دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

آمادگی ذهنی برای مهاجرت

به نظرم رسید یه کمی در خصوص مقتضیات مهاجرت بنویسم. بعیده که قبلا راجع به این موضوع ننوشته باشیم، اما بعیده که روش توقفی کرده باشیم تا بیشتر در موردش فکر کنیم. 

خیلی از دوستانی که در میانه راه مهاجرت هستن به صورت خصوصی یا به صورت کامنت در همین وبلاگ از من در خصوص یک سری جزییات می‌پرسن. از فحوای کلامشون اینطور برمیاد که بیش از حد دنبال حفظ یا copy/paste شیوه زندگی ایرانشون تو نیوزیلند هستن. منظورم از شیوه زندگی دقیقا «شیوه زندگی» هست. اگر قدم تو مسیر مهاجرت گذاشتید، یکی از دهها عارضه مهاجرت «تغییرات اساسی» در زندگی هست. تغییراتی که تثبیتشون و انطباق پیدا کردن باهاشون به طور میانگین دو سال طول می‌کشه (منحنی 6F رو یادتونه؟). اگه آمادگی برای این تغییرات رو در خودتون ایجاد نکرده باشین، مطمئن باشید که ضربه می‌خورید و به F سوم هم نمی‌رسین.  نمی‌خوام تو دلتون رو خالی کنم. اما خواهش می‌کنم یه مقدار واقع‌بینی به تفکراتتون و چشم اندازی که ترسیم کردین، تزریق کنید. این آمادگی و واقع‌بینی می‌تونه شامل آمادگی برای مواجهه با مشکلات زیر باشه: 

1. شوک زبان انگلیسی (عاجزانه خواهش می‌کنم ابعاد واقع‌بینانه این مشکل رو در نظر بگیرید: مشکل زبان خودتون تو محل کار، مشکل زبان همسر و استقلالش یا عدم استقلالش از شما در انگلیسی صحبت کردن، مشکل یادگیری زبان توسط فرزندان و لزوم حمایت شما)، 

2. مشکلات اقتصادی اوایل ورود به نیوزیلند،

3. مشکل پیدا کردن دوستان جدیدی که بتونید در مواقع لزوم روی کمک و حضورشون حساب کنید، 

4. مشکل از دست دادن چیزهای ریز و درشتی که حضور و وجودشون تو ایران بهتون آرامش خاطر می‌ده؛ از خوردن یه لیوان آب یخ (که ممکنه همین هم مدتی هرچند نه چندان طولانی در دسترستون نباشه) بگیرید تا وسایل خونه و وسایل شخصی مورد علاقه مثل آلبوم‌های عکس و .... همین چیزهای به ظاهر بی‌اهمیت هستن که بخواهید یا نخواهید شخصیت ما رو می‌سازن. بخواهید یا نخواهید با وسایل خونه‌تون اخت شدید و وجودشون بهتون آرامش خاطر می‌ده و عدم وجودشون باعث تشویش می‌شه. هیچ فکر کردین چرا شب اولی که به محیط جدید می‌رید، خوابتون نمی‌بره؟ (احتمالا حسین عزیز می‌تونه تو یه پست جداگانه در خصوص Safe Toilet Syndrome واسه‌تون بنویسه. )

اما همه اینها قابل پیش‌بینیه. باید قبل از اومدن سنگ‌ها رو با خودتون وابکنید و منتظر این مشکلات باشید تا غافلگیر و مستاصل نشید. حالت دیگه می‌تونه این باشه که قدم تو راه مهاجرت گذاشته باشید و آماده این ضربات و مشکلات نباشید. درسته که این جملات رو همه از بر هستید و شاید شنیدن و خوندنش براتون عادی و کسل کننده باشه. اما خواهش می‌کنم با دقت بخونید و یه بار دیگه بهشون فکر کنید. خیلی‌ها با تعجب راجع به فاصله چند ماهه ورود ما به نیوزیلند و خرید یه سری از وسایل خونه (ولو وسایل نسبتا ضروری) می‌پرسن. و من با تعجب ازشون می‌پرسم مگه قرار بود غیر از این باشه؟ مگه قرار بود اتفاق دیگه‌ای بیفته؟ 

تقریبا هیچ مشکلی نیست که بتونه زانوی آدمیزاد رو خم کنه. اما اگه کسی برای خودش انتظاراتی ایجاد کرده باشه و آمادگی ذهنی مشکلات و چالش‌ها رو نداشته باشه، قطعا ضربه سختی می‌خوره. خواستم ازتون خواهش کنم آماده تغییرات بزرگ باشید. بالشخصه معتقدم «گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده *** ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن» اما پنجه‌تون به اندازه پنجه حریف قوی باشه تا باهاش در بیفتین. با رجز خوندن که کار درست نمیشه. 

پس یه لحظه مکث کنید، چشماتون رو ببندین، خوب فکر کنید که چه کار دارید می‌کنید، کجای کار هستین و چند ماه دیگه کجا خواهید بود و با خودتون عهد کنید که تغییرات رو از هر جنسی که باشه می‌پذیرید و خودتون رو تطبیق می‌دید. 

نظرات 47 + ارسال نظر
سالار 1392/04/26 ساعت 13:56

حالا یه بارم من اول بشم

:)

مدال طلا
/حسین

سالار 1392/04/26 ساعت 14:22

علی 123
راستش فکر کنم اون مطلبی که راجع به خونه ها نوشته بودی بیشتر تو اوایل مهاجرت صادقه چون بعدا" وقتی کار پیدا بشه و محل کارت مشخص میشه با همون قیمتها یا یه کم بیشتر به اطراف شهر نقل مکان کرد که کیفیت خونه ها و ابعادشون متفاوت خواهد بود

طیبه 1392/04/26 ساعت 16:58

آقابابک:

با امضا
منم دوم شدم

مدال نقره
/حسین

Hessam 1392/04/26 ساعت 18:12

سوم!

مدال برنز
مدالهامون تموم شد :)
/حسین

نوشکا 1392/04/26 ساعت 20:03

بابک جان مرسی از اینکه تجربیاتت رو با ما در میون میذاری ولی تو رو خدا ته دلمونو خالی نکن . دور نما به اندازه کافی مبهم و ترسناک هست هر قدر هم که با اشتیاق و انگیزه و اگاهی قدم برداشته باشی بازم موقع رفتن همه چیز غیر قابل پیش بینی میرسه .یکهو هزینه ها سر به فلک میکشه یا من متوجه نشدم که چی شد که ارزش پولمون انقدر کم شد .
دقیقا پارسال این موقع ها برای یکی از دوستام که از امریکا با پرواز لوفتانزا میومد بلیط 1400 دلاری رو گرفتم تقریبا یک ملیون و هفتصد تومن و خودم امسال بلیط 1107 دلاری رو سه ملیون و هفتصدوشصت پول دادم .خنده داره اوضاع اقتصادی... حالا با این وضعیت میخوام چند ماه بدون کار سر کنم تو نیوزلند خدا میدونه...
راستی من نفهمیدم چجوری میشه بصورت انلاین برای ویزای ترانزیت استرالیا اقدام کرد . توی لینک سفارت هم چیزی در این مورد نگفته بود .البته هنوز به خود سفارت زنگ نزدم

Hessam 1392/04/26 ساعت 22:07

یک نکته مهم که من خودم تا حالا ازش غافل بودم، مسائل وابستگیهای خانواده است. حالا که کارها داره به نتیجه میرسه، علامتهای منفی از خانوادم دریافت میکنم که انتظارشو ندارم. اگه کسی تجربه مشابه داره، در مورد نحوه برخورد با اون و آماده کردن خانواده - پدر و مادر - راهنمایی کنه لطفاً.

سالار 1392/04/26 ساعت 23:19

خوب حسام جان این موضوع کما بیش در بیشتر خونواده ها هستش من قبلا" واسه کانادا اقدام کرده بودم که زمزمه های مخالفت رو از طرف پدر و مادرم میشنیدم اما چون اونا هم میدونستن که پروسش 5 ساله زیاد گیر نمیدادن و وقتی هم فهمیدن که قضیه مالیدس بسیار خوشحال شدند. یادمه که تازه واسه نیوزیلند اقدام کرده بودم که به خونوادم اشاره دادم که میخوام برم استرالیا . میدونستم اگه بگم نیوزیلند که ...
پدرم به شدت مخالفت کرد که بسه دیگه تو هم با این مهاجرتت . راستش منم دیگه جرات نکردم چیز بیشتری بهش بگم و ناراحتش کنم گفتم حالا بزار پروسه مون بره جلو تر کم کم میپزمشون.
حالا هم یه چیزایی حس کردن ولی هیچکدام به روی خودمان نمیاوریم مثلا" ایلتس دادن خانمم و...

داریوش 1392/04/27 ساعت 07:58

ظاهرا بچه ها رو سکوت معنا داری فرا گرفته است
به هر حال ممنون بابک جان ، احتمالا خیلی ها به این مسائل فکر کردن ولی شنیدن دوبارش از طرف شما هم آگاهی دهندس و هم دلهره آورررر. حق با شماست. باید فکر کنیم و مشکلاتمون رو بشناسیم و با ساز و کار مناسب به جنگشون بریم.

لیلا 1392/04/27 ساعت 08:30

من کل خانواده خودم و شوهرم ناراضی هستن با اینکه اکثر اعضای خانواده ها ایران نیستن ... ولی کیه که اهمیت بده !... خوب کم پدر و مادری راضی می شن که بچه اشون (تازه اگه کار ثابت هم داشته باشه !!!) انقدر دور بشه ... (بابای من هنوز می گه می رین ونزوئلا چکار ؟؟) گفتم که خیالتون راحت بشه ... انصافا تنها دلبستگی ما توی ایران خانواده و دوستان هستن ... دلمون رو به چندتا دوست و فامیلی که نیوزلند و استرالیان خوش کردیم که یه خورده از ناراحتیمون کم کنه .
برای ما مهمترین چیز در حال حاضر آینده و فرصتهاییه که برای بچه امون مهیا می کنیم ... مطمئنا با توجه به اینکه شوهر من دبیره و با بچه ها سروکار داره و کاملا با محیط اشناست این تصمیم رو گرفتیم ... سوای اینکه مجبور باشی توی این محیط آلوده و ناسالم و شلوغ تهران روزی 12 ساعت کار کنی ! ... ما به سمت آینده بهتر تلاش خودمونو می کنیم ولی دیگه اینکه آینده چی توی چنته داره واسه ما خدا داند و بس !

راستی به بچه هایی که تازه PR‌ گرفتن هم تبریک می گم ... آورین آورین

کتایون 1392/04/27 ساعت 09:24

Happy Matariki!
این پست شده همش نوستالژی... بابا انرژی ++++ ها کجا رفته؟؟؟؟

مجتبی 1392/04/27 ساعت 09:59

بسیار با بابک موافق هستم. روی روابط اجتماعی تون خوب کار کنید. توی ایران خیلی همه بسته فکر می کنند ، اما اینجا همه حاضر هستند به هم کمک کنند. نیت همه اینجا خوبه. خودتون رو تو خونه زندانی نکنید. سعی کنید برید بیرون با آدم ها ارتباط برقرار کنید و مهمتر از همه صورت تون همیشه خندان باشه. کلا سعی کنید خوش باشید تا خوش بگذره.

مشکلات میاد و میره. اینکه ذهنتون رو آماده کنید خیلی خوبه. اما خیلی هم خودتون رو درگیر مشکلات نکنید که از پا بیوفتید.
به نظر من مهاجرت یه تجربه جدید هست. سعی کنید از نکات مثبتش لذت ببرید.
پیدا کردن کار سخت هست اما تنها چیزی که باعث میشه سخت تر بشه ، این هست که خودتون رو درگیر استرس کنید. انرژی مثبت خیلی نیاز دارید اینجا.
پس همین الان : 1- غم دوری از خونه و دوستان و خانواده رو کنار بگذارید. خدارو شکر اسکایپ هست و همه رو می بینید حتی بیشتر از قبل.
2- نگران پیدا کردن خونه و حساب بانکی و غذا و اینجور چیزها نباشید. مطمئنا سخت تر از پیدا کردن ویلا برای اجاره در شمال در زمان تعطیلات نوروز نیست. !!!
3- همتون می دونید که ممکن هست 4 یا 5 ماه طول بکشه کار پیدا کنید. این که اینقدر واضح و شفاف هست ، چرا خودتون رو اذیت می کنید.
4- اینجا که بیاید ، تمام زمانتون رو برای کار پیدا کردن نگذارید. به قول یکی از دوستان، الان بیکارید و می تونید یه چرخی اطراف بزنید و 4 تا مهمونی برید. فردا که برید سر کار تمام زمانتون پر شد ،دیگه وقت این کار ها رو ندارید.

نکته آخر:: یادتون نره دارید مهاجرت می کنید که بهتر زندگی کنید. نه اینکه پدر خودتون رو در بیارید.
پس از این تجربه بزرگ لذت ببرید و خیلی هم کار گنده ای نمی کنیم. بیشتر از 80 درصد جمعیت نیوزلند همین کار رو کردند. از هرکی که تو خیابون بپرسی ، مهاجر هست.

احسنت!
دست شما درد نکنه
/حسین

کتایون 1392/04/27 ساعت 10:06

آقا مجتبی باهاتون کاملا موافقم... خیلی هم ممنون از اینکه برامون کامنت های مفید و جالب میگذارید... ایشالا شما هم به همین زودیها یک کار توپ پ پ پیدا میکنید و خانمتون به شما ملحق میشن...

سلام به همه دوستان،

بعد از مدتها امروز تونستم یه پست اینجا بزارم.
به همه دوستانی که مصاحبه داشتن و مثل خودم منتظر جواب هستند و دوستانی که رزیدنت گرفتن تبریک می گم.

خوش آمدی آقا شهاب
تبریک بخاط انجام دادن مصاحبه :)
/حسین

آزاده 1392/04/27 ساعت 10:10

@ کتایون

توستالژی رو ول کن انرژی مثبت!!!!!!! مصاحیه رو یچسب!!!!! پیرو مذاکرات شفاهی که من فکر کنم بابات قبل از خودت نیو زیلند

همگی انرژی بذن فعلا این دخترمون مصاحیه داره امروزا!!!!

در مورد این پست هم بعد از مصاحبه کامنت می ذارم

داریوش 1392/04/27 ساعت 10:19

مجتبی مرسیییییی
به به آقا شهاب عزیز. چند روز پیش داشتم بهت فکر میکردم. پس شما هم به سلامتی مصاحبه شدی . تبریک فراوان. امید که بهترین نتیجه رو بگیری. اگه اشتباه نکنم ماموریت بودی نه؟

روزبه 1392/04/27 ساعت 10:28

@مجتبی و @لیلا::

لااااااااااااااااااایک

1000 در 100 موافقم و خوشحالم که مثل شما فکر میکنم

ناهید 1392/04/27 ساعت 10:33

بابک جان ::
پستت یک جوری ادم رو تکون می ده , و من فکر می کنم تا ادم تجربه واقعی رونداشته باشه خیلی چیزها رو نمی فهمه ..اینجا مردم با معاشرت و روابط خانوادگی می تونند خیلی از فشارها رو هندل کنند, هر چند به چشم ما این قضیه نیاد ولی یک صحبت دوستانه تمام اسپاسم های روزانه ادم رو تخلیه می کنه .. اقتصاد هم که حداقل برای من بیشترین دغدغه است با دلار 3/600 واقعا شاید چند ماه بیکاری راحت نباشه...واقعا این جملشون خوبه ::
" . . .MIGRAT ION IS MORE THANA HOLIDAY. . . ".

هر چی که هست در کنار خوش بینی من فکر می کنم حواس ادم باید جمع باشه..برای بچه های که دم در رفتن هستند این فایل LivingGuide_all واقعا عالیه , از نوع پریز برق تا ضروری ترین مسائل رو توضیح داده , البته حتما همه خوندند دیگهه...
یک سواال هم از بچه ها که رفتند دارم مثل مجتبی و بابک :: ارزونترین نوع accomodation که امنیت خوبی داشته باشه و برای خانواده دو نفره یا اگه ویزای کار بگیری برای یک نفر چیه؟؟

سالار 1392/04/27 ساعت 10:40

کتایون@
میدونم که این مرحله رو هم با موفقیت و با ارامش طی خواهی کرد ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ اصلا" نگران نباش .
مصاحبه خوبی داشته باشی

مجتبی 1392/04/27 ساعت 10:44

به ناهید:: از نظر امنیت ، تا حالا من مشکلی ندیدم. از نظر هزینه مسلما هم خونه داشتن هزینه ها رو پایین می یاره. نزدیک بودن به مرکز شهر خرج رفت و آمد رو کم می کنه. این دو تا چیز رو ملاک قرار بدید اول کار. در مورد دو نفر ، فکر کنم بابک بیشتر بتونه کمک کنه ، من تجربه یه نفری دارم و یه اتاق هم برام زیاده و یه سویت که حموم و دستشویی مشترک باشه به نظرم خوبه . خیلی بستگی به هم اتاقی ها داره. باید اول چک کنید بعد اجاره کنید . در مورد اتاق بهتره اتاقتون مشترک نباشه که خودتون راحت باشید.!!!
آقا بابک میکروفن دست شما ...

کتایون 1392/04/27 ساعت 10:47

@ آزاده عزیز::: دقیقا! پس فکر کردی که چی؟! پدرم من رو برای کاری که خودش سالها قبل میخواست انجام بده ولی شرایط نگذاشت داره کلی هم تشویق میکنه... دیگه NZ هم که جای خودشو داره... اینهمه مدت همش به من میگفت برو سراغ NZ! تازه دارم میفهمم منظورشو
و آقا سالار::: ممنونم م م م ...

بابک-گلی 1392/04/27 ساعت 10:55

من به 6 ماه اول مهاجرت به عنوان یه سفر تورسیتی نگاه میکنم که یه سری تجربیات مربوط به دنبال کار گشتن و اینا هم توش هست
با این بهونه استرسا اضافی رو حذف میکنم

کتایون 1392/04/27 ساعت 11:27

این لینکی هست که ناهید جان گفتند::: http://www.ssnz.govt.nz/publications/LivingGuide_all.pdf
به نظر جالب میاد...

مریم 1392/04/27 ساعت 11:35

بابک جام ممنون بابت این یادآواری ها...



فکر می کنم نکاتی که مجتبی به اون اشاره کرد خیلی درسته ، چون خود پروسه مهاجرت از زمان تصمیم گیری تا اجرایی شدن و رفتن هر لحظهاش به اندازه کافی سخته و تو هر قدمی که جلوتر میریم سخت تر هم میشه پس بهتره حداقل نوع نگاهمون را به قضیه کمی تغییر بدیم تا گمتر اذیت بشیم. به نظرم سختی های مهاجرت به تجربه های جدیدی که برای هر کدام از ما به همراه داره می ارزه.

[ بدون نام ] 1392/04/27 ساعت 11:59

برای انرژی + میخوام یه تجربه از مهاجرت برادر حسین به استرالیا بگم. دم رفتن و ماههای اول خیلی برای خونواده مخصوصا مادر جاریم! سخت بود، گریه و... حتی تا یکی دو سال از خونه بیرون نمیرفت، خانواده حسین هم که کلهم از مادربزرگشون گرفته تا نوه و نتیجه های فسقلی اعتراض داشتن که چرا.....؟
ولی مدتی بعد که خوشی و خوشحالی اونا رو دیدن ورق برگشت. الان میگن هرجور و هرجا بچه ها دوس دارن زندگی کنن.
از اون موقع تا حالا که بیشتر از 10 ساله، هر 1 یا 2سال یکبار مادر و پدر جاری روزشماری میکنند برای مسافرت تفریحی زیارتی! بچه ها ونوه هاشون، کلی خوش میگذرونن.خودشون هم با وجود مشکلات اولیه دوری از دلبستگان بجای نگاه به عقب با تلاش زیاد به سمت آرزوهاشون حرکت کردن.
نگران مسائل عاطفی نباشیم چه بسا بقول آقامجتبی ارتباطات بیشتر هم بشه

آقا مجتبی:
خیر ببینید از اینکه این تجرببات گرونقیمت! رو با ما شیر میکنین.

آقا بابک-گلی:
با نگاه شما به مهاجرت موافقم، مگه کم اینجا استرس داریم که بخواهیم اونجا هم ببریم

کتایون جان:
موفق باشی دیگه امروزو به خودت استراحت بده انرژیتو ذخیره کن، همش میگن برو درستو بخون.... نمیگید خسته میشه؟!

قال طیبه روحی فداش!
/حسین

حسین 2 1392/04/27 ساعت 12:49

بابک جان ملت رو به فکر فرو بردیا اما همه دوستان دیگه تصمیمشون رو گرفتن و فکر می کنم مثل من دلیل ها شون هر روز برای مهاجرت محکمتر هم میشه ( به لطف همفکری همه بجه های این وبلاگ )
فکر می کنم دیگه حداکثر تا یک سال دیگه اکثر بجه ها اونور باشن ، پس از الان یک روزی رو به عنوان 2migrators day انتخاب کنید تا همه دور هم جمع بشیم ....

علی 123 1392/04/27 ساعت 14:10

کتایون خانم::: براتون صمیمانه آرزوی موفقیت می کنم.
آقا بابک + آقا مجتبی::: تا می تونی برامون بنویسین ممنون

هما 1392/04/27 ساعت 14:53

سلام به همه دوستان و تبریک بابت تمام موفقیاتاشون.
کتایون جان +++++++++++++++++++ مطمئن باش خوب مصاحبه میدی.

اقا حبیب منم از اعضا این فروم هستم فقط کم مینویسم. فقط یه سوال داشتم میشه بگید چرا سه بار افیسر عوض کردید؟ و اون اولی افیسر بوده یا تکنیکال ادوایزر؟اخه این خانم یا اقا هم ۴ ماه پیش به ما میل زد ولی با عنوانی که ازتون پرسیدم و بعدم پرونده ما را ارجا دادند جای دیگه.

علی اقا ۱۲۳ با زحمتای ما؟ خوبید من بازم سوال دارم؟توی این فایلها در مورد تلاش همسر در مورد کار هم پرسیده.از شما راجع به خانمتون چیزی افیسر پرسید؟فکر میکنید خوبه منم چند جا درخواست بدم؟اخه منم کارم مثل شوهرمه فقط اون رسمیه ولی من نه.ولی رشته من ریاضی است و من فکر میکنم کارش بهتر باشه.ولی من پیشه خودم میگم اون اول باید پیدا کنه که ادم بدونه کجا مستقر میشه.
سوال مهم دوستان: چقدر باید درمورد همسر مانور داد البته از امتیاز همسر استفاده نکرده باشیم؟

Hessam 1392/04/27 ساعت 15:03

@حسین: قالت ...

نکته رو گرفتی :)
/حسین

کتایون 1392/04/27 ساعت 15:13

@ مسیو حسام::: حسین قالت عالی یُن! الحمدالله رب العالمین! نفر بعدی

مشاعره است؟!!
/حسین

الهام 1392/04/27 ساعت 15:48

راستی من دو سه روز پیش یه ایمیلی واسه سوار فرستادم پرسیدم چه خبر؟ گفت من decision رو make کردم ولی منتظرم که confirm بشه!! گفت حجم زیادی از پرونده ها الان منتظر review و confirm هستن... قابل توجه دوستان منتظر...ایشالله ظهور نزدیک است.

علی 123 1392/04/27 ساعت 18:26

هما خانم::: حتما شما هم برای شغل گرفتن اقدام کنین. البته من در مورد همسرم گفتم که تلاش زیادی انجام نداده و درگیر شغل فعلی و بچه مون هستش.

حسین آقا تبریک می گم,
کتایون خانم چه خبر؟

کتایون 1392/04/27 ساعت 19:02

@علی آقای 123::: منتظر ام تا ساعت هفت و نیم بشه برام دعا کنید...

آرزوی ویزای رزیدنت در اسرع وقت :)
/حسین

کتایون 1392/04/27 ساعت 20:23

تموم شد د د ... ولی هر سوال رو 2-3 مرتبه پرسیدم چون لهجه کیوی به معنای واقعی داشت ت ت ....
کلش 45 دقیقه شد و از من علاوه بر سوال های معمول راجع به روتین یک کار روزانه سوال کرد و اینکه بخوای بری تکلیف خانواده ات چی میشه...
در کل فکر کنم روباهم

خسته نباشی آبجی :)
نگران نباش. خود دایانا هم فهمیده چقدر لهجه اش غلیظه از بس همه ازش سئوال کردن
/حسین

سینا 1392/04/27 ساعت 20:56

کتایون خانم :: خسته نباشید.
بعد از مصاحبه من، یکی از بچه ها یک نصیحتی به من کرد که من اینجا به شما می گم: فعلاً کامپیوترت رو خاموش کن و با خیال راحت بچسب به زندگیت. حالا حالا ها از جواب خبری نیست

آزاده 1392/04/27 ساعت 23:23

❊ کتایون

خسته نباشی!!! به قول آقا سینا دیگه برو حالشو ببر

کتایون 1392/04/27 ساعت 23:45

@ آزاده جان::: الان حس اینو دارم که 1 تریلی با 200 تن بار از روم رد شده

جواب ها رو مفصل و روان میگفتم ولی فهمیدن لهجه دایانا خیلی ازم انرژی میگرفت و نا امیدم می کرد... 1 جایی هم گفت که آیا تو با سوالات مصاحبه از قبل آشنا بودی و میدونستی چیه که گفتم من درباره مصاحبه خیلی سرچ کردم و در سایتها و فروم هایی مثل enz نمونه سوالات رو دیدم و شما هم در ایمیلتون گفته بودید که راجع به فلان و فلان و ... می پرسید... که البته خودشم گفت درسته و انگار اظهار رضایت کرد
1 مورد دیگه هم این بود که آخرش 1 سوالی پرسید که راجع به خانواده و این موضوعات بود که من گفتم خانواده ام خیلی من رو تشویق کردند که NZ رو انتخاب کنم و خواهرم هم ممکنه بعد از مدتی به من ملحق بشه ولی بعدا دیدم انگار کار بدی کردم! 1 ایمیل فورا بهش زدم و گفتم منظورم این بوده که خواهرم ممکنه بعد از چند سال دیگه برای ادامه تحصیل بیاد اونجا و علی رغم اینکه خانواده ام منو خیلی تشویق میکنند که من برم NZ ولی من به صورت مستقل و بر اساس مظالعه ای که روی واقعیت ها و موقعیت ها در NZ انجام دادم مستقلا تصمیم به مهاجرت به NZ گرفتم...
نمیدونم دیگه اشتباه کردم یا نه....

کار خوبی کردی ایمیل فرستادی
در مجموع به نظرم جای نگرانی نیست اگرچه بهت حق میدم از پرسیدن چند باره سئوالها خسته شده باشی :)
/حسین

کتایون 1392/04/27 ساعت 23:51

در ضمن نمیدونم چرا ازم نخواست که فیدبک کارفرما ها رو بفرستم!

ضرر نداره براش بفرستی
/حسین

داریوش 1392/04/28 ساعت 01:09

کتایون خانم : مبارک باشه به نظر من هم بهتره فیدبک خوبی اگه دارین بفرستین و کار خوبی کردین که ایمیل زدین و در ارتباط با خواهرتون توضیح دادین. انشالا که بهترین نتیجه رو میگیرین.

حبیب 1392/04/28 ساعت 09:21

هما خانم
افیسر اول ارتقا شغلی گرفت پروندم به بعدی منتقل شد. دومی گفت تا یک ماه دیگه نیست و پروندم رو به همکارش که دایانا باشند داد که اون ادامه بده.

کتایون خانم
مبارک باشه امیدوارم ویزای رزیدنت بگیری.

دوستان Migrant Levy رو از طریق سفارت پرداخت کردید یا کردیت کارت؟ پاسپورت ها رو از طریق سفارت بفرستیم بعد به آدرس خودمون بر میگرده یا میاد سفارت؟

میاد سفارت
/حسین

نوشکا 1392/04/28 ساعت 12:03

کتایون عزیزم خلاص شدی . دیگه بهش فکر نکن دو سه ماهی وقت داری برای گرفتن اپروو . خلاصه که خلاص
آقا حبیب مبارک باشه ویزای رزیدنسی.همینطور بقیه دوستانی که تکلیفشون مشخص شده . پاسپورت رو با پست دیپلمات و از طریق سفارت فرستادم. هزینه پست 20 یورو بود که نقد دادم . مایگرنت لیوی رو مستر کارت دادم که توی نامه aip پر کردم و فرستادم . پاسپورت دو هفته ای رسید به لندن . پست دیپلملت 5 شنبه از ایران میره و دقیقا 5 شنبه دو هفته بعد از لندن بهم اعلام کردند که شماره کارت اشتباهه بعد از تعطیلی هم بلافاصله پول روز دوشنبه برداشت شد و همون روز به آدرسی که توی فرم اپلیکیشن داده بودم یعنی آدرس خونه دی اچ ال کردند و 4 شنبه پاسپورت دستم بود . ارسال مدارک و پاسپورت رو هم از طریق ایمیل بهتون خبر میدن و میتونید مسیر بسته رو دنبال کنید . توصیه میکنم یک نفر دو روز بعد در ادرس پستی که قبلا بهشون اعلام کردین حضور داشته باشه که یه وقت برگشت نخوره
155 پوند حدودا 245 دلار برداشت کردند
فکر کنم کل سوالاتت رو جواب دادم چون خودمم ا همین علامت سوالها کلنجار رفتم

parvin 1392/04/28 ساعت 12:53

سلام
سوال بنده این هست که بهترین راه برای رسدن من به نیوزلند چه هست.
من مهندسی ای تی دارم و ارشد MBA (IT sector) از کشور مالزی دارم .و اکنون در کشور مالزی ساکن هستم
با تشکر

سلام. خوش آمدید
اگه ممکنه اطلاعات بیشتری از وضعیت کنونی بخصوص سابقه کار و هدفتون از رفتن به نیوزلند رو مطرح کنید
/حسین

ناهید 1392/04/28 ساعت 13:01

کتایون::
تبریک فراوان..
منتظر شنیدن ن خبر خوش ویزای رزیدنتیت هستیم که با هیجان بیای تعریف کنی...

سالار 1392/04/28 ساعت 13:12

سلام این سایت هم واسه کاریابی بد نیست
http://jooble.co.nz/

ممنون سالار جان
/حسین

parvin 1392/04/28 ساعت 17:17

سلام
ممنون از پاسختون
اگر امکان داره ایمیل خود را برای من بگذارید تا اطلاعات کامل را براتون ایمیل کنم همراه رزومه
با تشکر

اگر لطف کنید همینجا مطرح کنید قطعا جواب های بهتر و کاملتری از دوستان دریافت خواهید کرد. اینجا همه محرمند :)
/حسین

مرسده 1392/04/28 ساعت 18:52

سلام
من یک سوال دارم ، اگر لطفا دوستانی که الان نیوزیلند هستن بتونن جواب بدن خیلی ممنون میشم ، می خواستم بدونم برای کار پیدا کردن،معمولا 2 ماه آخر سال بیایم کار بهتر پیدا میشه(مثل ایران که آخر سال درخواستهای نیرو بیشتر میشه برای سال جدید و پروژه های جدید) یا 3 ماه اول سال جدید.
ممنونم

ماههای نوامبر، دسامبر و ژانویه زمان خوبی برای کار پیدا کردن نیستند
/حسین

مرسده 1392/04/29 ساعت 09:40

سلام
ممنونم حسین آقا از جوابتون، میدونم جواب این سوال رو به یه نحو دیگه قبلا داده بودید ولی آخه سایت seek رو که میبینم وسوسه میشم ، به همین زودی ها بیایم ، میترسم تو سال جدید این کارها نباشه و نیروهاشون رو آخر سال بگیرن و برای اول سال دیگه کار کم باشه :(
یه سوال دیگه که به نظر شما از اینجا من میتونم شروع به کار پیدا کردن بکنم ؟ البته من پستهای مفیدی که در این ارتباط بوده رو خوندم ولی بیشتر نکاتش برای کسایی هست که داخل نیوزیلند هستن (به جز نکات cv و کاور لتر رو که روش کار کردم) ولی برای اپلای نمیدونستم از الان شروع کنم برای 6 ماه دیگه یا نه؟
ممنونم

نگران نباش مرسده جان. این سایت seek مثل چشمه زمزم همیشه جوشانه و کارهای جدید میده بیرون :)
قطعا میتونی جستجو کنی ولی خب پیدا کردن کار از ایران اصلا راحت نیست. هر چه زودتر اپلای کنید زودتر هم به نتیجه می رسد البته این روزها امتیاز 140 یک فرض اولیه است
/حسین

مرسده 1392/04/29 ساعت 12:36

:)))))))
زمزم خیییییییییییلی خوب بود!!! پس امیدوارمتا اون موقع هم هر روز کارهای بهتر و پردرآمدتر که ما رو هم استخدام کنه از توش دربیاد :)
البته منظورم اپلای برای کارهای توی سایت بود چون برای اقامت که فکر کنم حداقل 1سال اونجا باید باشیم و بعد ایشالا با یه کار خوب، تازه وارد پروسه اقامت بشیم :)

قابلی نداشت. انشالله قسمت بشه :)
/حسین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.