دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

ازدواج با افراد مقیم-دفتر سفارت در تهران

در مورد ازدواج با افراد مقیم نیوزلند:  

من موارد خیلی زیادی در این مورد دیدم و در همه موارد با ارائه و اثبات ازدواج به فرد تازه وارد ویزای کار می دن که تا اونجائی که می دونم این ویزا حدود ۲ سال معتبر هست و می دونم بعد از مدتی حدود ۱ سال (سعی می کنم دقیق اش رو پیدا کنم) زندگی مشترک در نیوزلند به فرد ویزای اقامت داده می شه.  

 

در مورد سفارت نیوزلند در ایران:  

سفارت در ایران هیچ کار مربوط به مهاجرت رو انجام نمی ده. ۲ تا از مواردی که خیلی کمک کننده بوده یکی برای افرادی هست که می خوان ویزای توریستی برای دیدن خانواده توی نیوزلند بگیرن. چون ویزا توریستی از طریق دفتر دبی انجام می شه می تونید درخواست کنید که بعد از آماده شدن ویزا اون رو براتون به دفتر ایران بفرستند و در دفتر ایران با ارائه پاسپورت براتون ویزا رو می چسبونن.  

یکی دیگر از موارد پرداخت برخی هزینه ها هست. خوب مشکل اساسی ایران نداشتن و یا دسترسی مشکل به کارت های اعتباری هست و در برخی موارد فقط bank draft مورد قبول هست و مسلما امکانش از ایران فراهم نیست. در این جور موارد می شه به دفتر سفارت توی تهران مراجعه کرد و با پرداخت پول ازشون رسید دریافت کنید و ضمیمه مدارک کنید. که اون هم گاهی بازی در میارن اما برای ما این کار رو انجام دادن.  

 

در مورد مهاجرت همزمان اطلاعی ندارم. .. سعی می کنم اطلاعاتی براتون پیدا کنم. 

 

نوشته شده توسط newwishes.persianblog.ir

ویزا کار نیوزلند

در مورد ویزای کار نیوزلند سوال شده بود. راستش اینجا هنوز شرکت هایی هستند که اجازه دارن از کشورهای دیگر نیروی کار بگیرن. بنابراین اگر بتونید با یکی از این شرکت ها قرارداد ببندید و شما رو برای کار بخوان با ارائه قرارداد به دفاتر مهاجرت نیوزلند به همراه سایر مدارک می تونید در عرض ۱ ماه ویزا کار برای نیوزلند رو دریافت کنید. تنها محدودیت این ویزا این هستش که توی ویزا دقیقا ذکر شده شما اجازه دارید برای اون شرکت و در چه شهری اقامت و کار کنید.  

من دیدم بعضی از وکلا هم برای گرفتن ویزا کار برای موکلین خودشون از نیوزلند اقدام می کنن. 

بعد از گرفتن ویزا کار اگر برای اقامت اقدام کنید اولا چون امتیاز بالایی میارید و دوما چون از داخل خود نیوزلند اقدام می کنید خیلی سریع تر و راحت تر ویزا اقامت رو خواهید گرفت.  

البته کشورهای دیگر این مزیت رو دارن که می تونن با ویزا کار برای تعطیلات بیان و خیلی هاشون با پیدا کردن کار می مونن. البته با این نوع ویزا کار و گرفتن اقامت رو باید مثل بقیه طی کنن و گاهی خیلی طول می کشه چون معمولا این افراد کارهای خیلی سطح متوسط پیدا می کنن که نیوزلند براش امتیازی قائل نیست.  

بهترین وب سایت ها برای کاریابی در نیوزلند:  

http://www.seek.co.nz/ 

http://trademe.co.nz/ 

 

نوشته شده توسط newwishes.persianblog.ir

مهاجرت به نیوزیلند - مشاوران معتبر

در سایت رسمی‌ مهاجرت به نیو زیلند و در قسمت پایین سمت راست، لینکی وجود دارد به نام سازمان مشاوران مهاجرت (Immigration Advisors Authority) که ارگان نظارت بر مشاوران رسمی‌ مهاجرت به نیو زیلند است. در نگاه اول این سایت، سازمان جدیدی است. تاریخ ثبت این سازمان مارچ 2009 است، یعنی بیشتر از یکسال پیش.

در اینجا میتوانید وکیل‌های ثبت شده را در کشور‌های مختلف ببینید. وکیلی از ایران فعلا وجود ندارد (1).

به دلیل آن که این سایت یک سایت یک رسمی‌ است، محدوده قیمتی نیز برای مشاوره در نظر گرفته شده است که در این لینک می توانید ببینید. همان طور که می‌بینید، برای مهاجرت کاری، به طور متوسط هزینه ای معادل ۴۰۰۰ دلار نیو زیلند در نظر گرفته شده است که حدودا 3 میلیون تومان می شود. این مقدار به طور متوسط اعلام شده است. میزان ماکزیمم حق الزحمه حدود ۱۲۷۵۰ دلار نیو زیلند است که میشود به پول خودمان حدودا ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان!! این سقف پرداختی به یک مشاور است. مواردی که باعث تغییر قیمت میشود عبارتند از:

۱- سابقه کار وکیل (مسلما وکیلی با سابقه کار بیشتر مبلغ بیشتری طلب می‌کند)

۲- سطح پیچیدگی‌ پرونده شما

این هزینه‌ها شامل هزینهٔ پست، تلفن و غیره نمی‌شود!

اگر شما از این مشاوران این سازمان شکایتی داشتید، میتوانید به همین سازمان چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی‌ شکایت کنید و آنها تا ۱۵ روز کاری جواب شما را میدهند. این یکی‌ دیگر از مزایای کار با وکیل‌های ثبت شده است. به عبارت دیگر اگر از یک وکیل ثبت نشده به اداره مهاجرت نیو زیلند شکایت کنید به احتمال زیاد راه به جائی‌ نمبرید!

در پایان باز هم من توصیه ای که می کنم هیچ کس به اندازه خودتان دلش برای شما نمی سوزد. سعی کنید که کار خودتان را خودتان انجام دهید. ابن کار شما را با قوانین آن کشور بیشتر آشنا می کند و هزینه مالی شما را نیز کاهش می دهد و علاوه بر آن با اصطلاحات حقوقی آشنا می شوید که در زندگی خارج از کشور به دردتان می خورد.

من تا به حال با مشاوران رسمی تماسی نداشته ام. اما اگر شما به هر دلیلی تماس برقرار کردید اطلاعاتتان را اینجا در اختبار دیگران قرار دهید که بقیه هم استفاده کنند.


موفق باشید.



پ.ن1. من بالشخصه خیلی‌ دوست دارم ببینم اولین وکیل ایرانی‌ چه کسی‌ است که خودش را اینجا ثبت می‌کند؟! این را از آن جهت میگویم که واقعا وکیل‌ها یا همان مشاوران مهاجرت ایرانی‌ نوبر همهٔ مشاورانند! قصد من توهین نیست. واقعیت این است که من تا حالا وکیل با انصاف ایرانی‌ ندیده ام. مشاور ایرانی‌ پول زحمت خودش را نمیخورد. پول ندانستن ما را میخورد. امیدوارم که منظورم را گرفته باشید!  در بسیاری از موارد، قوانین ساده را بی دلیل بزرگ جلوه می کند تا کارش را مهم جلوه دهد و هیچ نظارتی هم بر آنها نمی شود. در ایران هم من کسی‌ را نمی‌شناختم که کار وکالت برای مهاجرت به نیو زیلند را انجام دهد که اگر از من دلیلش را بپرسید میگویم که آنها در ایران به دنبال موارد ساده و راحت مهاجرت هستند مثل مهاجرت به کانادا یا استرالیا و مشاوری هم اگر اطلاعاتش درباره نیو زیلند مناسب باشد حاضر نمی‌شود که کار مشکلی‌ را به نسبت مهاجرت‌های دیگر بگیرد. در آینده هم اگر هم کسانی‌ در ایران خود را وکیل رسمی مهاجرت نیو زیلند معرفی‌ کنند با چک کردن در این سایت متوجه میشوید که ثبت شده هستند یا نه؟


پ.ن2. این هم یک نوبر دیگر از عرب ها در فیس بوک.

http://www.facebook.com/TheArabianGulf

چه به فیس بوک دسترسی دارید چه ندارید، لطفا این صفحه را گزارش کنید! به این ترتیب که به لینک بالا بروید، در صفحه باز شده روی لینک پایین سمت چپ به نام Report کلیک کنید. بعد Contains hate speech or attacks an individual را انتخاب کنید. Submit کنید و در بین گزینه ها Targets a race or ethnicity را انتخاب کنید و نهایتا Submit.

مهاجرت به نیوزیلند - ارزیابی مدرک مدرک تحصیلی 2

این پست راهنمای گرفتن تایید مدرک تحصیلی برای اقدام برای مهاجرت به نیوزیلند است. لیست دانشگاه هایی که نیاز به ارزیابی ندارند در قسمت پنجم در یک جدول ارائه شده است. به واقع اگر از دانشگاههای ارائه شده در آن جدول فارغ التحصیل شده اید این پست را نخوانید!!)


(اینجا در وبسایت رسمی سازمان مهاجرت به نیوزیلند هم می توانید تغییرات احتمالی دانشگاهها را با جدول ارائه شده در این وبلاگ ببینید).



NZQA - New Zealand Qualification Authority ارگانی‌ است که به ارزیابی مدارک تحصیلی‌ مهاجرت به نیو زیلند می‌پردازد. اگر می خواهید برای مهاجرت اقدام کنید، ۲ نوع مختلف ارزیابی وجود دارد:


۱- ارزیابی اولیه مدارک تحصیلی‌ به منظور اقدام برای EOI

۲- ارزیابی کامل مدرک تحصیلی‌ برای ارسال مدارک به سفارت‌های تعیین شدهٔ در چین (پست قبلی‌ را ببینید).


۱- ارزیابی اولیه یا Pre-assessment

مراحل اقدام برای این ارزیابی به این شرح است:


- اقدام برای اسم کاربری و پسورد (ثبت نام اینترنتی در سایت) در این آدرس

- پر کردن فرم‌های لازم در سایت و اقدام برای پرداخت اینترنتی مبلغ ارزیابی


لازم به ذکر است که ارزیابی اولیه فقط برای یک مدرک انجام میشود و هزینهٔ آن باید فقط از طریق ویزا یا مستر کارت انجام شود. هزینهٔ آن ۱۳۸ دلار نیوزیلند است (حدودا ۱۰۰ هزار تومان). مدت ارزیابی ۲۰ روز کاری اعلام شده است.


در این ارزیابی نیاز به ارسال هیچگونه مدرکی نیست و ارزیابی تنها بر اساس اطلاعات شما انجام می شود.


۲- ارزیابی مدرک تحصیلی‌ اگر توسط EOI صلاحیتتان تأئید شده که مدارکتان را ارسال کنید (International Qualification Assessment)


مراحل کار به این شرح است:


- اقدام برای اسم کاربری و پسورد (ثبت نام اینترنتی در سایت) در این آدرس (توجه داشته باشید که این آدرس متفاوت از آدرس بالاست).

- پر کردن فرم‌های لازم در سایت و اقدام برای پرداخت اینترنتی مبلغ ارزیابی

- ارسال مدارک به این آدرس:


Qualification Recognition Services

New Zealand Qualifications Authority

PO Box 160

Wellington 6140

NEW ZEALAND


هزینهٔ ارزیابی ۷۴۶ دلار نیو زیلند (حدود ۵۸۰ هزار تومان) است. مدت زمان ارزیابی ۳۵ روز کاری اعلام شده است، منتها اگر می‌خواهید مدرکتان ۲۰ روزه تأیید شود (البته اگر مشکلی‌ در ارزیابیتان پیش نیاید) هزینهٔ اضافی ۴۰۴ دلار نیو زیلند را به مبلغ بالا اضافه کنید و بفرستید. هزینه‌های اضافی دیگری هم هست که خدمات اضافی مثل برگشت مدارک و غیره را شامل میشود که در راهنمای ارائه شده در این آدرس میتوانید ببینید.


در هر دو صورت ارزیابی، شما میتوانید تأئید مدارک تحصیلیتان را در پروفایلتان ببینید.


شاید نیاز به تکرار مجدد برای آنهایی که مطالب قبلی را خوانده اند نباشد، برای تهیه مدارک مهاجرت نیاز به توجه زیادی است که مدارک بدون نقص فرستاده شود، این توجه برای مدارک نیوزیلند دو چندان است.


(منبع)

مهاجرت و مهاجرت .....

مهاجرت موضوعی است که این روزها بین خیلی از جوانهای ایرانی تبدیل به هدف و بعضی دیگر تبدیل به آرزو شده است......در دانشگاههای اروپا همه جا دانشجوی ایرانی را میبینی که با پشتکار تمام مشغول تحصیل اند. 


از دوره دبیرستان به کتابهای عباس معروفی علاقه متفاوتی داشتم. سمفونی مردگان که به نظر من شاهکار اوست و کتابهای دیگرش سال بلوا و چند مجموعه داستانش.....قلمش اینقدر متفاوت بود که بارها و بارها کتابهایش را خواندم. هنوز هم اگر مصاحبه ای یا نوشته ای از او ببینم می خوانم و می شنوم. یادم می آید که اخیرا  در مصاحبه ای که ازو شنیدم، گفت که هنگامی که در دادکاه پناهندگی آلمان قاضی از او پرسیده بود چرا از ایران آمدی، او در جواب گفته بود که نمبدانم! چون آدم سیاسی نیستم....فقط میدانم که اگر می ماندم جانم در خطر بود...... و حالا نوشته ای از او در جایی خواندم که بدون کم و کاست در ذیل می آورم:




اگر تبعید و مهاجرت در دوره‌ی فاشیست‌ها شش هفت سال طول کشید، تبعید و مهاجرت پس از انقلاب اسلامی تاکنون به ۳۱ سال رسیده است. هر سال و در هر واقعه‌ای کشور ما موج بزرگی از تبعیدی و مهاجر را راهی کشورهای دیگر کرده است. در صد سال اخیر این چهارمین دوره‌ی مهاجرت ایرانیان است و در واقع بزرگترین و فاجعه‌بارترین آن نیز هست.

ابعاد تبعید و مهاجرت بسیار گسترده است و لازمه‌اش این است که به‌عنوان یک امر جامعه‌شناسی و یک پدیده تاریخی مورد بررسی‌های دقیق قرار گیرد. آنچه مسلم است این است که هیچ تبعیدی و مهاجری سرجای خودش قرار نمی‌گیرد. برخلاف مثل معروف که می‌گوید «تبعیدی و مهاجر مثل درخت است که از ریشه‌اش درآورده‌اند و در جای دیگر کاشته‌اند، آیا بگیرد آیا نگیرد»، من این تمثیل را برای آدم، واقعی و حقیقی نمی‌دانم.

انسان درخت نیست. آدم آدم است. بسیاری از تبعیدیان و مهاجران علی‌رغم تخصص و توانایی‌های‌شان در کشور غربت به کار و حرفه‌ی دیگری روی می‌آورند و به کلی سرنوشت‌شان عوض می‌شود. عده‌ای منفعل و باطل می‌شوند، و بسیاری از آنان براساس توانایی‌ها و لیاقت و تلاش‌شان به موقعیت‌هایی دست می‌یابند که گاه خارج از باور است.

تبعید و مهاجرت بخش توانا و روشنفکر جامعه را از کشور محروم می‌کند. مغزها را می‌دزدد. آدمهایی که بلدند فرار کنند، بلدند گلیم‌شان را از آب بکشند و این گروه توانا حالا در جامعه‌ی ما حضور ندارد. بنابراین هرساله و در هر دوره به مناسبت وقایع و حوادث داخلی ایران موج سنگینی از بدنه‌ی جامعه جدا می‌شود و خود را به نقطه‌ی دیگر در این جهان پهناور می‌رساند.


تبعید و مهاجرت مثل یک تونل تاریک است که تبعیدی چمدانی در دست راهی تونل می‌شود و نمی‌داند سر از کجا درمی‌آورد.


سال‌ها پیش که درباره‌ی این پدیده تحقیق می‌کردم، از هوشنگ وزیری روزنامه‌نگار و روشنفکر برجسته‌ی فقید پرسیدم، ابعاد گسترده‌ی تبعید را چگونه ارزیابی می‌کنید. هوشنگ وزیری در آن موقع سردبیر روزنامه‌‌ی کیهان چاپ لندن بود. او برایم نوشت:


نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
(حافظ)


زاری حافظ نه فقط حاصلی نداشت، بلکه امروز جهانگردی صنعتی چنان بزرگ شده است که گرداننده‌ی چرخ اقتصادی بسیاری از کشورهاست. ولیکن سفر هنگامی خوش‌ است که برگشتی به دنبال داشته باشد. برگشت به یار و دیار.


مهاجرانی که ماییم، آیا به سفری بی‌بازگشت آمده‌ایم؟ من در این پانزده سالی که خارج از کشور و زادگاهم زندگی می‌کنم، هرگز نتوانسته‌ام غبار دلهره‌ای را از دل بتکانم که اندیشیدن به این مسئله برآن نشانده است. اندیشه‌ی سفری بی‌بازگشت، اندیشه‌ی مرگ در غربت از زندگی در غربت هم ملال‌آورتر است.

نخستین بار دلتنگی برای یار و دیار را هنگامی حس کردم که از ساری شهر زادگاهم خانوادگی در حالی به تهران کوچیدیم که پدرمان رخت سفر به دیاری دیگر کشیده بود. تازه سیزده سالگی را پشت سر گذاشته بودم. مازنداران برای من طبیعت را تداعی می‌کرد. بوی خاک تازه‌ی باران خورده، عطر بهارنارنج که در اردیبهشت شهر را لول می‌کرد، جنگل‌های انبوه با درخت‌های سر به فلک کشیده‌ای که شاخ و برگ‌های‌شان دست به دست هم می‌دادند تا راه بر نور خورشید ببندند، دریا که گاه مانند حوضچه‌ای آرام بود و چنان زلال که ماهی‌ها را در ته آب می‌دیدی و گاه چنان توفنده و خشمناک که می‌ترسیدی به آن نزدیک شوی، گوش‌ماهی‌هایی که از ساحل می‌چیدیم تا در باغچه‌ی خانه بکاریم، فرار از زنگ شرعیات و زنگ خط، و جولان دادن در زمین فوتبال چمنی که ادامه‌ی باغ گل‌کاری‌شده‌ی دبیرستان پهلوی بود.

در تهران هیچ نشانی از آن پیرامون آشنا نبود. شاگردان مدرسه‌ی رازی در خیابان فرهنگ که مرا در آنجا گذاشتند، ملغمه‌ی غریبی بودند، میان شاگردان بخش فرانسوی (آن‌ها درس‌های‌شان را به فرانسه می‌خواندند) و ما اگرچه دیواری جسمانی وجود نداشت، ولی دیواری معنوی‌ـ فرهنگی بود که عبور از آن هزاربار دشوارتر بود. و در بخش فارسی (که به زبان فرانسه تأکیدی خاص داشت) شاگردانی بودند درس‌خوان و سر به‌راه، نیز شاگردانی که از فرط دوساله شدن چندین سال از ما بزرگتر بودند و چندین برابر ما زور داشتند. بیش‌ترشان اهل خیابان شاهپور، صابون‌پزخانه و آنجاها بودند. نه تنها ما، که ناظم فرانسوی یعنی موسیو توساک و ناظم ایرانی یعنی آقای افغان هم از آن‌ها حساب می‌بردند.

نخستین باری که به تهران رفتم، دلم برای ساری تنگ شد. و نخستین باری که به فرنگستان آمدم، دلم برای تمامی ایران. اگر روزی بشر به کرات دیگر سفر کند، آیا دلش برای این سیاره تنگ خواهد شد که پناهندگی و تبعید یکی از پیچیده‌ترین و دردناک‌ترین مسائل آن است؟

کدام نیروهایی هستند که آدمیزاد را به هر دلیلی سیاسی، عقیدتی، دینی از زادوبوم خویش می‌رانند؟ پاسخ به این پرسش آسان است. کدام نیرویی‌ست که انسان رانده یا گریخته را مدام به خود می‌خواند که اینک زادگاه تو؟

کاش پاسخ به این پرسش نیز دست‌کم همان اندازه آسان بود که به پرسش اول. اما چنین نیست. زیرا غربت را می‌توان هر آینه تعریف کرد، لیکن آیا تاکنون تعریف خرسندکننده‌ای از میهن شنیده یا خوانده‌ایم؟

نه! به عقیده‌ی من حرف آخر را در این باره ارنست رنان فیلسوف فرانسوی زده است: «میهن این والای تعریف ناپذیر».

در میهن آدم‌ها نه فقط زبان هم را می‌فهمند، بلکه سکوت یکدیگر را نیز. این را برای نخستین بار از ایوان ایلیچ شنیدم. او به تهران آمده بود و ازجمله خواست مرا هم ببیند که کتاب «صدقه و آزار» او را به‌عنوان فقر آموزش در آمریکای لاتین ترجمه کرده بودم. در میهمانی در منزل دکتر حسن مرندی چند نفری بودیم.

ایلیچ با یکی فرانسوی، با دیگری انگلیسی و با من آلمانی حرف می‌زد و به راحتی از این زبان به آن زبان می‌رفت. می‌دانستیم که به یازده زبان می‌خواند و می‌نویسد و حرف می‌زند. گفتم «خوشا به حالت که این همه زبان می‌دانی». جواب داد «زبان مادری فقط از کلمات تشکیل نمی‌شود. بلکه از سکوت بین کلمات نیز شکل می‌گیرد»، و توضیح داد: «چرخ گاری را دیده‌ای؟ چندین پره دارد و فضای خالی بین پره‌ها. پره‌ها همان کلمات‌اند و فضای خالی بین پره‌ها سکوت»، و افزود «در زبان‌هایی که من می‌دانم جای فصاحت سکوت خالی‌ست».


دلم به حالش سوخت. چرخ گاری او پره داشت، ولی از فضای خالی بین پره‌ها خبری نبود.


اکنون دلم به حال خودمان می‌سوزد. ما قربانیان بزرگترین مهاجرت تاریخ کشورمان. قربانی؟ آری، ما در جست‌وجوی هویت از دست رفته‌ای هستیم. زیرا مکان نخستین و بالاترین شرط تحقق هویت است. در منظومه‌ی خسرو و شیرین نظامی مناظره‌ی خسرو و فرهاد با این پرسش خسرو آغاز می‌گردد: نخستین بار گفتش از کجایی؟

آیا آن مکانی که به هویت ما عینیت می‌بخشد، جز ایران می‌تواند جای دیگری باشد؟ بی‌گمان آن‌هایی که به زبان فرهنگ کشور میزبان آشنایی دارند، به درجه‌ای کمتر احساس بیگانگی می‌کنند. ولی این تفاوت درجه‌ی تغییری در اصل این موضوع به‌وجود نمی‌آورد. البته سفر همانگونه آموزنده است که یاد گرفتن زبانی خارجی

.

هگل در یکی از سخنرانی‌هایش که به «سخنرانی‌های دبیرستانی» مشهور است، به شاگردانش اندرز می‌دهد که زبان خارجی بیاموزند. زیرا این آموزش بدانان فرصت می‌دهد تا از بیرون به فرهنگ خویش بنگرند. آری، بیگانه شدن از خویش در صورتی نکوست که پیش‌درآمد یگانگی با خویش در سطح دیگر و بالاتری باشد.


تقریباً همه‌ی فیلسوفان بزرگ سال‌هایی مشهور به "سال‌های سرگردانی" را گذرانده‌اند. این سرگردانی فرهنگی ما نیز شاید بد نباشد، اگر از آن به‌عنوان نقطه‌ی حرکتی برای رسیدن به یگانگی بیش‌تر با فرهنگ خودمان سود برگیریم.


اقامت در خارج سبب نیز شده است که ما ایرانیان فرصتی بیابیم تا آن تصویر ناراستی را راست گردانیم که از فرنگی و فرنگستان داشته‌ایم. در جهان‌نگری ما اروپا و اروپایی پدیده‌هایی بودند که هیچ نقص و عیبی در وجودشان نبود. ولیکن امروز به چشم می‌بینیم و تقریباً هر روز تجربه می‌کنیم که آن تصویری که از اروپا داشتیم، تصویری آرمانی بود که از حقیقت گه‌گاه همان قدر فاصله داشت که از زمین تا آسمان.


اکنون به جرأت می‌توانیم بگوییم که ما همانگونه می‌توانیم از اروپا بیاموزیم که اروپا از ما. این اعتماد به نفس تازه برای ما فرصتی فراهم خواهد آورد که میهن خود را پس از پایان این مصیبت بزرگی که برآن رفته است، به گونه‌ای بازسازی کنیم که با سنت و فرهنگ ما سازگار باشد. این سبب خواهد گردید که آنچه ساخته‌ایم در برابر توفان‌های اجتماعی مقاوم‌تر باشد.


در برابر منظره‌ای چنین شگرف و شکوهمند، آیا این نزاع‌ها و دشمنی‌های حقیری که بیشتر از آبشخور منافع خصوصی می‌نوشند، رنگ نمی‌بازند؟
با حافظ آغاز کردم، با سعدی پایان می‌دهم:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاگران بستانیم.


عباس معروفی