحبت کردن تپق بزنه.

 

و حالا فرض می کنیم همه اینکارها رو انجام دادیم و آفیسر در مورد زمان مصاحبه ازتون می پرسه و شما وارد فاز دوم آماده سازی میشید. اگه  بجای منتظر نشستن توی مرحله قبل مشقاتون رو نوشته باشید، توی این فاز کار شما راحته فقط مطالب قبلی رو چک می کنید و در صورت نیاز آپدیت می کنید. سوال ها و جواب ها رو با ترتیب های مختلف با خودتون بارها و بارها مرور کنید. مصاحبه آزمایشی از اوجب واجباته و به قول آقا حسین یکیش واجبه و دو تا و حتی بیشتر مستحب. در حین مصاحبه کلی ایرادات آدم در میاد. سعی کنید خیلی روی کاغذهاتون تمرکز نکنید چون ممکنه چند تا سوال انحرافی ازتون پرسیده بشه که تمرکز شما روی کاغذهاتون رو بهم بزنه. در ضمن تمام پاسخهایی که از شرکت ها و رکروترها دریافت کردید و فکر می کنید پاسخ بدرد بخوری هست رو قبل از مصاحبه آماده کنید تا به محض اتمام مصاحبه برای آفیسر ارسال کنید.

 

همه اینکارهارو کردیم که برسیم به زمان مصاحبه!  شما در زمانی بین نیم ساعت تا یه ساعت فرصت دارید که آفیسر رو قانع کنید که آمادگی شروع کار و زندگی در نیوزیلند رو دارید.

 

  • اول از همه اگر در بدو صحبت چند تا سوال اول مصاحبه رو نفهمیدید و مجبور شدید بپرسید هیچ اشکالی نداره چون چند دقیقه زمان می بره تا به استرس خودتون غلبه کنید و با لهجه آفیسر آشنا بشید. اگه قبلاً باهاش تلفنی صحبت کرده باشید، می تونه کمک بزرگی باشه. آفیسر من چون جوونتر و کم تجربه تر بود با لهجه خیلی غلیظ و تند صحبت می کرد. اگه همچین اتفاقی افتاد ازش بخوایید که سوالی رو که نفهمیدید دوباره تکرار کنه. این مشکل در مورد آفیسر های قدیمی شاید کم تر باشه ولی این احتمال رو در نظر بگیرید و هول نشید.
  • در مورد ترتیب سوالات هم باید بگم که ممکنه کاملاً در هم بپرسه و شما رو چک کنه برای همین می گم که بهتره جواب ها رو در ذهنتون داشته باشید و کاغذ ها رو برای شرایط اضطراری جلوتون داشته باشید که چیزی از قلم نندازید.
  • یه مورد دیگه ای که من در مصاحبه باهاش برخورد کردم این بود که کلی در مورد شرایط کاری فعلیم در ایران از من سوال کرد. این تجربه جدیدی بود و بهتره که برای این دست از سوالات هم آماده باشید. برای مثال در مورد نحوه استخدام من در شرکت فعلی و اینکه چند نفر توانایی انجام کار من در شرکت رو دارند و آیا این امکان وجود داره که کارم رو به نفر دیگه ای منتقل کنم، از من پرسید. علاوه بر این از من پرسید که دقیقاً امکان انجام همین کار در نیوزیلند  رو دارم و یا نه؟ بقیه سوالات کاملاً مشابه سوالاتی  بود که از سایر دوستان پرسیده شده بود، بجز چند مورد جزیی که خوب طبیعیه. حتماً از آمار و ذکر مرجع در جواب هاتون استفاده کنید.
  • بعضی از کیس آفیسر ها ممکنه در انتهای صحبت شما فیدبکی به شما بدن مثل بسیار خوب یا OK و یا چیزی شبیه این که آدم احساس کنه آفیسر جوابش رو گرفته. اما کیس آفیسرمن چنین فیدبکی نمی داد که البته اشکالی هم نداره. بیشتر می خواستم اینرو برسونم که خیلی نگران فیدبک های آفیسر در زمان مصاحبه نشید و آرامش خودتون رو حفظ کنید.

 

بعد از اتمام مصاحبه هم ایمیل های مورد نظر رو که در مصاحبه هم بهشون اشاره کردید براش بفرستید و بابت مصاحبه ازش تشکر کنید.

SFIA

اگر در رشته IT تحصیل کرده و مشغول بکار هستید احتمالا متوجه شده اید که این رشته زیر شاخه ها و مهارت های مختلف و متنوعی را داراست. از طرف دیگر از آنجایی که بازار کار ایران جزو بازارهای کار رقابتی یا Comparable Labor Market محسوب نمی شود، به تبع عناوین و مهارت های شناخته شده در زمینه IT نیز از استاندارد خاصی تبعیت نکرده و بسته به سازمان/شرکت محل کار بعضا عناوین مختلفی برای یک موقعیت شغلی واحد بکار برده می شود. ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که در سایت های کاریابی یا شرکت های نیوزلندی در حال جستجوی شغل بوده و با عناوین بعضا نا آشنایی برخورد کرده باشید که اطلاع نداشته باشید که فارغ از تکنولوژی مورد استفاده چه مهارت ها و توانایی های حرفه ای و غیر آنرا نیاز دارید. چارچوب مهارتها برای عصر اطلاعات یا SFIA (Skills Framework for the Information Age) نام بنیادی است که به منظور شناسایی و فهم یکسان از مهارت های متنوع صنعت IT بوجود آمده است و کمک می کند تا درک بهتری از توانایی های مورد نیاز و وظایف و مسئولیت های یک شغل تبلیغ شده و مورد نیاز داشته باشیم.

 

مقدمه

SFIA یک بنیاد غیر انتفاعی است که در سال 2003 با هدف تعریف و تبیین یکپارچه از مهارت های متنوع صنعت ICT ایجاد شده است. خروجی کار این بنیاد دستورالعملی با همین نام است که هم اکنون به نسخه 5 رسیده و در حدود 100 کشور دنیا به رسمیت شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد. گروه هدف و بهره مندان اصلی SFIA را چهار گروه متخصصین IT/ICT، کارفرمایان و استخدام کنندگان، مراکز آموزشی و دولت تشکلیل می دهند. محتوای SFIA بصورت پیوسته و با استفاده از نظرات کارشناسان و مدیران حوزه IT در حال اصلاح و بروزرسانی است.

 

گروه های اصلی مهارتی

مهارت هایی که تاکنون شناسایی شده اند 96 تا هستند که در 6 دسته اصلی قرار می گیرند که عبارتند از:

·         استراتژی و معماری

·         تغییر بیزینس

·         توسعه و پیاده سازی محصولات

·         مدیریت خدمات

·         پشتیبانی مدیریت و خرید

·         واسط مشتریان

هر یک از گروه های 6 گانه فوق الذکر خود می تواند به زیر گروه هایی تقسیم شود.

 

سطوح مهارت

بصورت عمومی 7 سطح یا رتبه برای مهارت ها پیش بینی شده است که از سطح 1 تا 7 بالا رفته و به ترتیب ابتدایی تا پیشرفته با نام های زیر شناخته می شود:

1.       دنبال کننده follow))

2.       کمک کار (assist)

3.       اعمال کننده (apply)

4.       قادر ساز (enable)

5.       توصیه دهنده (ensure, advise)

6.       دارای حوزه نفوذ (initiate, influence)

7.       استراتژیست (set strategy, inspire, mobilize)

 

هم چنین هر یک از مهارت های 7 گانه با 4 شاخص از مهارت های دیگر متمایز می شود که به آن می پردازیم (بدیهی است هر چه سطح یا رتبه مهارت بالاتر باشد از جایگاه بالاتری در میان شاخص ها برخوردار خواهد بود):

·         خودمختاری (Autonomy): میزان قدرت و مسئولیت

·         نفوذ (Influence): حوزه نفوذ و گستره تصمیم گیری

·         پیچیدگی (Complexity): میزان و شدت پیچیدگی بسته به میزان درگیری در حوزه های عملیاتی، مدیریتی، رهبری و نیاز به شناخت از صنعت

·         مهارت های مرتبط با کسب و کار (Business Skills): میزان تسلط در ارتباط با افراد متخصص در IT و خبره در کسب و کار

 

شرح مهارت ها

هر یک از مهارت های 96 گانه یک یا چند تا از مهارت های 7 گانه را پوشش می دهند. برای هر مهارت یک عنوان کامل، یک نام اختصاری و برای هر یک از سطوحی که در آن فعال است یک شرح مختصری در SFIA وجود دارد. بطور مثال مهارت Programming/Software development با نام اختصاری PROG شناخته شده و سطوح 2 تا 5 را داراست. شرحی برای خود مهارت و شرحی برای هر یک از سطوح 2تا 5 نیز برای این مهارت وجود دارد.

 

ترکیب مهارتی

هر فرد برای استخدام در یک شرکت یا سازمان و نیل به موفقیت نیاز به 3 دسته از مهارت ها و توانمندی ها دارد:

1.       مهارت های حرفه ای (Professional Skills): هر یک از مهارت های 96 گانه که در SFIA راجع به آنها بحث می شود در این دسته می گنجند

2.       مهارت های رفتاری (Behavioral Skills): آنچه از هنجارهای رفتاری و کاری است که در یک سازمان شناخته شده و از کلیه کارکنان توقع می رود که آنها را رعایت کنند. بدیهی است ممکن است این مهارت ها کشور به کشور و سازمان به سازمان متفاوت باشد

3.       دانش (Knowledge): تکنولوژی ها، محصولات، سیستم های داخلی، خدمات، فرآیندها، روش ها و حتی قوانین مثالهایی از این دسته هستند که لازم است افراد بسته به شرایط و موقعیت از آنها آگاهی داشته یا بر آنها تسلط داشته باشد

 

مراجع

سایت رسمی بنیاد SFIA: http://www.sfia-online.org/

لیست دسته بندی شده و کامل مهارت ها به همراه شرح کاملی از آنها:

https://www.sfia-online.org/skillfinder/SFIA_skillfinder_v5.htm

 

توصیف کاملی از SFIA شامل ساختار اصلی، سطوح 7 گانه مهارت ها و غیره (لازم است قبلا در سایت رجیستر شده باشید):

https://www.sfia-online.org/framework/framework1/

 

مستندات SFIA شامل:

·         کلیه مهارت ها در یک نگاه

·         مرجع کامل SFIA

·         یادآور مهارت های SFIA

·         تغییرات نسخه 5 نسبت به نسخه های قبلی

·         آشنایی و چگونگی استفاده از SFIA

http://hayatbakhsh.persiangig.com/2Migrators/SFIA.zip


پی نوشت: ایها الناس چه نشسته اید که آزاده عزیز هم به مصاحبه دعوت شد و مصاحبه داد. همزمانی این خبر خوش هسته ای با ادمین شدن ایشون رو به فال نیک می گیریم و آرزوی یک ویزای تپل مپل براشون داریم

یک تجربه از مصاحبه کاری تلفنی با نیوزلند

متن زیر تجربه ای است که هادی عزیز داشته و آنرا به زبان اصلی نوشته و بابک-گلی عزیز هم به زبان فرعی ترجمه کرده که جهت اطلاع عزیزان بدون کم و کاست منتشر می کنم. لازم بذکر است این مصاحبه یک تجربه از مصاحبه تلفنی جهت گرفتن پیشنهاد کاری است و لزوما کلیه نکات آن به کلیه مصاحبه های تلفنی و حضوری در نیوزلند قابل تعمیم نیست.


مایلم که مصاحبه کاریم با یکی از استخدام کننده های نیوزلندی رو که با اسکایپ بود رو بازگو کنم

در شروع مصاحبه کننده در رابطه با  مدارک اخذ شده مرتبط من با شغل مورد نظر سوال کرد و من گفتم که من مدرکی ندارم بخاطر اینکه ما در ایران به مراکز مربوطه دسترسی نداریم و ایشون هم چیزی در خصوص سابقه تحصیلی من نپرسید

بعدش ایشون سوال کرد که آیا من تجربه پیاده سازی سیستم با اون سیستم خاص(احتمالا SAP) رو بصورت شروع از اول (from the scratch) رو داشتم تا بحال که من جواب دادم بله و ایشون در موردگی چگونگی شروعش پرسید و دنبال این بود که بدونه آِا من متدولوژی استاندارد پیاده سازیشو میدونم یا نه

بعدش سوالات جزئی تر شروع شد و چیزی که جالب بود این بود  که اصلا در خصوص تجربه های قبلی من سوال نکرد و ناگهان شروع کرد به پرسیدن سواالت  تخصصی. من متوجه یه روال مشخص در خصوص روند سوالاتش شدم : سوالات ابتدا در رابطه با مواردی بود که در حیطه تجربیات ذکر شده در رزومه من بود . مشخص بودش که رزومه و کاور لتر من رو کامل و با دقت خونده که بتونه مهارته های منو ارزیابی کنه. در هر مهارتی ابتدا سوالاتی رو مطرح میکرد که ببینه دانش تجمیع اون مهارت ( در رابطه با شرایط و دیگر مهارت ها) من چطوریه و از طرف دیگه سوال میکرد که ببینه چطور این مهارت در نتیجه کار و دیگر دپارتمان ها مخصوصا از نظر مالی تاثیر داشته .

بعد از پرسیدن هر سوال و شنیدن جواب من اون یا اونو تایید میکرد یا بیان میکرد که انتظار داشته چه جوابی بشنوه. و منم بعد از شنیدن این موارد به مواردی که اشاره ای نکرده بودم توضیح کوچیکی میدادم. در واقع من فکر میکنم که ایشون بصورت عمدی منو به جایی راهنمایی میکرد که توضیحات بیشتری بدم تا اینکه ببینه من میتونم تو مسائل مقاوم باشم و اینکه یه مسئله را از جهان مختلف شرح بدم یا نه

به نظر من بیشتر سوالاتی که کرد شبیه  سوالات تستای استاندارد بین المللی بود که ممکنه به این دلیل باشه که ایشون میخواس ببینه من مناسب گرفتن اون مدارک هستم یا نه. پس اگه شما در یه رشته ای کار میکنید که دوره های بین المللی وجود داره در رابطش و اون مدارک رو شما ندارید بهتره که  اون امتحانات و مدارک رو بصورت ریز بررسی کنید تا جایی که با ترمینولوژی های استاندارد در اون حیطه آشنایی پیدا کنید .

تو ایران در بیشتر شرایط یکم که از شروع یک مصاحبه میگذره  ما میتونیم مصاحبرو اون جوری که میخوایم به سمتی هدایت کنیم که بره به سمته تخصصای خودمون. اما اینجا این غیر ممکن بود. به این معنی که اونها سوالات را گذشته از اونکه شما چی جواب بدی  میپرسن و بعد از سوال به شما اجازه نمیدن که مسیر مصاحبه رو به اون چیزی که دلت میخواد تغییر بدی بنابراین سعی کنید روی سوال تمرکز کنید و از ارائه توضیحات نامربوط بپرهیزید اونها اینو میفهمن و  کاملا حرفه ای مانع این میشن که این کارو بکنید.

در پایان ایشون اشاره کرد که همه سوالات که میخواسترو پرسیده و از من پرسید که سوالی ندارم؟. سوالی که من پرسیدم این بود که مرحله بعدی چیه و ایسون گفتن که نامه ارزیابی رو مینویسن و به مدیرشون میدن . بر خلاف ایران اونها اگه حتی نیازاشونو برآورده نکنید بهتون بازخورد میدن.

در کل فکر نمیکنم در این مورد من برای ادامه دادن شانس خاصی داشته باشم.از اونجایی که اصلا با این جور مصاحبه عادت نداشتم و شروعش که همراه با سوالات جزئی بود منو شوکه کرد ولی تجربه خوبی برای ارزیابی خودم بود.

ضمنا من بر عکس ایشون در هنگام مصاحبه  هیچ مشکل اتصال به اینترتی نداشتم و دوبار در زمان مصاحبه ارتباط از طرف ایشون قطع شد . ایشون بی تاب بودن چون همون موقع ایمیل زدن به من و گفتن که میخوان به شماره تلفن من زنگ بزنن برای اینکه مصاحبه رو ادامه بدن. برای همین صفحه ایمیلتون رو هم هنگام مصاحبه باز نگه دارید برای همچین شرایطی.

در انتها مایلم که با این نکات بحثو جمع بندی کنم:

  •    بجای اینکه خودتونو آماده سوالاتی در مورد تحصیلات یا سوابقتون کنید منتظر سوالات تخصصی در مورد کار با محیط واقعی باشید
  •         اگر واقعا ماهر نیستید در مورد مهارتاتون اغراق نکنید . مصاحبه کننده ممکنه از شما در مورد یه مهارتی بپرسه و اولش شما فکر کنید که چون ساده میپرسه خیلی ماهرید ولی در آخر با سوالات کاملا جزئی و تخصصی شما را کاملا گیج کنه
  •     من از هدست موبایلم استفاده کردم که باعث شد صدای کاملا شفافی داشته باشم. من هدست موبایل رو بجای هدست کامپیوتر بشدت توصیه میکنم
  •           اونا خیلی به  مدارک اهمیت میدن اگه شما مدارکی دارید مطمئن بشید که هنوز اعتبار دارن
  •         اگه مورد کاریتون مربوط به حرفها ی میشه که رد اون زمینه مدارک بینالمللی وجود داره سوالان اون امتحانا رو مرور کنید.
  •           اجازه بدید مصاحبه کننده بحث رو پیش ببره و سعی در جهت دادن بحث نکنید.
  •           شماره مستقیم مصاحبه کننده رو داشته باشید در مواردی که ارتباط اینترنتی قطع میشه به درد میخوره

ورزش و فعالیت بدنی (عمرا!)

چند روز ‍پیش یکی از شلوارهام رو که روزهای آخر از ایران خریده بودم ‍پوشیدم و رفتم سر کار. راستش اون روز یه مقدار توش ناراحت بودم و احساس می‌کردم که انگار نمی‌تونم زیاد توش وول بخورم. به نظر یه کم تنگ شده بود واسه‌ام. یه خرده که فکر کردم یادم افتاد که این شلوار موقعی که خریدمش برام یه مقدار گشاد هم بود. طوری که وقتی کمربند رو سفت می‌کردم تقریبا مثل شلوار کردی چین می‌خورد دور کمرم! البته نه اینقدر فاجعه- اما به هر حال باید حتما کمربند می‌بستم تا از ‍پام نیفته!

بزنیم به تخته بعد از دوره ۴-۵ ماهه اولیه که ریاضت می کشیدم و چون ماشین هم نداشتم راهپیمایی زیادی می کردم همینطور داره به وزنم اضافه میشه. مشکل اصلی اینجا اینه که به دلیل استفاده از اتومبیل شخصی برای بیشتر کارهای خارج از منزل میزان فعالیت بدنی و پیاده‌روی فرد به میزان قابل ملاحظه‌ای افت می‌کنه و اغراق نیست اگه بگم به صفر می‌رسه.

رسما باید اقرار کنم که طولانی‌ترین مسیری که من این روزها طی می‌کنم مسیر میز کارم تا آبدارخونه شرکته که اون هم اگه باعث سوزاندن ۲-۳ کالری بشه در عوض به دلیل نفس عمل و هدفش (رسیدن به خوردنی) در نهایت باعث جذب چندین کیلوکالری انرژی میشه.

شیوه متداول زندگی در نیوزیلند امکان داشتن فعالیت بدنی در طی روز رو از شما می‌گیره. عمده دلیلش هم اینه که ناچارید از وسیله نقلیه شخصی استفاده کنید. تقریبا تمامی کارهای اداری هم که از طریق اینترنت و تلفن قابل انجامه. (اصلا من تازه فهمیدم که تو ایران این ادارات چه قدر به فکر سلامتی ما بودن که وادارمون می‌کردن حضوری بریم سروقتشون تا بلکه چند کالری انرژی بسوزونیم!) اگه اهل خانه و خانواده و این حرفا هم هستین فکر دوچرخه سواری تا محل کار و از این قلم آرتیست بازی‌ها رو هم از سرتون بیرون کنین. مگر اینکه سایر کارهای خانواده مثل خرید و رسوندن بچه ها به مدرسه و ... رو همسرتون انجام بده. (فرض کمی تا قسمتی محال) اینجا مثل شهرهای ایران نیست که مثلا تا سر کوچه قدم بزنین و برید از بقالی چیزی بخرید. اگه هم نزدیک باشه احتمالا قیمتاش اونقدر منطقی نیست که به جز در مواقع ضروری این کار رو بکنین. شخصا وقتی تهران بودم به طور میانگین روزی 45-50 دقیقه پیاده روی می کردم تا از محل کار یا منزل به ایستگاه بی آر تی برسم. اما اینجا حتی این سناریو هم چندان محتمل نیست چون اگه مقصدتون جز سیتی جای دیگه‌ای باشه استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی محلی از اعراب نداره.

بنابراین خیلی زود به این نتیجه می‌رسید که باید ورزش رو با جدیت تو برنامه هفتگی‌تون جا بدین. وگرنه بعد از چند وقت شلوار که هیچ کیسه خواب هم براتون تنگ میشه!

اینجا با توجه به جمعیت افراد زیادی رو می‌بینید که به صورت منظم ورزش می ‌کنن- یا تو باشگاه‌های ورزشی یا تو خیابونا مشغول دویدن و دوچرخه سواری. اما کاری که می‌کنن فقط براشون جنبه تفریح نداره. بیشتر به نظر می رسه که یه نیاز جدی و یه برنامه پیشگیرانه برای مبارزه با عوارض تنبلی و افزایش وزن باشه. پس شما هم حتما برای ورزش روزانه یا هفتگی وقتی رو در نظر بگیرین و سعی کنید خودتون رو بهش ملزم و متعهد کنید.

داستان وبلاگ ما!

قصه مهاجرت بس دراز است و کوشنده به آن همواره در سوز و ساز است و اگر به مقصد رسد پیش در و همسایه بسیار سرفراز. هر آن کو در این میانه دستگیر نشد، چه بسا شود بزودی دکلاین اگر چه بود همیشه آنلاین. آنان که مرارت ها دیدند و اسقامت ورزیدند و از مشورت دیگران بهره مند گردیدند، نصیب آنها گردد ویزایی تپل اگرچه قد آنها بود کُل یا که لب و لوچه شان در آرزوی سفر آویزان و کمی شل.

الغرض در این دریای پر طوفان، مردی آمد از خطه سویدان، بود اسمش ناصر خان؛ رویاهای بزرگ داشت و اراده سترگ داشت. از آنجا که در نوشتن بی باک بود و نیتش پاک بود و بعد از مدتها بالا و پایین شدن بر زمین نهاده آنچه ساک بود؛ طرحی نو در انداخت و وبلاگی نو به میانه انداخت در احوالات نمی دونم چی چی لند، آهان نیوزیلند، متشکل از نورث لند و ساوت لند و یک دونه اوک لند.

وبلاگ سفره ای است رنگین و گرداندان آن تلاشی می طلبد نسبتا سنگین و نوشتن در آن بر نیاید از یک انسان غمگین، گرچه می نگارند خوانندگان آن نظراتی کم و بیش وزین. ولکن ناصر در سودای گرفتن یار بود اگر چه او را افکار بلند و پربار بود. در این زمان سپیده عزیز، او را گفت لبیک و بدون ذکر حتی یک خبر فیک، نوشت پست های مفید پی در پی و یک به یک.

در آن اثنا که درخت وبلاگ بارور شد، ناصر و سپیده را خیال قلم بر زمین گذاشتن در سر شد و گرداندن آن به نوعی خود دردسر شد و خوانندگان را از غصه آن خاک بر سر شد. ناگهان از میان خوانندگانی که نبود گمنام، بیرقی افراشته شد توسط پهلوانی بابک نام. اگر چه مثل دیگران دنبال یک لقمه نان بود ولی همواره در پی کمک به این و آن بود و نهایتا کار او به سامان بود و پریسا برای فرزند کیویش یک نازنین مامان بود.

همین که بابک به آنور آب پرید، ناگهان برق از کله همه پرید. باز این چه شورش است که در خلق وبلاگ است، باز این چه نوحه است که قلم ناصر را در لاگ است. ولکن آنکه طیبه را بود نور دو عین و بود اسمش حسین، تنور را داغ کرد و گل های "مرجع کامل" در باغ کرد و از افتخار این عمل بادی در دماغ کرد. در آن دوران وی یافت عزیزانی بس شفیق که از لطف و مرحمت بودند یکایک وی را رفیق.

از دعای دوستان، انرژی مثبت وبلاگ را در نوردید و ادمین جدید هم همچو بسیاری دیگر نهایتا روی ماه ویزا را دید و از شادی به هر لپی که رسید وی بوسید. همین که موعد رفتن رسید، انبوهی از کارها از در رسید و او بنگاشت تجربیات بابک را جملگی در یک سررسید. اگرچه اوایل رفتن همه چیز فان است ولکن بعد از مدتی نه باقی قضایا مثل آن است. خوانده بود او از نمودار فایو اف، که کمرها به زیر آن گشته خمیده و دلهای مهاجران به موجب آن تفتیده و جویندگان کار کلا بریده و پارک جنگلی فیوردلند در جزیره جنوبی را فقط علی 123 در فیسبوک دیده و امید راد حسرتزده آنرا نیوشیده.

القصه حسین در اندیشه رفتن بود ولیک ذهن او درگیر نبشتن بود و به فکر یار گرفتن بود که ناگهان او را ندا آمد از یک نویسنده قدر که دائم بود در سفر و تورهای جهانگردی همه از دست او دربدر. در این زمان که هست قلم من خسته، نام ادمین جدید هست یک راز سر بسته ...


پی نوشت: آزاده وارد می شود