دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

Easter holiday

یکی از تعطیلات مهم اینوری ها Good Friday  و Easter Monday هست.   

عید Easter یا عید پاک در واقع همیشه یکشنبه است اما از اونجایی که اگر روز تعطیل روز شنبه و یا یک شنبه بیفته اینجا همیشه اولین روز کاری بعدش رو تعطیل می کنند همیشه دوشنبه تعطیل می شه و کلا می شه تعطیلات Easter Monday .   روز جمعه رو هم تعطیل می کنند چون فکر کنم یه اعتقاداتی تو مایه های هفته فاطمیه دارند و توی روز رستاخیز مسیح سنت های مختلف اختلاف دارند .. به هر حال ..

عید پاک روزی است که مسیحیان معتقدند عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده می شه دوباره زنده می شه.. یکی از دوستان مسیحی ام برام داستانش رو اینجوری تعریف کرد که در واقع وقتی حضرت مسیح رو به صلیب می شکند اون رو زیر خروار ها سنگ می ذارند و سربازان زیادی دورش نگهبانی می دهند که از مرگ اش مطمئن بشند ولی کسی که از اونجا رو می شده بهشون می گه من مسیح رو دیدم که از سر یه تپه معروف در اورشلیم رد می شد و بعد سنگ ها رو کنار می زنند و می بینند که حضرت مسیح غیب شده و در واقع اینجوری هست که معتقدند دوباره زنده و رستاخیز مسیح اتفاق افتاده و این موضوع رو جشن می گیرند.  

 

توی عید پاک اکثرا می بینید که همه جا پر از شکلات هایی به شکل خرگوش و تخم مرغ هست. که در شکل ها و رنگ های مختلف می فروشند. خرگوش در واقع نشونه باوری و فررسیدن بهاره و تخم مرغ رنگی جایی خوندم نشونه از هنر رنگرزی که عیسی داشته و به نظر خودم فقط دلیلی برای شادی در وسط ساله ..   

این تعطیلات بهانه دیگه ای هست برای حراج ها و غیره و معمولا می بینید همه جا کلی حراجی هست و وقت خوبیه برای خرید ..  

راستی روز عید پاک تاریخ ثابتی نداره و معمولا بین ۲۲ مارچ تا ۲۵ اپریل هرسال عوض می شه. حالا چرا اینقدر بازه اش زیاده نمی دونم ..  

 

یه اتفاق مهم دیگه اینکه روز اول اپریل ساعت ها هم ۱ ساعت به عقب می ره و در واقع ساعت زمستانی شروع می شه و اینجوری اختلاف ساعت ۹ ساعته با ایران در اینجا می شه ۷ ساعت چون اونها هم ساعتشون رو ۱ ساعت جلو می کشند.  

 

خلاصه اینکه در نهایت می شه یه جمعه تا دوشنبه تعطیل و وقتی خوبی برای مسافرت و استراحت و غیره .. اگر خدا خواست و مهاجر دیار غربت شدید یادتون باشه برای این روزها همیشه زودتر برنامه ریزی کنید چون هم بقیه دور و برش مرخصی زیاد می گیرند و هم پرواز ها و هتل ها و غیره سریع پر می شه ..  

 

منم می رم چند روز هوا بخورم و زود بر می گردم .. 

خوش باشید 

سپیده

یه مهاجر ..

... گفته ها نگاه ها حرکات و و .. همه می تونه احساسات انسانی رو زیر و رو کنه و زندگی ای رو عوض کنه .. واسه همین این پست رو پاک کردم فعلا ..  

 

سپیده

عیدتون مبارک .. سال نو مبارک

امشب به نیت همه دوستان خوبم توی این وبلاگ و به امید موفقیت در ارزوهاشون برای زندگی خوب و خوش در هر جای دنیا که دوست دارن و به مناسبت سال نو فال حافظ گرفتم .. تقدیم به همتون با یه عالمه تبریک عید :) ایشالا سالی باشه عالی و شروعی برای سال های عالی تر .. این هم جواب نیت ام در مورد مهاجرت برای همه دوستای خوبم : (این بیت اول شعر و بقیه اش هم توی حافظ بخونید)

سپیده


مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام  خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

....


تعبیر: خبری به تو می رسد و زندگیت را دگرگون می کند. از موقعیت های به دست آمده، کاملاً استفاده کن تا همای رحمت را بر دوش خود احساس کنی. صبر داشته باش.



مهاجرت و زندگی مشترک

ما یعنی هم سن و سالای ما که دهه پنجاه و اوایل دهه شصت به دنیا اومدیم خیلی تجربه های متفاوتی از زندگی داشتیم. گاه و بیشتر تلخ و گاه هم شیرین که شیرین هاشو فقط هم هم سن و سالای خودمون می تونن درکش کنن! خلاصه که همه ما توی این سالها خیلی تغییر کردیم و خیلی هم سعی می کنیم که خودمون رو با این تغییرات وفق بدیم.  


ماجرای ویکی لیکس رو هم که احتمالا یادتون میاد. همون ماجرایی که جولیان آسانژ کلی اسناد محرمانه سازمان اطلاعات آمریکا رو کرد. یه جمله نسبتا معروف هم داره: سوئد عربستان سعودی فمینیست هاست! و خوب یه جورایی اغراق تو حرفش هست، اما واقعیت هایی هم وجود داره. توی طلاق، بچه به مادر میرسه و با شرایط ساده ای می تونه جلوی دیدن بچه رو از پدر بگیره. در صورت دعوای زن و شوهر این شوهره که باید خونه رو ترک کنه و اگه نکنه خوب سر و کارش با پلیسه! توی خانواده ها و توی اجتماع به هیچ وجه تفاوتی بین دختر و پسر نیست. سوئد جزو معدود کشورهایه که سکس فروشی نیست و در صورت وجود چنین چیزی این خریدار سکس که باید جریمه پرداخت کنه، نه فروشنده. در واقع اینو می خوام بگم که تفاوت محیط زندگی در خارج از کشور و ایران رو باید جدی گرفت.


درک این تفاوت برای زوجی که زندگی خودشونو توی ایران شروع کردن و یا حتی خارج از کشور شروع کردن به نظر شاید کار ساده ای برسه، ولی واقعیت به نظر می تونه چیز دیگه ایی باشه.


چون اینجا راجع به نیوزیلند بحث زیاد میشه، باید اینو بگم که نیوزیلند هم اون جور که من شنیدم شاید به اندازه سوئد در برقراری حقوق مساوی پیشرو نباشه، اما این که اولین کشوریه در دنیا که به زن ها حق رای داده پس قاعدتا وضع به همین منواله، منتهی شاید با تفاوت ناچیز.


این تفاوت محیط باعث میشه که معمولا زوج ها شاید در سالهای اول زندگی، روابط همون روابط باشه، اما به علتی که به نظر من عدم داشتن ظرفیت و شاید هوش کافی اسمشو من بزارم، تو کنار اومدن با شرایط جدید دچار مشکل میشن.


متاسفانه و یا خوشبختانه در ایران زندگی خیلی درگیر روابط فامیلی است و دوام زندگی مشترک خیلی به اطرافیان و روابط با اطرافیان و یا وجود بچه ها بستگی داره. اما وقتی پای اطرافیان و اون چیزی که ما اسمشو آبرو میزاریم از میون میره، چه چیزی زندگی مشترک رو حفظ می کنه؟! متاسفانه و باز هم شاید خوشبختانه (!) این طرف آب زندگی آدمها جنبه فردی پیدا می کنه و مفهوم زندگی اجتماعی کلا عوض میشه. شما دیگه هر هفته و یا چند بار هفته به اقوام درجه یکتون سر نمی زنین و وقت بیشتری رو با همسرتون و یا افرادی به غیر از فامیل می گذرونین. این خوبه یا بد به خودتون بستگی داره! در ضمن نسبت به بچه هاتون هم دیگه مطمئنید که براشون مشکل خاصی پیش نمیاد. چون سیستم کاملا پیش بینی همه چی رو کرده.... 


شاید خیلی ها در به وجود اومدن مشکلات آقایون رو بیشتر مقصر بدونن، ولی متاسفانه از اون طرف هم مشکلات کم نیست. رها شدن ناگهانی از یک جامعه که بیشتر حقوق رو به مردها میده هم برای آقایون مشکل ایجاد می کنه هم برای خانونمها، منتهی هر کدوم به نسبت، ظرفیت و شرایط خودشون. 


یه مشکل دیگه ای که من دیدم، زوجهایی هستن که به عنوان همراه اومدن. چه آقا به همراه خانوم و چه برعکس. و هر دو هم در ایران جزو قشر موفق جامعه محسوب می شدن. حالا خودتون رو جای اون یکی قرار بدین که به واسطه نفر اول اومده اینجا و شرایط هم شرایطی نیست که دو نفر با هم پیشرفت کنن. حالا فکر می کنین چرا نفر دوم باید چند سال از بهترین سالهای زندگیشو بزاره پای نفر اول؟ برای جواب دادن به این سوال فاکتور تغییر آدم ها نسبت به زمان رو هم در نظر بگیرین.... البته این قضیه بیشتر وقت ها برای زوجهایی پیش میاد که یک نفر برای ادامه تحصیل اومده و احتمال تغییر شرایط تا 5-4 سال خیلی کمه. شاید تو ایران خیلی قابل توجیه باشه. اما اینجا که مرد و زن به پای هم رشد می کنن و جامعه هم این ظرفیت رو داره چرا؟! همونطور که گفتم وقتی که پای قضیه زمان (که بحثشو اول کردم) به میون میاد و البته تغییری که همه ادم ها در طی زمان می کنن، این هزینه ای که یک نفر به پای نفر دوم میزاره خودشو بیشتر نشون میده!


بحث من این نیست که خوب حالا همه برین از هم جدا شین اینجا اومدین! حرف من اینه که این قضیه خیلی بحث مهمیه که بیشتر وقتها در میون فشارهای ناشی از مهاجرت که روز به روز هم سخت تر میشه داره گم میشه متاسفانه! زوجهایی که چند سال اول رو به دلیل نیازهای عاطفی با هم زندگی کردن و بعد از روبراه شدن زندگی از هم جدا شدن کم نیستن. مثل همیشه آماری نیست، ولی میشه که با چشمای بازتری دور و برمون رو نگاه کنیم......


من خودم اینجوری فکر نمی کنم، ولی بعضی ها میگن که در مهاجرت رشد و پیشرفت دو زوج با هم و به طور مساوی امکان نداره! شما چی فکر می کنید؟!


/ناصر

پناهندگی و گوگل!

نمی دانم که چرا گوگل هر روز با جستجوی کلماتی مثل پناهندگی به فلان کشور یا قوانین پناهندگی به فلان کشور به این وبلاگ ارجاع می دهد؟! یک سوال که هنوز جواب واضح و مشخصی برای آن پیدا نکرده ام این است که جدا از آنهایی که واقعا سزاوار پناهندگی به یک کشور هستند، چرا خیلی های دیگر که هیچ مشکل جانی هم ندارند دنبال این طریق مهاجرت هستند؟

 

می دانید که در دهه 60 خیل عظیم پناهنده ها از ایران به در دوره جنگ ایران و عراق به کشورهای اروپایی پناهنده شده اند. یک عده بودند که که چاره ای جز پناهندگی نداشتند و عده ای هم بودند که برای پیشرفت زندگی و تحصیل خود ترک وطن کردند و تابعیت کشور دوم، هدف اولشان نبود و شاید هم بود و از راههای مثل ادامه تحصیل یا کار به اینجا آمدند. به نظر من یک عده از این پناهجوهای آن دوره غیر قابل تحملند. آنهایی که هیچ خدمتی به خاک آبا و اجدادیشان نکردند که هیچ، هنوز هم هفت قورت و نیمشان از آن مملکت باقیست. تور ایرانشان در ایران هر سال چند ماهی پا برجاست و هنگام موسم جمع آوری اجاره ها در ایران، سر و کله شان آنجا پیدا می شود. تعدادشان هم کم نیست. اگر کم بود من اینجا چیزی نمی نوشتم. انگار قوانین مهاجرت دنیا هیچ منطقی ندارد. کلا جماعت قریبی هستند این ها. چیزی که لج آدم را در می آورد (!!!) عدم شناخت این ها از نسل امروز ایران است. کلا شناختشان برمی گردد به سالهای جوانی خودشان و دانستنی های آن موقع و همان سطح دانش در آن دوره را به جوان های این دوره بسط می دهند. آدم مبهوت می ماند......مانده ام که چگونه می تواند تابعیت یک کشور دوم به اندوخته های آدمی اضافه کند!


2-3 سال پیش برای ماموریتی به اینجا آمده بودم و در مورد اقامت و غیره اینجا تحقیق می کردم. جالب بود طرز راهنمایی بعضی ها. خودت را به پلیس معرفی کن و برنگرد! به همین سادگی! من نمیدانم، وجدان آدمی این جور وقت ها کجا می رود؟ انگار در ذهن بعضی ها، اقامت یعنی پناهندگی.


یک چیز دیگر این که، هنوز برای من قابل هضم نیست که چطور یک نفر حاضر می شود که برای گرفتن تابعیت یک کشور دوم، دروغ بگوید. دینش را صوری تغییر دهد، مدرک جعل کند و آخر سر هم اسمش را بگذارد زرنگی؟ یعنی بقیه چنین کاری از دستشان بر نمی آید؟ شاید همین بی منطقی قوانین مهاجرت است که خیلی ها را وادار می کند که دست به هر کاری بزنند که تابعیت دومی بگیرند؟


نمی دانم، احساس می کنم که این نوشته با اینکه هنوز جا دارد باید زودتر تمام شود...............ولی یک چیزی را هنوز باید لجم بگیرد، این که این همه قوانین مختلف مهاجرت به نیوزیلند در اینجا جمع آوری شده است ولی با این حال گوگل نمی فهمد که عبارت پناهندگی به نیوزیلند را به این وبلاگ ارجاع ندهد!؟! ;) واقعا من با این جور پناهندگی ها مشکل دارم!! و دست آخر هم این هم لیستی از کلمات کلیدی که گوگل به این وبلاگ ارجاع داده است. دلیلش؟!


وکیل پناهندگی در نیوزلند

آمار سال دوم انسانی

مهاجرت به ویتنام

مهاجرت به چک

طریقه دریافت پول از بانکهای خارجی

مهاجرت کانادا اگر مدارک کامل نبود پول پس میدهد

کسی از نیوزلند هست

پیدا کردن پیشنهاد کار در نیوزلند

زمستان نیوزلند

مهاجرت دلیل

جدول امتیازبندی سفارت برای قبول پناهندگی 

ازدواج نیوزیلند


روز و شبتان خوش / ناصر


پی نوشت:  پناهندگی مسیر سختی است و این نوشته ربطی به آنهایی که شرایط سخت زندگی در کمپ ها را تحمل می کنند و هیچ آسمانی در این دنیا متعلق به آنها نیست را ندارد.