در این 3-4 ماه اخیر چند تا از دوستان چند مصاحبه رو از سر گذروندن که خوشبختانه همهشون نتیجه مثبت داشته. تجربه گرانبهایی هم حاصل شده که قطعا میتونه کمک مفیدی برای دوستان دیگهای باشه که دیر یا زود به این مرحله گام میگذارن.
در پستهای قبلی تقریبا به صورت کامل درباره مصاحبه صحبت شده و من هر چه قدر فکر کردم، نکته جدیدی به نظرم نرسید. ولی باز هم سعی کردم در این پست یه جمعبندی داشته باشم که براساس تجربه خودم و سایر دوستانی هست که مصاحبه داشتند. اگر قصد دارید مجموع پستهای مرتبط با مصاحبه رو بخونید، در بخش موضوعات در ستون سمت راست وبلاگ، روی لینک «مصاحبه مهاجرت نیوزیلند» کلیک کنید.
نکات زیر رو «مهدی دوست منصور» عزیز که ویزای خودش هم تا چند هفته دیگه آماده میشه ( )، تو پستهای قبل به صورت کامنت گذاشته بود و چون خوب مرتبشون کرده بود، تصمیم گرفتم تو این پست مجددا بگذارم که دسترسی بهشون راحتتر باشه. در برخی از قسمتها تفاوتهایی بین توضیحات مهدی و نوشتههای خودم یا نوشتههای سپیده خانم در پستهای قدیمیتر مشاهده میشه که بیشتر به برداشت شخصی هر کس برمیگرده. مثلا خود من با کیفیت صدا و سرعت تکلم مصاحبه کننده مشکل داشتم و در یکی دو مورد بعد از دو بار تکرار سوال هم متوجه معنی و منظور ایشون نشدم. اما ظاهرا مهدی جان از این بابت مشکل چندانی احساس نکردند.
نکتهای که شاید بتونم به توضیحات زیر اضافه کنم، اینه که خیلی مثبت و با اعتماد به نفس صحبت کنید. در فرهنگ اونها خبری از تواضع و خاکساری نیست و لازم نیست بگید که مثلا قصد دارید زبان انگلیسیتون رو تقویت کنید یا مثلا از برخورد جامعه میترسید. باید یه مقدار روحیه جنگنده و تاثیرگذار داشته باشید تا منفعل و تاثیرپذیر از محیط. دستکم اینجوری نشون بدید. اونها تزشون اینه که اگه کسی خودش رو قبول نداشته باشه، یا در مورد خودش مردد باشه، چرا ما قبولش داشته باشیم.
و نکته آخر اینکه... به توصیه یکی از دوستان که سالهاست ساکن نیوزیلنده، از عبارات flexible، fast learner، positive و از این عبارات خوب زیاد استفاده کنید و در خصوص شهر محل اقامت، تاکید کنید که با توجه به توزیع عادلانه و مناسب امکانات در سرتاسر کشور، میتونید در هر منطقهای که شغل مناسب وجود داشته باشه ساکن بشید و شهر خاصی (به خصوص اوکلند) براتون اولویت نداره.
1. آفیسر ها بسیار اهسته و شمرده حرف می زنن. پس نگران فهم سوالات نباشید.
2. 90 درصد سوالهای من دقیقا همونهایی بود که توی سایت هست. پس خیلی مهمه که برای هر کدوم جواب با توجه به شرایط خودتون جواب تهیه کنید و بنویسید.
3. من سوال و جواب هر سوال رو به صورت دنبال هم و با فونت درشت روی کاغذ پرینت کرده و سوالها رو هایلایت کردم که موقع مصاحبه راحتتر بشه پیداشون کرد. این کار خییییییییلی کمک کرد. [اگه به نوشتن و همراه داشتن کلمات کلیدی بسنده کنید، بهتره. چون راحتتر هم می تونید پیداش کنید و مجبور هم میشید که به جای روخوانی صحبت کنید و مهارت زبانتون رو هم به سنگ محک آفیسر بزنید. اون بالاخره یکی دو تا سوال خودمونی ازتون میکنه. اگه بفهمه سطح مکامهتون با زمان پاسخ دادن به سوالات اصلی فرق داره، یه فکرایی میکنه.]
4. برای بهتر پیدا شدن سوالها سعی کردم سوالها را به صورت موضوعی دسته بندی کنم.
5. اول مصاحبه چند سوال از شما پرسیده میشه تا هویت شما چک بشه. اگه تاریخهای خاص توی application رو یادتون نمیمونه حتما یک کپی از پرونده دم دستتون باشه.
6. این سوال توی لیست نبود ولی آفیسر از من پرسید: -با توجه به رکود اقتصادی آیا فکر می کنی توی نیوزلند می تونی کار پیدا کنی و یا اینکه فکر میکنی این رکود روی اقتصاد اونجا چه تاثیری داشته؟
7. آفیسر می خواد مطمئن بشه که شما می تونین بعد از ورود کار پیدا کنین و این موضوع شدیدا توی تصمیم نهاییش تاثیر داره پس حتما توی سایت های کاریابی مختلف ثبت نام کنین و رزومه ارسال کنید و لیستشون رو توی مصاحبه به آفیسر بگین.
8. بهتره به آفیسر بگین که اگه زود کار پیدا نکردین دنبال کار های داوطلبانه میرین تا با محیط بیشتر آشنا بشین و توی این زمان هم برای جامعه جدیدتون مفید باشین.
9. اگه امکان مالی یا ساپورت خوبی دارین حتما ذکر کنین. [من همچین چیزی ذکر نکردم، چیز دقیقی هم که نیاز به ارائه عدد و رقم باشه نپرسید.]
10. من برای راحتتر شدن کار جوابهای سوالها رو روی یک میز بزرگ کنار هم چیدم و به جای گوشی تلفن از هدست استفاده کردم تا دستام ازاد باشن.
11. ضمنا کیفیت صدا خیلی خوب بود
12. به هیچ عنوان بزرگنمایی نکنین و فقط راست بگین. [modest هم نباشین]
13. سعی کنین یک کم جو رسمی رو تلطیف کنین ولی از حد خارج نشین. هر چی باشه این یک مصاحبه رسمی است.
14. اگر متاهل هستین روی قابلیتهای همسرتون هم برای پیدا کردن کار و کمک به settlement بهتر تاکید کنین.
15. همیشه مثبت صحبت کنین و مثلا در جواب این سوال که چرا می خواین به نیوزلند مهاجرت کنین، از خوبیهای اونجا بگین، نه از مشکلات کشور خودتون.
16. یه مقدار در خصوص سیستم آموزش و پرورش (اگه بچه دار هستین)، توزیع نسبی بازار کار حوزه خودتون در نیوزیلند، وضعیت آب و هوای نیوزیلند و کلیاتی از این قبیل اطلاعات به دست بیارید. اگه بتونید اطلاعاتتون رو مزین به آمار و ارقام و درصد هم بکنید که خیلی عالی میشه. حتما سوالات کلی و در حد اطلاعات عمومی راجع به نیوزیلند ازتون پرسیده میشه.
ویزای مجتبی هم مشخص شد و خیالش راحت شد. ایشون هم ویزای JSV گرفت. مبارک باشه آقا مجتبی.
البته چه بهتر میشد اگه ویزای Resident نصیبش میشد. اما خب، همین هم خیلی خوبه. این ویزا نسبت به ویزای اقامت 2 تا نکته داره: یکی مقدار پولیه که باید در حساب بذارید و به آفیسرتون نشون بدید. این یعنی این که الآن و قبل از دریافت ویزا باید بخشی از نقدینگیتون رو آماده کنید و در بانک قرار بدین. نکته دوم اینه که جدا شدن از خانواده برای یک بازه چند ماهه و این که تقریبا اجبار روی این وضعیت وجود داره (البته همسر و فرزندان میتونن با ویزای توریستی 6 ماه به نیوزیلند برن) یه مقدار از لحاظ روانی رو اعصابه. وگرنه، مشکل خاص دیگهای نداره.
به نظر من کار پیدا کردن در 9 ماه هم کار سختی نیست. اگه شرایط رو درست بسنجیم، یه مقدار خودمون رو بروز کنیم، رزومه مناسبی داشته باشیم و از راهنماییهایی که رو سایتهای مختلف (از سایت اداره مهاجرت و SSNZ گرفته تا سایتهای کاریابی و وبلاگها و فرومها) استفاده کنیم، زمان منطقی برای کار پیدا کردن باید یه چیزی بین 2-4 ماه باشه؛ مگر اینکه قالب رزومهمون مشکل داشته باشه، مشکل زبان داشته باشیم و از این دست مشکلات. منظورم از رزومه مناسب، داشتن تجربیات خیلی خاص و سوابق کاری پربار نیست (البته اگه این هم باشه که چه بهتر). منظور اصلیام اینه که رزومهمون از قالب مناسب برخوردار باشه و به اصطلاح یه رزومه Kiwi-style داشته باشیم.
به هر حال، برای همه بچهها آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که زنجیره مصاحبهها و desicionها پاره نشه.
*********************
مجتبی هم فایل سوالها و پاسخهایی رو که آماده کرده بود برام فرستاد که لینکش رو اینجا میذارم.
ما که هنوز نرفتیم از نزدیک ببینیم کیویها چطوری کار میکنن و اخلاق و کردارشون چه شکلیه. و البته که شنیدن کی بود مانند دیدن. تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که تو اینترنت و از این و اون در موردشون بپرسیم و بخونیم و ببینیم.
در سایت workingin-newzealand مطلبی منتشر شده از خانمی به نام الی (Ali) که مشاور امور ویزا و پشتیبانی خود سایت و موسسه Workingin هست و از تجربیات خودش از کار در نیوزیلند و تفاوتهای اون با کشور اصلیاش (انگلستان) گفته. در ادامه مطلب ترجمه بخشی از این یادداشت رو میخونید:
... دو کشور انگلستان و نیوزیلند شباهتهای بسیاری دارند. اما بیتردید تفاوتهایی هم وجود دارد. همه چیز از آنچا شروع میشود که شباهتها پایان مییابد و باید با تفاوتها روبرو شد. یک شغل جدید در کشوری جدید چیزی فراتر از یک جابجایی فیزیکی است. یکی از مهمترین چیزها این است که کشف کنید نیوزیلندیها در محیط کار چگونه رفتار و با یکدیگر تعامل میکنند.
فرهنگ انگلیسیها و نیوزیلندیها با یکدیگر تفاوت دارد و اگر تفاوتهای ایندو را بشناسید، بهتر میتوانید خود را برای تغییرات پیش رو آماده کنید.
نیوزیلندیها جدیتر کار میکنند، اما فضای غیررسمی و دوستانه نیز در بینشان قویتر است. معمولا در نیوزیلند میبینید که در اتاق رئیس به روی همه باز است و این موضوع کاملا با آنچه در انگلستان میبینیم متفاوت است. هر شغلی سیاسی کاری خاص خود را دارد، اما این موضوع به طور کلی خیلی کمتر به چشم میآید. همکاران در محیط کار معمولا برخوردی دوستانه و صریح دارند و معمولا خیلی راحت در مورد شما اظهار نظر میکنند؛ چه مثبت و چه منفی. این موضوع میتواند در اوایل کار کمی غافلگیرکننده باشد. شرکتهای نیوزیلندی که معمولا کوچکتر از شرکتهای انگلیسی هستند، مایلند کارکنانی داشته باشند که انعطافپذیر هستند و میتوانند کارهای بعضا فراتر از وظایف محوله را نیز انجام دهند. شرکتها معمولا ساختار سازمانی کم عمق یا مسطح (flat) دارند و به همین دلیل مدیران میانی را کمتر در آنها میبینیم و ضمنا فعالیتها و بخشهای سازمان نیز شفافتر هستند.
در نیوزیلند احتمالا اوقات بسیار بیشتری را با همکاران خود سپری خواهید کرد. کیویها با همکاران خود رفت و آمد میکنند، چرا که شهرها غالبا کوچکتر هستند و زمان سفرهای شهری نیز معمولا کوتاهتر است. ورزش یکی از اجزای جدایی ناپذیر زندگی نیوزیلندیهاست و خیلی از آخر هفتهها با مسابقه فوتبال داخل سالن و سایر ورزشها و صرف ناهار میگذرد. کیویها معمولا افراد مهماننواز و مهماندوستی هستند و معمولا یکدیگر را به باربکیو یا میانوعده دعوت میکنند. البته هر رفتی آمدی هم دارد!
حتما بارها و بارها شاهد استفاده از عبارت 'work-life balance' در خصوص تناسب کار و زندگی شهروندان در نیوزیلند بودهاید. در نیوزیلند این احساس را خواهید داشت که در محیط کار سختتر و حتی بیشتر از انگلستان کار میکنید. یعنی ساعات بیشتری را به کار اختصاص میدهید. اما در عوض کارها سریعتر انجام میشود و ساختار بروکراتیک به آن معنا در نیوزیلند وجود ندارد و سازمانها چابکتر هستند. در سازمانهای نیوزیلندی سیاسی کاری نیز کمتر به چشم میخورد و سطح استرس کارکنان به مراتب پایینتر است. وقتی از محل کار خود خارج میشوید، دیگر به آن فکر نمیکنید. زمان بسیار کمتری را در رفت و آمد بین منزل و محل کار سپری میکنید و بنابراین وقت بیشتری را برای در کنار خانواده بودن خواهید داشت. در محل کار نیز فضا دوستانهتر، اجتماعی و مثبت است. بنابرین، کار کردن در نیوزیلند دلچسبتر است.
بالاخره دیروز رفتم سفارت و پاسپورتهامون رو که ویزا توش چسبونده شده بود گرفتم؛ همون blue stickers معروف!
یه پاکت بود که توش اصل گواهیهای اشتغال به کار که فرستاده بودم، چند صفحه اضافه از مدارک مدیکال پسرم که لازم نبود پر بشه (حالا نمیدونم چرا این یکیو برگردوند!)، نامه کتبی در خصوص صدور ویزا، گذرنامهها و ویزا قرار داشت. خوبه که دیانا یادش بود گواهیها رو بفرسته. اتفاقا 3-4 روز پیش یه ایمیل بهش زده بودم که اگه امکانپذیره، گواهیها رو برگردونه. چون تهیه مجددش از شرکتهای قبلی کار وقتگیریه و چون افراد زیادی رو دیگه اونجاها نمیشناسم، ممکنه دنگ و فنگ داشته باشه.
به همراه همه اینها، یه کتابچه 20-30 صفحهای هم فرستادند که در واقع چکیدهای از کتاب 189 صفحهای New Zealand Living Guide هست. به طور خلاصه در خصوص همه چیز نوشته؛ از مدارکی که باید از کشور خودتون همراه داشته باشید، ورود، اقامت و بانک بگیر تا یونیفرم مدرسه برای بچهها و پزشک خانواده و .... تقریبا خلاصه همه چیز توش هست و دستکم آدرس سایتهای حاوی اطلاعات رو نوشته که آدم بتونه بهشون رجوع کنه. بنابراین، لازم نیست خیلی نگران این جور اطلاعات باشیم. من یه فولدر داشتم و یه فایل اکسل که اطلاعات مورد نیاز در روزهای اول ورود رو توش گذاشته بودم. با این حساب، فکر کنم کار اضافی انجام دادم!
چند وقتیه که سرم خیلی شلوغه. وقت سر خاروندن هم ندارم. به هر چی و هر کاری میرسی، باز هم کارهای ناتموم دیگهای داری. از کارهای کوچیک مثل تعمیر یه وسیله کوچیک برای بردن یا حتی دادنش به دوست و آشنا بگیر تا جابجایی اثاثیه منزل و اینکه آخرش چی ببریم، چی نبریم. مرتب تو این فکرم که چند تا چمدون میتونیم ببریم؟ یا اصلا وسایلی که میخواهیم ببریم، چند کیلو میشن؟ تو خیابون، ترمینال و فرودگاه آدمها رو که میبینیم، بر و بر به ساک و چمدوناشون نگاه میکنیم تا ببینیم مثلا این یکی خوبه؟ به نظرت چند کیلوئه؟ آدم میتونه تنهایی جابجاش کنه؟ چرخش نمیشکنه؟ خود چمدونه خیلی سبک نیست؟ خیلی سنگین نیست؟ آخه باید سبک باشه تا جای وزن بار مجاز رو نگیره. تو خونه داری چای میخوری، یه دفعه فکر میکنی این فنجون رو میشه برد؟ چند تا فنجون ببریم؟ 4-5 تا ببریم. باور کنید شک بین 4 و 5 هم چند دقیقه وقتمون رو میگیره! لیوان دسته دار هم یادمون باشه ببریم، چون سپیده میگفت اونجا پیدا نمیشه!
از طرفی تهیه وسایل و حتی البسهای که نیاز داری هم وقت میخواد، هم تمرکز تا بتونی چیزهایی رو که واقعا نیاز داری پیدا کنی و بخری و البته جنس خوبش رو هم بخری. هم اینکه باید ملاحظات اقتصادی رو هم فراموش نکنی و سعی کنی خیلی ولخرجی نکنی. از شما چه پنهون، وقتی هم دنبال چیز خاصی تو بازار میگردی، محاله بتونی راحت پیداش کنی و باید حداقل چند ساعت وقت صرف یافتنش کنی. تازه اونهم اگه اصلا تو یه روز پیدا بشه!
خسته و کوفته از همه اینها که میای خونه، تازه میرسی به ابراز احساسات همسر، احساسات نوستالژیک، دلتنگیهای آینده نزدیک، کل کل سر اینکه تو مدتی که من جلوتر میرم اونور آب، من دلم بیشتر برات تنگ میشه یا برعکس ... [نیم ساعت هم چیزی شبیه سکانس غمناک فیلمهای هندی، اونجاش که آرتیسته میخواد بره یه مسافرت دور] میایم یه سری خرت و پرت رو بریزیم بیرون و یه سری وسایل رو چک کنیم که اونهایی رو که به درد نمیخورن از سرمون باز کنیم، یه دفعه یه زیرخاکی پیدا میکنیم و یاد بچگی و نوجوونی و جوونیمون میفتیم....
همه اینها یک طرف، اینکه وقتی رو در طول روز به مطالعه و آپدیت کردن خودت اختصاص بدی، اینکه اگه فرصتی شد یه مقدار زبان بخونی یا از اون بهتر، راجع به فنون مصاحبه مطالعه کنی و موضوعاتی از این دست... اندک وقت باقی مونده رو میگیره. در واقع همه اینها همزمان شدنی نیست. قاعدتا باعت اولویت بندی کرد و احتمالا از خیر یه سری کارها هر چند به صورت موقتی گذشت.
خواستم این تجربیات رو براتون بنویسم تا هم خودتون رو برای کورانی از کارها و فعالیتها در این دوره که به زودی بهش میرسید آماده کنید و هم بدونید چرا کمتر مینویسم. خلاصه به بزرگواری خودتون ببخشید.
کاش میشد روزا بلندتر باشه. جدی میگم به خدا! تعارف نیست.
---
آقا مجید گل هم زحمت کشیدن دو سه هفته پیش یه سری فایل خیلی خیلی عالی از دورههای SKILLMAX برای مهاجران تازه وارد به استرالیا برام فرستادند. سعی میکنم در اسرع وقت اینها رو به همراه یه سری فایل زبان (عمومی، مکالمات تلفنی و مصاحبه شغلی) مرتب و دسته بندی کنم و رو اینترنت به اشتراک بذارم.