دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

دو مهاجر

در این وبلاگ در مورد مهاجرت آن می خوانید. هدف باز شدن راهی برای آشنا شدن بیشتر با مهاجرت و چالشهای آن است.

یک گزارش

چند وقت پیش یه تحقیقی در یکی از دانشگاههای سوئد در مورد مشکلات داشتن اسم عربی برای پیدا کردن کار انجام شد که بد ندیدم که اینجا خلاصه اش رو بیارم.


داستان از این قراره که یه دانشجوی دکترای سوئدی یه تحقیقی کرده که چقدر داشتن اسم عربی روی پیدا کردن کار تاثیر داره. یه نتیجه کلیش هم این بوده که اونایی که اسم سوئدی دارن 50% درصد بیشتر شانس پیدا کردن کار دارن. تحقیقش رو هم اینجوری انجام داده که 5500 تا CV و Cover letter رو به صورت رندم درست کرده و به آگهی های کار مختلف فرستاده. دلیل استفاده از اسمهای عربی هم به این خاطر بوده که داشتن اسم عربی بدترین تاثیر رو در پیدا کردن کار داراست.


نتیجه هم همونطور که در بالا گفتم این بود که 50% از رزومه هایی که اسم سوئدی داشتن به مصاحبه کاری دعوت شدن. شاید قسمت جالب ماجرا این باشه که داشتن اسم عربی به همون اندازه شانس کار پیدا کردن رو پایین میاره که داشتن کاورلتر ضعیف سوئدی!


توصیه ای که محقق داستان ما میکنه اینه که سعی کنید که در نوشتن نامه هاتون دقت کنید و توضیح بدین که کی هستین و مثلا در اوقات فراغتتون چی کار می کنین و ...


این پایان ماجرای ما توی سوئد بود. یه سرچ توی نیوزلند و یا هر کشور دیگه ای بزنید موارد مشابه رو پیدا می کنید و کم هم نیست متاسفانه. مثلا توی اینجا می تونید داستان یه دانشجوی چینی رو در نیوزلند ببینید که مشاور کاریابی بهش توصیه میکنه که اسمش رو به یه اسم انگلوساکسون تغییر بده تا بتونه کار پیدا کنه. یه سری تحقیقات رو هم می تونید در همین جا بخونید که نتیجه کلیش، بودن تبعیض در مورد آسیایی ها در نیوزلنده که البته منظورش رو از آسیایی ها دقیقا مشخص نکرده که کدوم آسیایی ها؟!


یه سوال کلی اینه که آیا برای پیدا کردن کار در جامعه هایی غیر از جامعه خودمون باید به این قضیه توجه کنیم یا کلا باید فرض کنیم که چنین چیزی وجود خارجی نداره؟ اگه چنین مسائلی وجود داره، راه حلش چیه؟! یه سوال دیگه اینه که اگه برای خود ما در ایران به عنوان یه صاحبکار رزومه هایی با اسمهای نه چندان معمول بیاد عکس العمل ما چیه؟


پی نوشت: قصد این نوشته، مقایسه جوامع متفاوت نیست.

سال نو مبارک

کم کم داریم به آخر سال نزدیک میشیم و سال جدید داره میاد. توی سالی که گذشت خیلی اتفاق های خوب برای بچه های این وبلاگ افتاد. ویزاهای چند تا از بچه ها اومد و PR، JSW و یا WTR گرفتن، خیلی های دیگه منتظر مصاحبه ان و آخرای کارشونه و خیلی های دیگه هم تازه کارشون رو استارت زدن. خوشحالم که این جای کوچیک محلی بوده برای اینکه فکرهامون، نظراتمون و سوالاتمون رو به اشتراک بزاریم. دست همدیگه رو بگیریم و به هم کمک کنیم. این یک قانون دنیاست که هیچ کس به تنهایی نمیتونه موفق بشه و همه ما موفقیت هامون رو مدیون تلاش خودمون و کمک های همدیگه هستیم. 


مطمئنا همه ما خوشحالیم که بابک، مهدی، شهاب (سوسن)، مجتبی، رومینا و احتمالا بچه های دیگه ای که من اسماشون رو نمیدونم امسال کارشون درست شد و من مطمئنم که با پیگیری که دارن، بقیه کارهاشون هم درست میشه (البته بد نیست کامنت شهاب رو به عنوان آخرین خبر خوب امسال توی پست قبل بخونید!). اسمها زیاده و من می ترسم که اسمی از قلم بیافته، اما به روز بودن این وبلاگ مدیون شما و بچه های زیادیه که همراه این وبلاگ هستید و به بقیه کمک می کنید.



در انتها بد نیست که برای علی 123 که تا بحال اینجا خیلی وقت زیادی گذاشته و جواب سوالات خیلی ها رو داده و چند روز دیگه مصاحبه داره، دعا کنیم که تو کارش موفق بشه. 


دست آخر، سال نو همگی مبارک باشه و امیدوارم که سال جدید سالی پر از موفقیت و خبرای خوب برای همه باشه. اگر هم تفالی به حافظ زدید، ما رو هم بی خبر نزارید..:)


/ناصر

اندر احوالات سیاست در نیوزلند

خوب ما جماعت که از سیاست خوشمون میاد بد نیست که از سیاست در نیوزلند هم یه خورده سر در بیاریم. خدا رو چه دیدی؟ رفتیمو یکیمون نخست وزیر شدیم. شاید قانون مهاجرت رو به نفع ایرانی ها عوض کردیم. اصلا یه 20 امتیاز به ایرانی بودن مثلا دادیم! یا مثلا یه حزب اصلا اونجا به اسم خودمون تاسیس کردیم و با صلح و صفا با هم زندگی کردیم....


نظام نیوزلند همونطور که میدونید یک نظام پارلمانی هستش و ساختارش انگلیسی هست. به این معنی که پس از برگزاری انتخابات حزبی که اکثریت رو به دست آورده نخست وزیر رو تعیین می کنند و نخست وزیر هم کابینه رو تعیین می کنه. اما رئیس دولت ملکه الیزابت دوم یا همون ملکه انگلیس خودمونه..


مملکت انگلیس البته یه فرماندار هم در نیوزلند داره که توسط ملکه انگلیس تعیین میشه و صرفا یک نقش تشریفاتی داره و یه سری کارای الکی می کنه مثل دادن نشان و افتتاح مراسم ها. همینطور مثلا به اسقبال اونایی که میان نیوزلند میره و استوارنامه سفیرها رو میگیره و و از این کارا دیگه. یه جورایی نماینده ملکه است رو زمین. حقوقش هم یه جایی لو رفته که حدود 300 هزار دلاره در سال. فرض کنید 3 برابر یه مهندس چند سال سابقه..;) 


انتخابات پارلمانی در هر 3 سال تو نیوزلند برگزار میشه و انتخابات بعدی هم در نوامبر 2014 خواهد بود. حزب هایی که در نیوزلند فعال هستند عبارتند از: حزب ملی (National Party)، حزب کار(Labour Party)، حزب ACT یا (Association of Consumers and Taxpayers)، حزب آینده متحد (United Future) و حزب مائوری ها. داشته باشیت که مائوری ها هم حزب دارن! ;) اما در کل رقابت معمولا بین دو حرب کار و حزب ملی هستش و همین الان هم حزب ملی سر کار هست. حزب مائوری ها هم معمولا موقع انتخابات با یکی از این حزبها ائتلاف تشکیل میده!

از نظر طبقه بندی سیاسی، حزب ملی یه حزب راست میانه و حزب کار یه حزب چپ میانه هست. حزب کار البته اولین حزب در نیوزلند محسوب میشه و قدمت بیشتری داره. پس از جنگ جهانی دوم، حزب کار تنها دو دوره از انتخابات رو برنده شده و در بیشتر انتخابات و البته انتخابات اخیر حزب ملی برنده انتخابات بوده و فعلا هم که سر کاره! عکس زیر هم پارلمان نیوزلند در ولینگتون هستش. 



جالبه هم بدونید که حزب کار همچین هم بیکار نبوده و از ابداعاتش در دهه 30 و 40 میلادی، تاسیس بیمه اجتماعی، تعیین سقف 40 ساعت کار در هفته و تعریف حداقل دستمزد بوده. 


در نیوزلند هر شخص بالای 18 سال حق رای داره و به زن ها در سال 1893 به عنوان اولین کشور در دنیا حق رای داده شد. البته تا حدود سال 1930، حق کاندید شدن برا نمایندگی مجلس رو نداشتن. جالبه بدونید که مائوری ها چه در انتخابات شرکت بکنند و چه نکنند، کرسی های ویژه در مجلس دارند و از سال 1996 هم چند کرسی خارج از سیستم رای گیری در پارلمان دارند.حالا اینکه حق رای دارند یا ندارند رو من نمیدونم، ولی شاید جالب باشه بدونید که از 120 کرسی الان مجلس نمایندگان نیوزلند تنها سه تاشون مائوری است. باید اضافه کرد که پارلمان نیورلند 120 کرسی داره و هیچ ایرانی هم تا به حال بهش راه پیدا نکرده. راست و در آوردن دروغ این آخرین ادعاش هم با خودتون! 


برای حسن ختام هم بیاید چند تا اسم این سیاست مدارای نیوزلند رو یاد بگیریم، شاید به درد خورد. البته کجاشو نمیدونم، نپرسید. شاید یه جا مصاحبه کاری رفتید و یا شاید فردا تو همین مصاحبه مهاجرت یه بخش اضافه شد. اونوقت ازتون راجع به سیاست نیوزلند می پرسن، ما رو دعا می کنید..


نخست وزیر: الان جان کی نخست وزیره. ایشون البته از سال 2008 سر کاره که همینطور که گفتم رئیس حزب ملیه.  در اوکلند به دنیا اومده ولی باباش انگلیسی بوده. مامانش هم البته اتریشی . ازدواج کرده و یه دختر و یه پسر داره. اینم عکسش:



فرماندار: سر جرمی که دیگه اسمش رو کامل نمی نویسم، فرماندار کنونی نیوزلنده . اولین مائوری هست که این سمت رو گرفته و حدود 60 سالشه. فرماندار نیوزلند برای 5 سال تعیین میشه. حقوق سالیانش هم که بالا ذکر شد. تو عکس زیر هم در حال سلام مائوری می بینیتش با یکی از اعضای حزب مائوری ها. نفر سمت چپ هم که نخست وزیره. هیچ تشابهی هم با عکس مادر مرحوم چاوز خودمون نداره! :)



در کل دولت در نیوزلند یه حالت مرکزی داره تا یه حالت فدرال. دولت های محلی اختیارات خیلی محدودی دارند و بیشتر قدرت دست دولت مرکزی ست. 


با آرزوی موفقیت


منبع: ویکیپدیا

بورسیه تحصیلی اراسموس اروپا

برنامه "Erasmus Mundus" اسم یک برنامه تحصیلی است که به دانشجویان سایر نقاط جهان این فرصت داده میشود که با دریافت کمک هزینه تحصیلی مناسب به تحصیل در دانشگاههای اروپا مشغول بشوند. این دوره برای کلیه رشته های تحصیلی دانشگاهی و برای سه دوره تحصیلی لیسانس، فوق لیسانس و دکترا برگزار میشود. 



این برنامه که قدمتش به سال 2004 برمی گردد، هدفش فارغ التحصیلی از دو دانشگاه اروپایی به طور همزمان است. اسم این برنامه هم از اسم دانشمند قرن 15 میلادی، اراسموس گرفته شده است که در جاهای مختلفی در اروپا تحصیل کرده است. موندوس هم کلمه ای لاتین به معنی جهان (World) است که نشان دهنده جهانی بودن این برنامه است. در واقع این برنامه فرصتی است برای دانشجویان غیر اروپایی برای تحصیل در دانشگاههای اروپا.


برای سه کشور ایران، عراق و یمن این برنامه اسم دیگری دارد: "سلام".  


دانشگاهها و تعدادشان در هر سال متفاوت است. برای سال 2013 این دانشگاهها در این طرح شرکت می کنند:


1- دانشگاه ورشو، لهستان

2- دانشگاه لیله، فرانسه

3- دانشگاه گوتینگن، آلمان

4- دانشگاه آلگاروه، پرتغال

5- دانشگاه توستو، اسپانیا

6- دانشگاه لوند، سوئد

7- دانشگاه تونته، هلند


مقدار بورس هم مطابق لیست زیر است و مقطع به مقطع متفاوت است. اما در همه مقاطع، یکبار بلیط رفت و برگشت به کشور مبدا در سال داده می شود و البته هزینه ویزا هم همینطور. بیمه هم شامل دانشجو می شود.


لیسانس: 1000 یورو در ماه (برای 10 ماه)

فوق لیسانس: 1000 یورو در ماه (برای 10 یا 22 ماه)

دکترا: 1500  یورو در ماه (برای 10 یا 36 ماه)

پست دکترا: 1500  یورو در ماه (برای 6 ماه)


تعداد متفاوت ماهها به خاطر این است که گرفتن این بورس به دو صورت است. از دانشگاه مبدا شما یا به صورت مستقیم از طریق اقدام شخصی. چند تا از دانشگاههای ایران در این طرح شرکت دارند و امکان فرستادن دانشجویان را به صورت محدود (مثلا برای دانشجویان لیسانس، 10 ماه) دارند.


ثبت نام به صورت آنلاین و از طریق این لینک انجام می شود. تا سه رشته، سه دانشگاه و یا سه طول دوره حق انتخاب دارید. آخرین زمان ثبت نام هم، هفتم فوریه 2013 است. لیست کلیه رشته ها و دانشگاهها و پیش نیاز ها را هم در این لینک می توانید پیدا کنید. 


مدارک لازم هم اگر به صورت مستقل اقدام می کنید، اینهاست:

1- کپی پاسپورت

2- مدارک فارغ التحصیلی از دانشگاههای ایران

3- رزومه

4- مدرک زبان انگلیسی IELTS or TOEFL

5- پروپزال (برای دکترا)

6- رفرنس (optional)


دست آخر اینکه نیاز به هیچ هزینه ای برای اقدام نیست و هیچ مدرکی هم با پست ارسال نمیشود. همه مدارک در طی پروسه ثبت نام الکترونیکی به فرم الکترونیکی ضمیمه می شود. 


, و این لینک هم به بورس های سفارت فرانسه در ایران هدایتتون می کنه که آخرین فرصتش 15 آوریل 2013 است. 


موفق باشید.../ناصر

پست آخر ...

یه روزی تو بیشتر از 2 سال پیش این وبلاگ شروع به کار کرد...اون موقع ها یادم میاد که تازه برای کانادا اقدام کرده بودم و هدفم این بود که با بر و بچه های مهاجر کانادا بیشتر آشنا بشم.. اون پرونده کانادا هنوز هم بازه و اون جور که معلومه مدیکال های کانادا داره میاد. اما نه من حوصله کانادا رفتن رو دارم و نه فکر می کنم دیگه عملیه. به هر حال اون موقع ها قرار بود که ویزای کانادا یکساله بیاد و اونایی که دستاندرکار کانادان دیدن که این یکسال خیلی بیشتر از اینها طول کشیده...

 

قبل اون برای نیوزلند اقدام کرده بودم، منتها ویزای تحصیلی و اون موقع هنوز کمتر کسی اسم نیوزلند رو شنیده بود. دیگه خودتون دیدین که چه پروسه پیچیده ای داره نیوزلند و هنوز یادم نمیره که چه دردسرایی کشیدیم سر تفسیر مدارک نیوزلند. فکر کنم 6 ماه طول کشید تا فهمیدم چی به چیه مدارک نیوزلند. به موازاتش برای مهاجرت هم می خوندم و کم کم دیگه حرفه ای شده بودم.... یادم نمیره که باید پول زیادی رو به عنوان وثیقه به دانشگاه پرداخت کردیم و بعد منصرف شدن پس گرفتیم و تو همین رفت و آمد، ما ضرر که نکردیم هیچ، کلی هم سود کردیم!

 

بماند...از همون موقع ها که تو پروسه مهاجرت افتاده بودم، گرفته بودم این داستان رو که ما چقدر اطلاعات رو از هم دریغ می کنیم و میدیدم دوستانی رو که چقدر بی دریغ اطلاعاتشون رو در اختیار بقیه میزارن..از امیر (پانیذ) و علی مهدی پور (زیر آسمان سوئد) بیشتر از همه  تاثیر گرفتم و همیشه دوست داشتم که من هم سهمی داشته باشم در گسترش فرهنگ کمک کردن و اطلاع رسانی

 

بعد از اینکه به سوئد اومدم، من بودم و کلی اطلاعات از پروسه مهاجرت به نیوزلند و بهانه خوبی بود تا کمکی باشم در شکستن این فرهنگ غلط پنهان کاری های ما جماعت.

 

بماند که این وبلاگ هم از ابتدا دو نفری بود و مهاجر دیگر هم همانی بود که هنوز هم هست و خواهد بود، ولی یک پست بیشتر ننوشت...

 

 یادم میاد که اوایل خواننده ها کم بودند و 90-80 تا خواننده در روز بیشتر نبود ولی کم کم زیاد شدند و با آمدن سپیده عزیز و پست 20 دلیل ... وبلاگ شکل جدی تری گرفت...

 

دوستی مثال جالبی میزد، می گفت پایت را که از کشورت که بیرون میگذاری مثل سنگی هستی که از بالای کوهی پرت شده ای...معلوم نیست کی و کجا آرام می گیری...ولی بالاخره آرام می گیری...ما هم همین جماعت مهاجر بودیم و هستیم و هر کداممان هم مثل همان سنگ ها از یک جایی پرت شده ایم..یکی از بالاتر پرت شده است و یکی از پایین تر...

 

به آمار ماهانه وبلاگ اگه نگاه کنید، حداقل هفته ای یک پست رو داشتیم..توی همه این هفته ها هم الزاما حال ما خوب نبوده و الزاما هم تو زندگی ما همه چی سر جاش نبوده..اما نوشتیم و هر کاری چه از دست من و چه از دست سپیده عزیز و این اواخر بابک انجام دادیم...برای من خیلی پیش اومد که همه چیم به هم ریخته و در هم و برهم بود و با جواب یک کامنت و راه افتادن کار یکی و یه تشکر کوچیک همه چیم رو فراموش کردم و دوباره روز از نو بود و روزی از نو....این کمک های کوچیک رو از هم دریغ نکنیم و بزاریم که این انرژی های مثبت به چرخه خودشون ادامه مسیر بدن...یه روزی دوباره به خودمون برمی گردن...

 

من کاری که از دستم بر میومد رو انجام دادم و فکر نمی کنم که دیگه جایی برای نوشتن من مونده باشه..هر اومدنی یه رفتنی هم داره..متاسفانه من برای مهاجرت به نیوزلند اقدام نکردم و قصدی هم براش ندارم. ولی خیلی دوست دارم که یه روز بیام و قشنگترین جای زمین رو ببینم.. چند وقت پیش سوئیس بودم و میدونین که میگن سوئیس دومین جای زیبای دنیا بعد نیوزلنده. جای فوق العاده قشنگیه که آدم دائما احساس می کنه که توی کارت پستال ها و کارتون هاست و نه واقعیت. برام جالب بود و اون موقع که با خودم میگفتم اگه اینجا اینقدر قشنگه که آدم اینقدر مات و مبهوت میشه، پس نیوزلند کجاست؟!!

 

خلاصه اینکه مطمئنا روزی نیوزلند هم میام و امیدوارم که همه شما رو که برای مهاجرت به این سرزمین زیبا اقدام کردید، از نزدیک ببینم...:)

 

 خوشحالم از اینکه رویه این وبلاگ در اطلاع رسانی، در بیشتر وبلاگ های دوستان نیوزلند نشین دیده میشه هر کسی سعی در داشتن سهم در این اطلاع رسونی داره. به نظرم جو دوستانه ای که در وبلاگ ها دیده میشه قابل تحسینه. نمیتونم خوشحالی قلبی خودم رو از این قضیه پنهان کنم که تونستم هر چند کم در دوستی شما با هم تاثیر گذار باشم . این به اندازه کافی راضیم می کنه که به کم و کاستی ها و حرف و حدیث ها توجهی نکنم

 

حرف دیگه ای نمونده غیر از اینکه دعا کنم که روزی پیش بیاد که هیچ کسی نخواد از سرزمین پدریش رو برگردونه و همه به ایران خدمت کنیم نه جای دیگه. من هم هستم، اما نه راجع به مهاجرت خواهم نوشت و نه نیوزلند.

 

به امید دیدار همتون تو ایران، روزی که هممون برگردیم..

 

/ناصر 

 

پ.ن. 1- این وبلاگ تا شما هستین، هست و به عنوان منبعی برای اطلاعات باقی خواهد موند. البته امیدوارم که بابک عزیز این راه رو ادامه بده و این وبلاگ و شما رو تنها نزاره. 

         2- این وبلاگ هم توسط سپیده عزیز راه اندازی شده و مطمئنا جای خوبی خواهد بود برای بقا دوستیهاتون.